یک شب حوالی ساعت ده شب آقای هاشمیرفسنجانی تلفن زدند و فرمودند آقای آقازاده طرحی را به جلسه سران قوا آورده که حدود 1.4 میلیون تن نفت کوره حوضچههای خاکی اصفهان را آتش بزنند. من بلافاصله گفتم: این کار خطاست و میتوانیم این نفت کورهها را صادر کنیم. ایشان گفت: نفتیها میگویند قیمت فروش جواب هزینههای حمل و صادرات را نمیدهد. گفتم: اشتباه میکنند، این نفت کورهها را به مترو بدهید، ما صادر میکنیم و از درآمد حاصله بخشی از هزینههای مترو را تأمین میکنیم. آقای هاشمی فرمود: پس سریع بیا ریاست جمهوری. من رفتم و اسم من را داده بودند. در جلسه بحث شد که ضدانقلاب حوضچههای نگهداری نفت کوره مازاد بر حجم مخازن فلزی تهران را که در حوضچههای خاکی بوده، آتش زده و در تهران باران سیاه آمده است. در اصفهان هم این خطر وجود دارد و هواپیماهای عراقی هم این نقطه را شناسایی کرده و از ارتفاع بالا به دفعات از روی این حوضچهها به پالایشگاه و نیروگاه اصفهان حمله کردهاند و وزارت نفت مجوز میخواهد که به طور کنترلشده این نفت کورهها را آتش بزند. گفتم: اگر این نفت کورهها را به مترو بدهید، حاضرم آنها را صادر کنم و از درآمد حاصله بخشی از هزینههای مترو را تأمین کنم. پرسیدند: میخواهی چه کار کنی؟ گفتم: اولاً منطقه را با پاشش خاکرس استتار میکنم، بعد با درصدی گازوییل حدود 5 تا 6 درصد ویسکازیتی نفت کوره را تقلیل میدهم و با تانکر به بندرعباس میبرم و برای سوخت کشتیها به صورت بانکرینگ میفروشم.