مشاوره به سرمایهگذار یونانی برای خرید نفتکوره ایران
به استاماتوس که یونانی بود و 35 فروند کشتی باری فلهبر و کانتینربر داشت و ۳۰ هزار تن میلگرد برای مترو آورده بود پیشنهاد دادم که نفت کوره ایران و کشورهای عربی را خریداری کرده و به بنزین و گازوئیل تبدیل کند
بررسی جلد نخست کتاب «سالهای بیحصار» به آنجا رسید که اصغر ابراهیمی اصل در مترو تهران به عنوان مدیرعامل منصوب شد و کار ساخت مترو برای تهران آغاز شد. وی از دشواریهای آمادهسازی کار و نحوه تأمین تجهیزات و ملزومات و همچنین دستگاههای پیشرفته گفت و اینکه چگونه برخی مشکلات از جمله ورود آب به تونلهای مترو را حل کردند. در این شماره نیز ابراهیمی اصل مباحث خود را درباره تأمین ریل و سوزن از کشور اتریش ادامه داد و بیان داشت که چگونه قرارداد تأمین مصالح فلزی، ریل و سوزن از شرکت وست آلپاین اتریش به سرانجام رسید.
خرید ۳۰ هزار تن ریل مترو از اتریش
سال ۱۳۶۷ یک شب در دفتر کار مشغول دیدن نامههای رسیده در کارتابل بودم که اخبار اعلام کرد آقای حجت الاسلام ناطق نوری و مهندس اکبر ترکان، وزیر راه و ترابری، و مدیرعامل شرکت راهآهن دولتی ایران به اتریش رفته و برای گرفتن یک خط اعتباری از اتریش و خرید ریل و سوزن و مصالح فلزی با طرفهای اتریشی مذاکره کردهاند. بلافاصله آقای مهدی بایگان را که مسئول تهیه بلیت و امور سفرهای خارجی مترو بود، خواستم و گفتم از هر طریقی که امکان دارد امشب برای اولین پرواز برایم بلیت بگیر تا فردا صبح در وین باشم. سه ساعت بعد در پاویون دولت بودم و به وین پرواز کردم و یکراست به سفارتخانه رفتم و با آقای بهشتی، سفیرمان که تازه به سفارتخانه رسیده بود، دیدار کردم و گفتم: من برای راهاندازی مترو و راهآهن سریعالسیر برقی تهران تا مهرشهر به ۳۰ هزار تن ریل UIC60 و UIC54 و سوزن نیاز دارم. کارخانجات وست آلپاین، که بیش از 150 سال قدمت دارند، بهترین کارخانه سازنده اینهاست. من درخواست دارم در توافقی که برای خرید ریل و سوزن برای راهآهن میکنید این ۳۰ هزار تن را هم منظور کنید. سفیر با مدیرعامل وست آلپاین صحبت کرد و برایم وقت گرفت. من با اتومبیل سفارتخانه و یک نفر که وابسته بازرگانی بود و در جلسات مذاکرات دو روز قبل هم حضور داشت، به آنجا رفتیم. در راه من از جزئیات قیمت و نحوه تأمین مالی و بازپرداخت هم آگاه شدم. پس از جلسهای که در دفتر مدیرعامل شرکت وست آلپاین داشتیم بعد از یک مقدمه پنج دقیقهای راجعبه اینکه با بکارگیری سرمایههای انسانی و نیروهای فنی و اجرایی صرفاً ایرانی تونلها و ایستگاههای مترو را ساخته و سالانه حدود 10 کیلومتر میتوانیم تونل بسازیم و میخواهیم مردم ایران سالها از روی ریلها و سوزنهای تولیدی شرکت وست آلپاین اتریش رفت و آمد کنند، گفتم: با همان شرایطی که با آقای مهندس ترکان و مهندس افشار مدیرعامل راهآهن جمهوری اسلامی ایران توافق کردهاید، امروز با من هم برای ۳۰ هزار تن ریل و سوزن مترو تهران و حومه براساس مشخصات فنی که در این چند صفحه نوشتهام قرارداد ببندید. مدیرعامل بسیار خوشحال شد و مرا به ناهار دعوت کرد تا متن قرارداد را تهیه کنیم. ما به یک ساختمانی رفتیم که در دامنه کوه میان جنگل بود. در راه به او گفتم که من فقط ماهی فلسدار میخورم و سر میزی که مینشینم هم مشروب نباید سرو شود. او گفت: این موارد را سفارتخانه شما به ما گفته است و میدانیم. تلفنی به زبان اتریشی که خیلی زیاد مثل زبان آلمانی بود، مطالب را به مسئول آن باشگاه VIP گفت. وقتی رسیدیم گفتند تا غذا آماده شود و متن قرارداد را تهیه کنند یک مسابقه تیراندازی بگذاریم. در فاصله حدود 200 متری یک هدف چوبی دایرهای را گذاشته بودند. من گفتم شما شروع کنید، من هم تیراندازی خواهم کرد. یکی دو نفر تیرشان به خطا رفت و چند نفر هم به جاهای مختلف و دورتر از مرکز زدند. بعد من بسمالله گفتم و با دقت و تمرکز تیر را به سمت هدف نشانه گرفتم و ماشه را کشیدم و نزدیکتر از آنها به مرکز هدف زدم که باعث تحسین و کریخوانی شد. آنها یک هدف جدید گذاشتند و شروع به تیراندازی کردند که یک نفر آمد و گفت: ناهار حاضر است. سر میز ناهار، مدیرعامل از من پرسید: کمیسیون این قرارداد را به چه کسی باید بدهم؟ گفتم: به هیچ کس. نه من کمیسیون میخواهم و نه لازم است به کسی کمیسیون بدهید. آن مقدار کمیسیون را که به دیگران میدهید به کیفیت ریل و سوزنها اضافه کنید که سالم و شناسنامهدار باشند و مقدار سوزنها را هم از نظر تعداد اضافه کنید و زودتر این ۳۰ هزار تن را تحویل دهید. یک بار هم قبل از امضای قرارداد مدیرعامل آهسته از من پرسید راجعبه کمیسیون نظرتان عوض نشده است؟ گفتم: نه. قرارداد امضا شد و ۳۰ هزار تن ریل و سوزنهای مترو به تهران رسید و ریلهای خریداری شده راهآهن یک سال بعد بتدریج به ایران حمل شد. به علت نیاز شدید راهآهن، ما 6 هزار تن ریل و تعدادی سوزن به راهآهن دولتی ایران قرض دادیم و بعد از دو سال آنها توانستند پس بدهند.
مشاوره به استاماتوس
یک روز آقای استاماتوس که یونانی بود و 35 فروند کشتی باری فلهبر و کانتینربر داشت و ۳۰ هزار تن میلگرد برای مترو آورده بود به دفتر من آمد. حین مذاکره برای نحوه تسویهحساب، روی میز من یک بورت حاوی نفت کوره اصفهان بود که به علت سرما سفت شده بود. پرسید این چیست؟ به او گفتم: این نفت کوره یا مازوت است (Fule oil) که سوخت کشتی و نیروگاه و خوراک پالایشگاههاست. لوله بورت را برگرداند چون ویسکازیتی بالا داشت و هوای اتاق سرد بود، تقریباً به شکل جامد در آمده بود. به او گفتم: قدری صبر کن و بورت را بیرون روی قرنیز جلوی پنجره در آفتاب گذاشتم تا مذاکرات و پذیرایی تمام شد. بورت را آوردم و در یک استکان ریختم. مثل چای استکان را پر کرد. به او گفتم من 6 درصد گازوئیل به این نفت کوره میزنم و ویسکازیتی آن را از حدود 900 سنتی پویز به حدود 180 سنتی پویز تقلیل داده و از فیلتر رد میکنم و این بهترین سوخت کشتی و نیروگاه و خوراک پالایشگاههای کوچک و متوسط است. آقای استاماتوس گفت: من چیزی از نفت نمیدانم. به او گفتم: به من اعتماد کن. به آلمان و اروپا برو و از طریق یک بروکر پالایشگاهی با ظرفیت 30 تا 40 هزار بشکه در روز برای خوراک نفت کوره پیدا کن. پالایشگاهی که میخواهند از رده خارج کنند یا به لحاظ مسائل زیست محیطی تعطیل کردهاند، آن را به ارزش اسقاطی حدود 10 تا 15 میلیون دلار خریداری کن و با یک شرکت حرفهای این پالایشگاه را باز و در فجیره نصب کن. بعد نفت کوره ایران و کشورهای عربی را خریداری و به بنزین و گازوئیل تبدیل کن، خیلی بیشتر از درآمد 35 فروند کشتی درآمد پیدا میکنی. او از تهران به آلمان و ایتالیا رفت و هفته بعد یک پالایشگاه 35هزار بشکه در روز را به قیمت 15 میلیون دلار خرید. بعد از من خواست که با هم پیش امیر فجیره برویم و از نظر فنی به امیر توضیح بدهیم و مجوز احداث پالایشگاه را در اختیار بگیریم. من به فجیره رفتم و به اتفاق آقای استاماتوس با ایشان ملاقات کردیم و اهمیت کار را برای امیر توضیح دادم. امیر که تحصیلاتش مهندسی کشاورزی بود، گفت: اگر با آب شیرینکن مقداری آب به من بدهید که گلکاری و کشاورزی کنم با واگذاری زمین و اجازه احداث پالایشگاه و مخازن و اسکله موافقت میکنم. بلافاصله پیشنهاد دادم که آقای استاماتوس بپذیرد و محل احداث مخازن و آب شیرینکن را به اتفاق امیر فجیره تعیین کردیم. پالایشگاه اول ساخته شد و آقای استاماتوس در زمان کوتاهی 170 میلیون دلار سود برد و پالایشگاه دوم را نیز به صورت دست دوم خریداری و نصب کرد. بعد پسرش را به امریکا فرستاد تا مهندسی نفت بخواند. مقدار زیادی از مترو و وزارت نفت و کشورهای عربی نفت کوره خرید و شنیدم که سهام پالایشگاه را به فردی سعودی به 750 میلیون دلار فروخت و وارد تجارت الماس و فلزات گرانبها و قیمتی شد. من بهرغم چندین بار پیشنهاد آقای استاماتوس هیچ وقت هیچ هدیه یا مبلغی از او به عنوان سوغات یا کمیسیون یا حقالزحمه قبول نکردم. آن موقع آقای استاماتوس که خیلی به تهران و بندرعباس سفر میکرد متوجه شد که من رئیس فدراسیون دوچرخهسواری جمهوری اسلامی ایران هستم. در یکی از موارد که کشتی برای بارگیری نفت کوره به بندرعباس فرستاد، تعداد هزار دستگاه دوچرخه مسابقات فرانسوی پژو با 2هزار حلقه لاستیک اضافی که وزن بسیار کمی داشتند و در اروپا، امریکا، ژاپن و کره از این دوچرخهها استفاده میکردند، آورد و در کشتیسازی خلیج فارس تخلیه کرد. به من اطلاع داد این هدیه من به دوچرخهسواران ایرانی است. ما دوچرخهها را آوردیم و با نظر آقای دکتر علی محمد کینژاد، که خودش سابقه دوچرخهسواری داشت، بین استانها، دانشگاهها، پادگانها و دوچرخهسواران حرفهای تقسیم کردیم. ثمره توزیع آن دوچرخه چندین مدال طلا، نقره و برنز آسیایی و شکل گرفتن چندین تیم حرفهای شد که مدیریت آن را آقای امیر هاشمی دبیر فدراسیون دوچرخهسواری و مرحوم خسرو حقگشا به عهده داشتند.
انجام پروژههای ساختمانی از طریق شرکت مترو
طرحها و پروژههای ساختمانی بودند که به لحاظ توانمندی، قدرت اجرایی بالا، کیفیت و سرعت اجرا، اجرای آنها از طرف مقام معظم رهبری، رئیس جمهور یا مجمع عمومی به شرکت راهآهن شهری تهران و حومه (مترو) واگذار میشد که اجمالاً به ذکر نام پروژهها میپردازم. به لحاظ مدیریتی یا فنی و اجرایی درمورد برخی از طرحها و پروژهها موارد جالبی وجود دارد:
طراحی و احداث مهدیه تهران 10000 مترمربع.
طراحی و احداث دانشکده الهیات تهران 6500 مترمربع.
طراحی و احداث پژوهشگاه امام خمینی(ره) در قم با مساحت 22500 مترمربع در مدت 8 ماه.
طراحی و ساخت دوازده طبقه ساختمان برای بانک مرکزی در خیابان فردوسی در مدت ششماه.
طراحی و احداث پناهگاه سران سه قوه در مدت 90 روز.
طراحی و احداث بیت مقام معظم رهبری، دفتر، مرکز اسناد و بیمارستان در مدت یک سال.
طراحی و ساخت ساختمان مرکز مطالعات استراتژیک نیاوران در مدت 8 ماه.
طراحی و ساخت منزل سازمانی وزیر کشور در محوطه جنب ساختمان اصلی وزارت کشور در مدت 60 روز (حدود 450 مترمربع).
طراحی و ساخت مجتمع سعدآباد برای برگزاری اجلاسهای مشترک و جلسات و پذیرایی از سران کشورها و هیأتهای همراه در مدت 10 ماه.
طراحی و ساخت مجتمع قضایی یافت آباد.
طراحی و ساخت ساختمان برای سازمان ثبت احوال در شرق تهران و شهرری.
طراحی و ساخت مسجدالنبی ولنجک.
طراحی و ساخت مدارس شهید مهدوی، دکتر محمود افشار و فتح.
طراحی و ساخت ۷ مجتمع چندمنظوره و سالن کشتی در فریدونکنار، اسفراین، جویبار و اسدآباد.
طراحی و ساخت مجتمع ورزشی برای بانک مرکزی در پاسداران (ضرابخانه).
طراحی و ساخت مجتمع ورزشی و استخر برای ناشنوایان.
طراحی و ساخت پارکینگ وزارت کشور.
بازسازی کاخ دادگستری.
تکمیل نازک کاری و تجهیز بانک ملت، نبش خیابان طالقانی و فرصت (که حدود 15 سال در مرحله سقف و ستون رها شده بود).
بازسازی کاخ ورزش در پارک شهر.
طراحی و ساخت دانشکده مترو در محل اراضی به دست آمده بعد از برچیدن حلبی آباد شرق تهران.
طراحی و ساخت منازل مسکونی برای کارکنان (حدود هزار خانواده) در دردشت و مهرشهر کرج.
راه اندازی اولین فروشگاه تعاونی شبانهروزی در چهارراه کالج برای حدود ۱۰هزار نفر از کارکنان مترو.
تهیه نقشهها و محاسبات و ماکت مصلای بزرگ تهران.
تهیه طرح و نقشههای اجرایی مسجد خوزستانیهای مقیم تهران در خیابان وزرا.
ارائه مشاوره و خدمات فنی و اجرایی برای احداث ساختمان بانک مرکزی در خیابان میرداماد.
ثبت رکوردهایی در دوران مدیرعاملی در مترو
تیمهای فنی و اجرایی مترو در طول بیش از یازده سالی که من در خدمتشان بودم علاوه بر 23 میلیون مترمکعب حفاری و2.5 میلیون مترمکعب بتنریزی و ساخت حدود ۵۰۰ هزار مترمربع انواع ساختمانهای تجاری - اداری - مسکونی و بیمارستانی، رکوردهایی را به ثبت رساندند که تا آن موقع در کشور انجام نشده بود و در برخی از موارد هنوز هم به عنوان یک رکورد پابرجاست، از جمله: احداث زیرگذر دروازه دولت (برای اتومبیلهایی که از شمال به جنوب و به عکس حرکت میکنند) روی سقف ایستگاه دوطبقه مترو و حذف پل فلزی (که در جهت شرق به غرب که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تقاطع خیابان سعدی و انقلاب احداث شده بود) در مدت 83 شبانه روز.
احداث زیرگذر برای اتومبیلهای روبهروی ترمینال حجاج بدون قطع ترافیک زمینی و زیرزمینی به فرودگاه مهرآباد در مدت 17 شبانهروز.
تغییر مسیر لوله آب به قطر 1.8 متر از خیابان شهید مطهری به سمت شمال دانشکده الهیات و برگرداندن این لوله بعد از تقاطع خیابان مفتح به خیابان شهید مطهری برای آزاد کردن فضای تقاطع خیابان شهید مطهری و خیابان شهید مفتح برای احداث ایستگاه لوله کشی. این کار را بدون وقفه در ترافیک انجام دادیم. با این کار آب آشامیدنی و مصرفی حدود ۵۰۰ هزار نفر را که از این مسیر تأمین میشد، برقرار کردیم. بعداً لوله آب این محدوده را از زیرزمین برش دادیم و جمع کردیم و ایستگاه را از زیرزمین ساختیم.
طراحی و ساخت پل روگذر ترافیک در خیابان بعثت، رو به روی کارخانه چیت سازی و ترمینال جنوب در مدت 55 روز (بدون ایجاد وقفه در حرکت قطارها و اتومبیلها یا حتی قطع یک دقیقه آب، برق، گاز و مخابرات).
ساخت خانه سازمانی برای مقام معظم رهبری در مدت 6 ماه.
ساخت پناهگاه برای جلسات هیأت دولت در90 روز.
احداث ساختمان برای مؤسسه باقرالعلوم، پژوهشگاه امام خمینی(ره) در قم با مساحت 22500 مترمربع در مدت 8 ماه.
طراحی و ساخت پل روگذر ترافیک در خیابان بعثت
مسیر خط یک متروی تهران باید در کنار مسیر راه آهن تهران به احداث میشد. در اینجا ما چند مشکل اساسی داشتیم: اول، حجم ترافیک بسیار سنگین ترمینال جنوب و خیابان بعثت به علت وجود کارخانه چیتسازی، سیلو و انبارهای منطقه، دوم، حجم ترافیک زیرزمینی بسیار بالا که انبوهی از کابل های برق و مخابرات، فیبر نوری، لولههای آب و گاز و فاضلاب و قنوات از شمال به جنوب و شرق به غرب این منطقه عبور میکرد، سوم، تردد قطارهای مسافربری و باری و تعمیراتی راه آهن که با استفاده از راهبند و مأمور در شبانه روز بارها خیابان بعثت را مسدود و ترافیک وحشتناکی را رقم میزدند.
برای طراحی و ساخت یک پل روگذر من نامهای به آقای مهندس افشار، مدیرعامل شرکت راه آهن دولتی ایران، نوشتم و سؤال کردم اگر بخواهیم یک پل در خیابان بعثت بسازیم، شما به چه میزان فاصله از روی ریل تا انتهای سیستم برقگیری از سقف لکوموتیو نیاز دارید؟ فاصله catinery باید چه مقدار در طراحی لحاظ شود؟ چون قطارهای مترو برقی است و از ریل سوم یعنی روی زمین برق میگیرد، ولی ممکن بود آنها هم بعداً قطارهای برقی داشته باشند. جوابی از طرف آنها نیامد و با پیگیری حضوری و تلفنی گفتند ما مشغول بررسی هستیم و اطلاع میدهیم. من تیم دفتر فنی را به محل بردم و مدت چند ساعت اوضاع را دقیق بررسی کردیم و بعد در جلسه دفتر فنی موضوع را مطرح کردم. آقای مهندس ذوالفقارزاده، مدیر امور تأسیسات شهری، با استفاده از دستگاه راداری که خریده بودیم، وضعیت لولههای آب و گاز، کابلهای برق و مخابرات و فیبر نوری و قنوات را دقیقاً با دقت میلیمتر از نظر عمق، مسیر و قطر بررسی و روی نقشه پیاده کرده بود. آنجا گفتم شما باید فرض کنید اینها میدان مین است و نباید به هیچ عنوان به آنها دست یا پا بزنیم یا موجب قطع شدن آنها بشویم. روزانه 9 تا 12 قطار هم از این مسیر عبور میکنند و ما نباید اصلاً مانع حرکت قطارها شویم و فرض میکنیم هر ساعت یک قطار از این مسیر عبور میکند. ارتباط شرق به غرب ترافیک را نیز نباید قطع کنیم؛ چون بحث ترمینال جنوب، سیلو و انبارها و تردد کامیونها اجتناب ناپذیر است. حالا بیایید مطالعه کنید در فواصل امنی که بین این تأسیسات شهری هست، در کجاها میتوانیم با مقنی چاه بزنیم و به بستر مطمئن و محکم برسیم. بعد با گذاشتن کیج آرماتور و بتنریزی، پایههای پلی را بسازیم و بیس پلیتها را با دقت و تولرانس بسیار دقیق در بتن کار کنیم. بعد تعدادی قاب فلزی یا کامپوزیت در کارگاه دردشت بسازیم و در ساعات خلوت از 12 شب تا 4 صبح به صورت شرقی غربی و شمالی جنوبی نصب کنیم، به گونه ای که مانع حرکت قطارها، اتوبوس ها، کامیونها و اتومبیلها نشود. بعد که شبکه را ساختیم، تیرهای فلزی یا بتنی پیش ساخته را روی این پایهای که تا عمق 30 الی 35 متری روی ستونها احداث شده، بچینیم و بعد بتنریزی و آسفالت کنیم.
این ایده که محصول مشورتها و خرد جمعی تیم فنی و اجرایی مترو بود، مورد قبول واقع شد و طراحی و محاسبات حدود یک ماه طول کشید. بعد تیمسار هاشمیان، رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی سابق کشور، و تیمسار حرّیه را که از پلیس راهنمایی بازنشسته شده بودند و هماهنگیهای امور ترافیکی را انجام میدادند، مأمور هماهنگیهای لازم با شهرداری، پلیس راهنمایی و رانندگی، راه آهن و ترمینال جنوب کردم و حفاری چاه ها را با گروههای مقنی حرفه ای و آموزش دیده شروع کردیم. الحمدلله بدون اینکه به هیچ یک از تأسیسات شهری، که گاهی فقط 5 تا 10 سانتیمتر با آنها فاصله داشتیم، آسیبی وارد کنیم شمع های بتنی را احداث کردیم. در برخی از نقاط شمع های 2 یا 3 پایه با قطر کمتر ساختیم و تأسیسات شهری بین این شمعهای با قطر کمتر قرار میگرفت. سرشمع ها به یک صفحه فلزی منتهی میشد که بیس پلیت برای نشیمنگاه پایه پل میشد. در همین فاصله، قابهای بتن و فولاد کامپوزیت را ساختیم و آماده کردیم که شب ها از ساعت ده تا چهار صبح با جرثقیل و همکاری پلیس راهنمایی نصب شدند. رانندههای قطار در گزارشهای روزانه خود نوشته بودند که مترو در تقاطع خیابان بعثت در حریم راه آهن مشغول یکسری کارهای اجرایی است. این موضوع با فرایند بوروکراسی حجیم راه آهن خیلی دیر به آقای مهندس افشار، مدیرعامل شرکت راه آهن دولتی، منعکس شده بود و در نهایت ایشان نامهای در جواب نامه من نوشت. وی در آن نامه نوشته بود: برای هماهنگی و تعیین ارتفاع موردنیاز برای امکان استفاده از لکوموتیوهای برقی روز سهشنبه هفته آینده ساعت ده صبح در ساختمان مرکزی شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران منتظر شما و تیم فنی مترو هستیم. الحمدلله ما پل را ظرف مدت 55 شبانه روز ساختیم و آسفالت کردیم و ترافیک خیابان بعثت و راه آهن مترو را برقرار کردیم، بدون اینکه حتی برای نیم ساعت ترافیک زیرزمینی حجیم، پیچیده، سنگین، درهم تنیده و قدیمی را دچار اخلال و قطعی یا خسارت کنیم. من نامه را پاسخ دادم و نوشتم: ما فاصله استاندارد جهانی را برای عبور قطارهای برقی رعایت کردیم و پل را ساختیم و روز یکشنبه پل برای تردد به پلیس راهنمایی و رانندگی سازمان ترافیک و شهرداری تحویل شد. در صورت تمایل برای بازدید از پل در خدمتتان هستیم. به نظرم این رکوردهای اجرایی تاکنون تکرار نشده است و جا داشت و جا دارد که از کسانی که در طراحی و اجرای بینقص و انقلابی کار نقش داشتند، تقدیر میشد که نشد.
ساخت واحد 450 متری برای وزیر کشور
یکبار آقای نوری، وزیر کشور و رئیس مجمع عمومی مترو، من را خواست و گفت: میخواهند کمیتههای انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری را ادغام کنند و ضرورت دارد برای حوادث احتمالی که ممکن است پیش آید، به طور شبانه روزی در وزارت کشور باشند یا به فاصله چند دقیقه به وزارت کشور برسند. ایشان گفت: من یک طبقه از منزل حاج آقا شیخ قدرت را در جماران اجاره کردهام و تعداد بیست نفر هم پاسدار و راننده همراه من هستند که حاج خانم و بچهها را مستأصل کرده اند. دائم باید به آنها آب و غذا و چای بدهند یا برای وضو و دستشویی و توالت یاالله گفته و داخل آپارتمان میآیند. حاج خانم دیشب گفته: در این خانه یا جای من و بچه هاست یا جای این محافظین. چه کار میتوانی انجام دهی؟ من یک کاغذ A4 برداشتم و سریع نقشهای کشیدم و یک اتاق پذیرایی، یک کتابخانه، یک سوئیت میهمان، حمام، دستشویی و آشپزخانهای کوچک در یک طرف کشیدم و در طرف دیگر کاغذ، یک نشیمن بزرگ با یک آشپزخانه بزرگ، چهار اتاق خواب، یک انبار برای رختخوابها و وسایل اضافی، یک بالکن در شمال و یک بالکن در جنوب طراحی کردم. بعد هم برای ایشان توضیح دادم. روی کروکی ابعاد و اندازه نگذاشته بودم. ایشان گفتند که خیلی مفصل است و دو سال طول میکشد. گفتم: حاج آقا من ظرف دو ماه میسازم و قابل سکونت تحویل میدهم، اما سه شرط دارد. حاج آقا به من نگاه کرد و گفت: ما را مسخره کردهای؟ گفتم: خیر. پرسید: مساحت این نقشه چقدر است؟ گفتم: 400 تا 500 مترمربع. ایشان گفت: سه شرط چیست؟ گفتم: اول اینکه وقتی شروع به کار کردیم، چون سه شیفت کاری و24 ساعته باید کار کنیم، برای جوش کاری و بتنریزی سروصدا خواهد شد و همسایهها ممکن است تماس بگیرند. شما احساساتی نشوید و کار را تعطیل نکنید. دوم اینکه در حین ساخت وقتی کار خیلی سریع دارد پیش میرود، شما نفرمایید پس حالا یک طبقه هم اضافه کنید. سوم، آقای اردکانیان معاون عمرانی شما، فارغالتحصیل دانشگاه شریف در رشته سازه است، در حین اجرا دخالت و اعمال نظر نکند، ولی میتواند هر روز بازدید کند و به جنابعالی گزارش بدهد. ایشان گفت: قبول دارم. گفتم: حاج آقا مینویسم، جنابعالی تأیید بفرمایید. ایشان گفت: یعنی حرف من را قبول نداری؟ من گفتم: قبول دارم، ولی میخواهم تأیید مکتوب جنابعالی را داشته باشم. که من نوشتم و ایشان هم پی نوشت کردند مورد تأیید است. همان شب تیم فنی و اجرایی جلسه گذاشتیم و طراحی و محاسبات تا صبح انجام شد و ظرف مدت 60 روز یک آپارتمان با مساحت 450 مترمربع به صورت ترکیب H پایل و تیرآهن روی سقف پارکینگ بتنی احداث شد. در آن زمان حدود ۳۰ میلیون تومان برای کار چوب، موکتهای ضدحریق و ضد باکتری، کابینتها، یخچال فریزر، اجاق گاز و فر، ماشین لباسشویی، ماشین ظرفشویی، سیستم گرمایش و سرمایش، نورپردازی، رنگ و کاغذ دیواری و قفسه های چوبی اعلا برای کتاب هزینه و همه چیز برای سکونت آماده شد. آقای نوری 17 بار در این 60 روز به ما سر زد. اواخر شب که میرفت یا صبح زود که میآمد مستقیم به محل احداث این ساختمان میآمد و از نزدیک پیشرفت کار را میدید. در طراحی و ساخت این ساختمان حدود 200 نفر کار کردند و ساختمانی بسیار مستحکم، زیبا و بینقص ساختند.
بــــرش
مشاوره به سرمایهگذار یونانی
یک روز آقای استاماتوس که یونانی بود و 35 فروند کشتی باری فلهبر و کانتینربر داشت و ۳۰ هزار تن میلگرد برای مترو آورده بود به دفتر من آمد. حین مذاکره برای نحوه تسویه حساب، روی میز من یک بورت حاوی نفت کوره اصفهان بود که به علت سرما سفت شده بود. پرسید این چیست؟ به او گفتم: این نفت کوره یا مازوت است (Fule oil) که سوخت کشتی و نیروگاه و خوراک پالایشگاههاست. لوله بورت را برگرداند چون ویسکازیتی بالا داشت و هوای اتاق سرد بود، تقریباً به شکل جامد در آمده بود. به او گفتم: قدری صبر کن و بورت را بیرون روی قرنیز جلوی پنجره در آفتاب گذاشتم تا مذاکرات و پذیرایی تمام شد. بورت را آوردم و در یک استکان ریختم. مثل چای استکان را پر کرد. به او گفتم من 6 درصد گازوئیل به این نفت کوره میزنم و ویسکازیتی آن را از حدود 900 سنتی پویز به حدود 180 سنتی پویز تقلیل داده و از فیلتر رد میکنم و این بهترین سوخت کشتی و نیروگاه و خوراک پالایشگاههای کوچک و متوسط است. آقای استاماتوس گفت: من چیزی از نفت نمیدانم. به او گفتم: به من اعتماد کن. به آلمان و اروپا برو و از طریق یک بروکر پالایشگاهی با ظرفیت 30 تا 40 هزار بشکه در روز برای خوراک نفت کوره پیدا کن. پالایشگاهی که میخواهند از رده خارج کنند یا به لحاظ مسائل زیست محیطی تعطیل کردهاند، آن را به ارزش اسقاطی حدود 10 تا 15 میلیون دلار خریداری کن و با یک شرکت حرفهای این پالایشگاه را باز و در فجیره نصب کن. بعد نفت کوره ایران و کشورهای عربی را خریداری و به بنزین و گازوئیل تبدیل کن، خیلی بیشتر از درآمد 35 فروند کشتی درآمد پیدا میکنی. او از تهران به آلمان و ایتالیا رفت و هفته بعد یک پالایشگاه 35هزار بشکه در روز را به قیمت 15 میلیون دلار خرید.
بــــرش
شیوه حل مشکلات ساخت مترو
بیایید مطالعه کنید در فواصل امنی که بین این تأسیسات شهری هست، در کجاها میتوانیم با مقنی چاه بزنیم و به بستر مطمئن و محکم برسیم. بعد با گذاشتن کیج آرماتور و بتنریزی، پایههای پلی را بسازیم و بیس پلیتها را با دقت و تولرانس بسیار دقیق در بتن کار کنیم. بعد تعدادی قاب فلزی یا کامپوزیت در کارگاه دردشت بسازیم و در ساعات خلوت از 12 شب تا 4 صبح به صورت شرقی غربی و شمالی جنوبی نصب کنیم، به گونهای که مانع حرکت قطارها، اتوبوس ها، کامیونها و اتومبیلها نشود. بعد که شبکه را ساختیم، تیرهای فلزی یا بتنی پیش ساخته را روی این پایهای که تا عمق 30 الی 35 متری روی ستونها احداث شده، بچینیم و بعد بتنریزی و آسفالت کنیم. این ایده که محصول مشورتها و خرد جمعی تیم فنی و اجرایی مترو بود، مورد قبول واقع شد و طراحی و محاسبات حدود یک ماه طول کشید. بعد تیمسار هاشمیان، رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی سابق کشور، و تیمسار حرّیه را که از پلیس راهنمایی بازنشسته شده بودند و هماهنگیهای امور ترافیکی را انجام میدادند، مأمور هماهنگیهای لازم با شهرداری، پلیس راهنمایی و رانندگی، راه آهن و ترمینال جنوب کردم و حفاری چاه ها را با گروههای مقنی حرفهای و آموزش دیده شروع کردیم. الحمدلله بدون اینکه به هیچ یک از تأسیسات شهری، که گاهی فقط 5 تا 10 سانتیمتر با آنها فاصله داشتیم، آسیبی وارد کنیم شمعهای بتنی را احداث کردیم. در برخی از نقاط شمعهای 2 یا 3 پایه با قطر کمتر ساختیم و تأسیسات شهری بین این شمعهای با قطر کمتر قرار میگرفت. سرشمعها به یک صفحه فلزی منتهی میشد که بیس پلیت برای نشیمنگاه پایه پل میشد.