وصول طلب 23 میلیون دلاری ایران از لهستان
در یکی از جلسات متوجه شدیم که جمهوری اسلامی ایران از محل بهره وام پرداختی به کشور لهستان که در دهه 50 پرداخت شده بود، رقمی حدود 15 میلیون دلار طلبکار است، اما در مذاکرات متوجه شدیم این رقم 23 میلیون دلار است که توانستیم وصول کنیم
بررسی جلد نخست کتاب سالهای بیحصار از خاطرات اصغر ابراهیمیاصل به دوره مدیریت وی بر مترو تهران رسید و ابراهیمی توضیح داد که چگونه زیربنای ساخت مترو و تأمین تجهیزات و نیروی انسانی و... گذاشته شد. وی همچنین از خریدهای خارجی برای مترو تهران گفت و عنوان کرد که در ابتدا برخی در داخل کشور نیز با ساخت مترو تهران مخالف بودند و علناً نیز این مخالفتها را بیان میکردند. با این حال، ساخت مترو در دهه 60 کلید خورد و کار حفر تونلها و تأمین تجهیزات تخصصی و فنی آن هم صورت گرفت.
درآمدزایی مترو و کاهش هزینهها
در سه سال اول بهرغم کار شبانهروزی برای حفر تونلها و ساختن ایستگاهها، زمینها و خانههایی که خریدیم و پروژهایی که اجرا کردیم، کارشناسان بانک آمدند و با دید بسیار بدبینانهای ارزش کار ما را 30 میلیارد تومان ارزیابی و گزارش دادند. بانک پنجمیلیارد تومان وام داده بود و 1.2 میلیارد تومان سود مورد انتظارش میشد. ما 30.2 میلیارد تومان هم زمین، سرقفلی، امکانات و معدن داشتیم؛ بنابراین با بانک وارد بحث جدی شدیم و گفتیم حالا این 6.2 میلیارد برای شما ولی ما الان 24 میلیارد تومان دارایی داریم و این آورده ماست. بانک حاضر شد دوباره پول بیاورد و باز مشارکت کنیم. با همین روش، سه بار این فرمول مشارکت را با بانک تکرار کردیم. بعد از دوازده سال کاری که در مترو انجام شد، 2.5 میلیون مترمکعب بتنریزی، 40 کیلومتر تونل، 53 ایستگاه، 60 کیلومتر مسیر از رو، 500 هزار مترمربع پناهگاه، مراکز تجاری، ساختمانهای اداری، مجتمعهای مسکونی و پروژه اجرایی و همچنین 800 هکتار زمین استملاک و اکتشاف معدن را انجام داده بودیم. مثلاً معدن سنگ گرانیت در کلاردشت را اکتشاف کردیم. این معدن ظرفیت ذخیرهای یکمیلیارد تن را دارا بود که اگر سالی یک میلیون تن از آنجا بهرهبرداری شود برای هزار سال ظرفیت ذخیره دارد. ما این معدن را به نام مترو گرفتیم. معدن سنگآهن تنگ زاغ بندرعباس و معدن دیاتومیت ممقان را هم اکتشاف کردیم. در واقع از طریق معدن درآمد زیادی کسب کردیم. از طریق صادرات نفت کوره مازاد حوضچه پالایشگاه اصفهان هم درآمد زیادی به دست آوردیم. در آنجا 60 میلیون دلار درآمد کسب کردیم. از طریق صادرات قطران، ترانزیت نفت کوره و اجرای پروژه برای دستگاههای دیگر مانند بانکها، دانشگاهها و مؤسسات مختلف درآمدزایی و در مترو هزینه میکردیم. با این روش آورده خودمان را زیادتر میکردیم؛ لذا وقتی در سال 1376 برکنار شدم و میخواستم کار را تحویل بدهم، 650 میلیارد تومان ارزش سرقفلی مراکز تجاری و زمینهای مازاد حاشیهای طرحهای ما بود. کل پولی که من در دوازده سال از نظام بانکی گرفته بودم 86 میلیارد تومان بود و تمام اسناد مالکیت یا قراردادها و قولنامههای واگذاری سرقفلیاش به بانکها را من انجام دادم و مناقصات را من برگزار کردم. مناقصات بینالمللی زیادی برای واگنها، پلهبرقی، آسانسور، سیستم تهویه تعمیرگاهها، برق فشار قوی، برق فشار ضعیف، روشنایی، کنترل مخابرات و سیگنالینگ برگزار کردیم. در مناقصات اولیه که به ارزش 3.2 میلیارد دلار بود، زیمنس برنده شده بود که این را به 707 میلیون دلار کاهش دادم و با هزینههای بانکی و بیمه و حملونقل و قطعات یدکی و آموزش848 میلیون دلار شد که همه آنها را فاینانس کردیم با نرخ لایبر بهاضافه65 صدم درصد و گریسپریود (زمان تنفس) سهساله و بازپرداخت هفتساله که همه اینها الحمدلله انجام شد و LCها را هم باز کردم. LCها در زمان من باز شد.
صادرات نفت کوره
یک شب حوالی ساعت ده شب آقای هاشمیرفسنجانی تلفن زدند و فرمودند، آقای آقازاده طرحی را به جلسه سران قوا آورده که حدود 1.4 میلیون تن نفت کوره حوضچههای خاکی اصفهان را آتش بزنند. بلافاصله گفتم: این کار خطاست و میتوانیم این نفت کورهها را صادر کنیم. ایشان گفت: نفتیها میگویند قیمت فروش جواب هزینههای حمل و صادرات را نمیدهد. گفتم: اشتباه میکنند، این نفت کورهها را به مترو بدهید، ما صادر میکنیم و از درآمد حاصله بخشی از هزینههای مترو را تأمین میکنیم. آقای هاشمی فرمود: پس سریع بیا ریاست جمهوری. من رفتم و اسم من را داده بودند. در جلسه بحث شد که ضدانقلاب حوضچههای نگهداری نفت کوره مازاد بر حجم مخازن فلزی تهران را که در حوضچههای خاکی بوده، آتش زده و در تهران باران سیاه آمده است. در اصفهان هم این خطر وجود دارد و هواپیماهای عراقی هم این نقطه را شناسایی کرده و از ارتفاع بالا به دفعات از روی این حوضچهها به پالایشگاه و نیروگاه اصفهان حمله کردهاند و وزارت نفت مجوز میخواهد که به طور کنترلشده این نفت کورهها را آتش بزند. من گفتم: اگر این نفت کورهها را به مترو بدهید، حاضرم آنها را صادر کنم و از درآمد حاصله بخشی از هزینههای مترو را تأمین کنم. پرسیدند: میخواهی چه کار کنی؟ گفتم: اولاً منطقه را با پاشش خاکرس استتار میکنم، بعد با درصدی گازوییل حدود 5 تا 6 درصد ویسکازیتی نفت کوره را تقلیل میدهم و با تانکر به بندرعباس میبرم و برای سوخت کشتیها به صورت بانکرینگ میفروشم. سران قوا قانع شدند و مصوبهای دادند تاریخی که برای اولینبار اختیار صادرات نفت کوره مازاد پالایشگاهها را به شرکت راهآهن شهری تهران و حومه (مترو) که غیرنفتی بود، دادند. بلافاصله من به اتفاق آقای مهندس پارسی، مهندس بخارایی، محمدرضا فرهادی، بهرام صوفی و تیمسار هاشمیان به اصفهان رفتیم و طرح استتار کردن و لولهکشی و ساختن چند مخزن و علمکهای بارگیری را تهیه کردیم و تیم اجرایی مشغول کار شدند. با آقای تفنگساز و تعدادی از پیمانکاران حملونقل با تانکر هم وارد مذاکره شدیم و توافق کردیم به تدریج ظرفیت حمل را اضافه کنیم. به این ترتیب، در پیک روزانه تا 200 کامیون نفت کوره بارگیری و به بندرعباس میبردیم و از طریق کی وال شماره 14 کشتیسازی خلیجفارس (شرکت ایزو ایکو) هر ماه دو کشتی 20 هزار تنی نفت کوره صادر میکردیم و از ارز حاصل از آن ماشینآلات، میلگرد، تخته پلیوود، دوربینهای نقشهبرداری، قطعات یدکی و اقلام ضروری مورد نیاز را وارد میکردیم. با اتمام نفت کوره پالایشگاه اصفهان سواپ نفت کوره ترکمنستان را آغاز کردیم و نفت کوره ترکمنستان را به بندرانزلی میآوردیم و در مخازن تخلیه میکردیم یا در بندر امیرآباد به نیروگاه نکا میدادیم و به جای آن از بندرعباس یا ماهشهر نفت کوره میگرفتیم و به فجیره میدادیم و از این محل نیز برای مترو کسب درآمد میکردیم.
قطران، تبدیل تهدیدها به فرصت
روزی آقای فلاحیان، وزیر اطلاعات من را خواست و گفت در روستایی که پدر و مادر و فامیل او زندگی میکنند و روستاهای اطراف سرطان زیاد شده و بچههای کوچک و افراد سنین ۹ تا ۱۸ سال سرطان گرفتهاند. خیلی هم پیگیری کردهاند و ریشه کار معلوم نشده است. از من خواست با توجه به حضور فعال تیم عملیاتی مترو در اصفهان برای صادرات نفت کوره و نیروهای متخصصی که در اختیار دارم، بررسی کنم و اگر موضوعی توجه مرا جلب کرد به ایشان گزارشی بدهم. من به اتفاق پنج نفر از متخصصان به آن روستا و روستاهای اطراف رفتم. در آنجا نمونه آب چند چاه را گرفتیم و در آزمایشگاهی در اصفهان آزمایش کردیم و متوجه شدیم به سفره آب زیرزمینی قطران نفوذ کرده و عامل ایجاد سرطان شده است. به دنبال منشأ نفوذ قطران، دو روز در منطقه بررسی کردیم تا فهمیدیم چند سال است ذوب آهن اصفهان قطران مازادی را که تولید میکند در حوضچههای خاکی تخلیه میکند و بر اثر تابش آفتاب اکسیده میشود و با عمقی حدود 10 سانتیمتر مثل قیر میشود، ولی قطران که مایع است و نفوذپذیری بالایی دارد از طریق خلل و فرج زمین به سفره آب زیرزمینی که محل تغذیه چاههای چند روستاست نفوذ کرده و زایشگاه سرطان شده است. بعد از یک هفته به آقای فلاحیان گزارش دادم و با حمایت ایشان مجوز صادرات قطران را گرفتم.
بعد از آن یک واحد هوشمند و ساده برای فرآوری قطران احداث و با کامیون آن را به بندرعباس بردیم و از قرار تنی 250 تا 280 دلار به نروژ و فنلاند و دانمارک صادر کردیم. آقای کرباسچی که استاندار اصفهان شده بود، با آقای سعیدیکیا که به بنیاد مستضعفان رفته بودند و آقای مهندس سیفاللهی، معاون استاندار گفتند آقای ابراهیمی که خودش اصفهانی است از جلو چشم ما دارد نفت کوره و قطران اصفهان را میبرد و برای تهرانیها مترو میسازد و جلو کار را گرفتند. موضوع بالا گرفت و در نهایت به یک صورتجلسه منجر شد که بنیاد مستضعفان 40 درصد درآمد حاصل از فروش کل قطران را به مترو بدهد و ما از مجوزی که گرفته بودیم دست بکشیم و آنها خودشان صادر کنند یا یک کارخانه احداث کنند و قطران را پس از فرآوری به بازارهای داخلی و خارجی بفروشند. من در آن جلسه به آنها گفتم که قطران 250 نوع کاربری در صنایع مختلف دارد. بعد از آن جلسه آقای ادیب به عنوان مدیرعامل و مجری طرح قطران منصوب شد و از این طریق هم من برای احداث مترو کسب درآمد کردم.
طلب ایران از لهستان
در یکی از جلسات متوجه شدم که جمهوری اسلامی ایران از محل بهره وام پرداختی به کشور لهستان که در دهه 50 پرداخت شده بود، رقمی حدود 15 میلیون دلار طلبکار است و پیگیریهای بیش از 10 سال منتج به وصول این مطالبه مشکوکالوصول نشده است. اطلاعات را جمعآوری کردم و به لهستان رفتم و پس از ملاقات با مسئولان ذیربط توافق کردیم که به جای پول تعدادی بولدوزر، لودر، بیل مکانیکی، جرثقیل و کمپرسی بگیریم و این بدهی را تسویه کنیم. بلافاصله از چند کارخانه که تانک و نفربر و ماشینآلات سنگین میساختند بازدید کردم و بیش از 100 دستگاه ماشینآلات سنگین از آنها خریداری کردم. در محاسبات و مذاکرات متوجه شدم که میزان بدهی به جای 15 میلیون دلاری که در ایران گفته بودند، 23 میلیون دلار است و من به اندازه 23 میلیون دلار ماشینآلات خریداری و به ایران حمل کردم.
خریدهای ارزان از امارات
در سال 1369 دو روز قبل از حمله صدام حسین به کشور کویت یکی از عشایر نزد من آمد و گفت: خواهرش در عراق همسر یک افسر امنیتی عراق است که دیروز وقتی به خانه آمده گفته به فوریت به ایران بروید و وقتی خواهرم خیلی مقاومت میکرده که به ایران نیاید به او گفته ما قرار است ظرف دوسه روز آینده به کویت حمله و آنجا را اشغال کنیم. لذا اینجا امن نیست شما پیش برادرت و خانوادهاش بروید. چون به این فرد اعتماد داشتم به فوریت پیش آقای هاشمیرفسنجانی رفتم و گفتم: اگر این خبر درست باشد عربهای کویت و امارات پا به فرار میگذارند و به اروپا و امریکا میروند. بهترین وقت برای خرید ماشینآلات در دوبی است و درخواست این کار را کردم. ایشان موافقت کرد و به آقای دکتر نوربخش دستور دادند مبلغ 5 میلیون دلار در بانک ملی یا بانک ملت در دوبی به مترو تخصیص بدهند تا من و هیأت مدیره مترو به دوبی برویم و به محض شروع حمله احتمالی، ماشینآلات سنگین را به قیمت بسیار نازل خریداری و به بندرعباس حمل کنیم. ایشان آقای دکتر نوربخش را خواستند و موضوع را با وی در میان گذاشتند. آقای دکتر نوربخش گفت: ممکن است این خبر درست نباشد. من گفتم: در اینصورت ارزی هزینه نمیشود و ما دوسه روز دیگر برمیگردیم. آن روز پیگیری کردم تا دستور پرداخت با تأیید من به بانک ملی در دوبی ابلاغ شد و ما شب به دوبی رفتیم و از همان شب شروع به رفتن به شرکتها کردیم. روز بعد هم تعداد زیادی ماشینآلات سنگین و انبارهای نگهداری و فروشندههای آنها را شناسایی کردیم و قیمت اولیه را گرفتیم.
شب دیروقت به هتل آمدیم. وقتی حمله عراق به کویت شروع شد، اماراتیها باعجله به سمت فرودگاه در حال فرار بودند. همان موقع به صورت تلفنی با تعدادی از فروشندهها صحبت کرده و توافق کردیم ماشینآلات را با یک سوم تا یک چهارم مبلغی که قیمت داده بودند، خریداری کنیم؛ چون عجله داشتند، شماره حسابهای نیویورک و لندن و لسآنجلس و کانادا را میدادند. بعد به انباردار دستور میدادند که ماشینآلات را به ما تحویل بدهند. ما در عرض سه روز، هفت کشتی لنج بزرگ ماشینهای سنگین را با یک پنجم قیمت واقعی آن خریداری و به بندرعباس فرستادیم که شامل اقلام زیر میشد:
پمپهای بتن ثابت و متحرک
تراک میکسرها
کمپرسیها
بولدوزرهای D9 ,D8
ژنراتورهای برق
تریلرها و کشندهها
بیل مکانیکی
لودر
دریل واگن
بچینگ پلانت
جرثقیل
آخرین لنج را که 17 دستگاه ژنراتور را بار زده و آماده حرکت بود مقامات اماراتی و افسران امریکایی متوقف کرده بودند. افسران امریکایی حاضر بودند مبلغ 7 میلیون دلار برای خرید ژنراتورها بدهند که ما آنها را تخلیه کنیم، ولی گفتم این ژنراتورها برای روستاهایی است که برق ندارند و ما نمیتوانیم آنها را بفروشیم. پس از سه ساعت معطلی چون قرار شد تعدادی ژنراتور و تابلو با هواپیما از شرکت کاترپیلار برایشان بیاورند به ما اجازه حرکت دادند. من تا دو هفته بعد بتدریج پول ماشینآلات سنگین خریداری شده را که رقمی حدود 35 میلیون دلار ارزش واقعی داشت، به مبلغی حدود 5 میلیون دلار به حسابهای معرفی شده اماراتیها منتقل کردم و بخش مهمی از مترو تهران با این ماشینآلات و ماشینآلاتی که از لهستان وارد کردم، ساخته شد.
تأمین منابع مالی مترو از معادن
الف. معدن سنگ گرانیت کلاردشت
من برای تأمین منابع، یک گروه معدنی درست کردم و از آقای مهندس مهدی پارسی که از مدیران باسابقه و بازنشسته وزارت نفت و مدت ها مدیر اکتشاف نفت و گاز شرکت ملی نفت ایران بود، آقای عبدالمجید وکیل، آقای دکتر بسطامی و چند نفر کارشناس دعوت به همکاری کردم. براساس اطلاعاتی که آنها داشتند، معدن سنگ گرانیت کلاردشت را با ظرفیت ذخیره حدود یک میلیارد تن که زیر پوشش گیاهی مدفون بود، شناسایی کردیم و در مساحتی حدود 120 کیلومترمربع مجوز اکتشاف و بهرهبرداری گرفتیم. ابتدا آقای مهندس محلوجی و مهندس شکرریز و مهندس رضاخواه می گفتند در کلاردشت اصلاً سنگ گرانیت نداریم. ما مجبور شدیم یک قطعه سنگ بردیم و در سنگبری بهار برش و ساب بدهیم و ارائه کنیم تا باور کنند و مجوز را صادر کنند. بعداً ویلاهای آقای نخجوانی را اجاره کردیم و از دره رودبارک جاده کشیدیم و تیرهای برق را نصب کردیم و فضای اداری و آشپزخانه و نگهبانی ساخته و یک پل احداث کردیم و بهرهبرداری از سنگهای گرانیتی را آغاز کردیم. در آنجا گرانیت روزه، گرانیت سبز، گرانیت خاکستری و گرانیت مشکی وجود داشت، همچنین چینی سبز و چینی سفید.
ما بلوکهای 2 در1 متر را استخراج و به تهران آوردیم و پس از برش و ساب برای ایستگاهها و پروژههای ساختمانی استفاده میکردیم. با توجه به اینکه هر سال حدود چهار پنج ماه در ارتفاعات 2800 متری به بالا برف و یخبندان بود و امکان کار وجود نداشت، تونلی را طراحی کردیم که در ایام زمستان بلوکهای سنگ را از درون تونل استخراج کنیم. قرار شد به تدریج این تونل را با مقطع بزرگ ادامه بدهیم تا به طالقان برسد و عملاً یک مسیر جدید از تهران به طالقان و کلاردشت و عباسآباد باز کنیم و مقداری از آبهای ذوب برف علم کوه را نیز از طریق کف این تونل به سد طالقان بیاوریم.
آقای سیفالاسلام پسر قذافی را دعوت کرده بودم و پس از بازدید از مترو از معدن کلاردشت نیز بازدید کرد و توافق کردیم یک کارخانه برش و ساب سنگهای گرانیتی در کلاردشت و یک کارخانه در طرابلس بزنیم و با ماشینآلات برتون سنگها را برش بدهیم و علاوه بر مصارف ایران و لیبی، محصولات را به کشورهای عربی صادر کنیم. چند جلسه هم در لیبی و سوئیس گذاشتم و توافقات جدی انجام دادم که با برکنار شدن من، این اقدامات متوقف ماند و تنها 110 متر تونل به عنوان پایلوت احداث شد که در تاریخ بماند و انشاءالله روزی فرزندان این کشور کار را ادامه دهند.
ب. معدن دیاتومیت ممقان آذرشهر در آذربایجان شرقی
گروه معدنی ما به معدن دیاتومیت با درصد خلوص و کیفیت بسیار مرغوبی در ممقان آذرشهر دست یافتند و نمونههای معدنی را به اروپا فرستادند. پس از بازاریابی، صادرات دیاتومیت به آلمان و کشورهای اسکاندیناوی را آغاز کردند. این ماده معدنی وزن مخصوص پایین و خلل و فرج زیادی دارد و تا 1200 درجه سانتیگراد تغییر شکل نمیدهد و 5/2 برابر حجم خودش آب یا مایعات دیگر را جذب میکند. این ماده بیش از ۲۰۰ نوع کاربری در صنایع داروسازی، تصفیه آب، مواد شیمیایی، نظامی، رنگسازی و صنایع غذایی دارد و هر تن آن تا 300 دلار خریدار داشت. زیر بخش وسیعی از اراضی کشاورزی ممقان که پیاز قرمز کشت میشود، معدن دیاتومیت است.
ج. معدن سنگ آهن تنگ زاغ بندرعباس
در فاصله حدود 110 کیلومتری از شهر بندرعباس یک معدن سنگ آهن با عیار بالای 63 درصد اکتشاف کردیم که با مقداری باطلهبرداری به عیار و مشخصات فنی قابل قبول برای ذوب آهن اصفهان و صنایع فولاد کشور رسیدیم و نمونههایی را نیز جهت تست به آنها تحویل دادیم تا به جای واردات سنگ آهن از کودرموخ هند یا استرالیا از مترو سنگ آهن بخرند تا با یک قرارداد بلندمدت، ما سرمایهگذاری جهت بالا بردن استخراج و قدرت بارگیری و تأمین دپوی کافی برای استمرار تحویل را برنامهریزی و انجام دهیم، اما متأسفانه به دلیل کمیسیونها و منافعی که از خریدهای خارجی برای عدهای وجود داشت و عدم اطمینان به توانایی تحویل به مقدار مورد نیاز و مستمر، از ما نخریدند و ما دنبال صادرات آن به کشورهای همسایه بودیم که با حذف هزینههای حمل از استرالیا یا آفریقا بتوانیم با قیمت پایینتر بازاری به دست بیاوریم. اما با رفتن من از مترو کلاً پروژهها و طرحهای معدنی متوقف شد و مدیرعامل بعد از من برای تأمین منابع به سمت دولت و شهرداری رفت و این بخشها را تعطیل یا واگذار کرد.
بــــرش
جلوگیری از صادرات قطران از اصفهان
بعد از یک هفته به آقای فلاحیان گزارش دادم و با حمایت ایشان مجوز صادرات قطران را گرفتم. بعد از آن یک واحد هوشمند و ساده برای فرآوری قطران احداث شد و با کامیون آن را به بندرعباس بردیم و از قرار تنی 250 تا 280 دلار به نروژ و فنلاند و دانمارک صادر کردیم. آقای کرباسچی که استاندار اصفهان شده بود، با آقای سعیدیکیا که به بنیاد مستضعفان رفته بودند و آقای مهندس سیفاللهی، معاون استاندار گفتند آقای ابراهیمی که خودش اصفهانی است از جلوی چشم ما دارد نفت کوره و قطران اصفهان را میبرد و برای تهرانیها مترو میسازد و جلو کار را گرفتند. موضوع بالا گرفت و در نهایت به یک صورتجلسه منجر شد که بنیاد مستضعفان 40 درصد درآمد حاصل از فروش کل قطران را به مترو بدهد و ما از مجوزی که گرفته بودیم دست بکشیم و آنها خودشان صادر کنند یا یک کارخانه احداث کنند و قطران را پس از فرآوری به بازارهای داخلی و خارجی بفروشند. در آن جلسه به آنها گفتم که قطران 250 نوع کاربری در صنایع مختلف دارد. بعد از آن جلسه، آقای ادیب به عنوان مدیرعامل و مجری طرح قطران منصوب شد و از این طریق هم من برای احداث مترو کسب درآمد کردم.
بــــرش
سرمایه 650 میلیارد تومانی مترو در سال 76
وقتی در سال 1376 برکنار شدم و میخواستم کار را تحویل بدهم، 650 میلیارد تومان ارزش سرقفلی مراکز تجاری و زمینهای مازاد حاشیهای طرحهای ما بود. کل پولی که من در دوازده سال از نظام بانکی گرفته بودم 86 میلیارد تومان بود و تمام اسناد مالکیت یا قراردادها و قولنامههای واگذاری سرقفلیاش به بانکها را من انجام دادم و مناقصات را من برگزار کردم. مناقصات بینالمللی زیادی برای واگنها، پلهبرقی، آسانسور، سیستم تهویه تعمیرگاهها، برق فشار قوی، برق فشار ضعیف، روشنایی، کنترل مخابرات و سیگنالینگ برگزار کردیم. در مناقصات اولیه که به ارزش 3.2 میلیارد دلار بود، زیمنس برنده شده بود که این را به 707 میلیون دلار کاهش دادم و با هزینههای بانکی و بیمه و حملونقل و قطعات یدکی و آموزش848 میلیون دلار شد که همه آنها را فاینانس کردیم با نرخ لایبر بهاضافه65 صدم درصد و گریسپریود (زمان تنفس) سهساله و بازپرداخت هفتساله که همه اینها الحمدلله انجام شد و LCها را هم باز کردم.