ساختمان جدید مهدیه تهران چگونه ساخته شد
آیتالله محمد یزدی، رئیس قوه قضائیه و رئیس هیأت امنای مهدیه تهران، یک روز من را به جلسهای دعوت کرد و در آنجا پیشنهاد ساخت مهدیه جدید تهران را داد و من نیز با کمال میل پذیرفتم
اصغر ابراهیمی اصل در جلد نخست کتاب سالهای بیحصار، داستانهای زیادی را از زمان آغاز جنگ تحمیلی و سپس مسئولیتهای خود در استانداریها، آب و فاضلاب، وزارت نفت و مترو تعریف کرده است. وی بیان داشت که چگونه برخی اقدامات برای تأمین ملزومات صنعت نفت و همچنین جنگ صورت میگرفت. ابراهیمی اصل در شمارههای اخیر درباره مدیرعاملی خود بر مترو تهران، نکاتی را عنوان کرده است و در شماره امروز نیز درباره ساخت پناهگاه برای هیأت دولت، مباحثی را مطرح کرده است. وی گفت که چگونه کار ساخت پناهگاه در زمان جنگ برای هیأت دولت انجام و تحویل شد که بعدها به عنوان مرکز نگهداری اسناد از آن استفاده میشود.
ساخت پناهگاه برای جلسات هیأت دولت
در سال 1365 حملات هوایی و موشکی به تهران تشدید شد و رژیم بعثی عراق قصد داشت محل هیأت دولت یعنی منطقه خیابان پاستور را بزند. علاوه بر هیأت دولت، دفتر نخست وزیری، دفتر ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، دفتر رئیس قوه قضائیه و شورای نگهبان هم در این منطقه قرار داشتند. اما راکت ها و موشک هایی که فرستاد یا در پارک شهر به ساختمان کاخ ورزش یا به میدان حر یا به میدان امام خمینی اصابت میکرد.
آقای مهندس میرزاده من را خواست. من به نخستوزیری رفتم و ایشان گفت: هیأت دولت با رفتن از این به محل دیگر موافق نیستند و نظر آقای مهندس موسوی این است که یک پناهگاه همین جا در محوطه یا زیر خیابان احداث شود تا وقتی آژیر قرمز میزنند، اعضای دولت در فاصله کمی به پناهگاه بروند و پس از آژیر سفید به اتاق برگزاری جلسات هیأت دولت برگردند و کار را ادامه دهند. من و آقای میرزاده یک بازدید از داخل محوطه و خیابان فلسطین کردیم. گفتم: با توجه به نقشههای لوله های آب و فاضلاب و گاز و مسیر عبور کابل های برق و مخابرات، تا عصر بهترین محل را پیدا میکنم و پیشنهاد میدهم.
اواخر شب ما به این جمع بندی رسیدیم که در محل تقاطع خیابان فلسطین با خیابان پاستور به سمت جنوب به طرف خیابان سپه خاکبرداری کنیم و ترانشهای به عمق حدود ۳۰ تا ۳۵ متر حفر کنیم و با نصب تعدادی دال ضدانفجاری بتنی در کف دیوارها، برای عقیم سازی موشکهایی که 17 تا 20 متر به زمین فرو میرفتند و بعد به صورت عصایی به سمت بالا میآمدند و منفجر میشدند، سازه اصلی پناهگاه را بسازیم و با تونلی به زیر اتاق هیأت دولت برسیم که به سادگی امکان رسیدن به این پناهگاه امن وجود داشته باشد.
طرح را به اتفاق پیش آقای مهندس موسوی بردیم. او راجع به تهویه و اینکه اگر بمب شیمیایی انداختند چه کنیم؟ سؤال داشت. همچنین درمورد نحوه ورود به اتاق هیأت دولت و نحوه پوشش خبری آنجا که در فیلمبرداری و عکاسی از جلسات معلوم نشود، نظرات کارشناسی و فنی و معماری خود را مطرح کرد و گفت محاسبات سازهای را یکی از مشاوران ایشان، که دکترای سازه داشت، هم ببیند و تأیید کند.
ما پناهگاه را با لحاظ کردن موارد مطروحه و آخرین استانداردهای سازه های بتنی پناهگاهی زیرزمینی امریکا که با صرف ۱۰ هزار دلار هزینه توسط یکی از اساتید سازه و زلزله برای طراحی مترو آورده بودیم، طراحی کردیم. برای شروع کار آقای مهندس میرزاده، فردا بعدازظهر یک گونی اسکناس که حدوداً 1.5 میلیون تومان میشد به من دادند و ما کارگاه را در چند کانتینر که در گوشه شمالی خیابان پاستور به سمت خیابان ولیعصر گذاشته بودیم، تجهیز کرده و حفاری و تخلیه خاک ها را شروع کردیم.
روزی که داشتیم بتن کف را میریختیم، باران آمده بود و باد هم میآمد و درختان چنار بلندی که در ضلع شرقی خیابان فلسطین بود تکان های شدیدی میخوردند و خطر رانش آن دیوار وجود داشت.
من به آقای مهندس نورعلی گفتم بالای ترانشه بایستد و به شکافی که در پیاده رو ایجاد شده و شاید نیم سانتیمتر میشد، به دقت توجه کند و اگر بیش از دو سانتیمتر شد به من اشاره کند تا حدود سی چهل نفر را که مشغول بتن ریزی و کار بودند از ترانشه خارج کنم. قرار بود آقای مهندس نورعلی به ازای هر نیم سانتیمتر یک انگشت خودش را به من نشان دهد.
او بعد از نیم ساعت یک انگشت و بعد از 45 دقیقه دو انگشت و بعد از یک ساعت سه انگشت خودش را نشان داد، ولی بعداً دیدم که دو دستی دارد به سروکله خودش میزند. از قبل به بچهها گفته بودم وقتی گفتم: حرکت! هرکس هرجا هست رها کند و به سمت جنوب غربی ترانشه فرار کند.
من چند بار گفتم: حرکت! و خودم هم به سمت جنوب غربی ترانشه رفتم. کل درختان چندین ساله و بلند چنار با حجم بالایی از شن و ماسه مثل آبشار وارد شفت شدند.
بلافاصله ارههای برقی را آوردیم و تا صبح کل درختان را به قطعات قابل حمل تبدیل کردیم و توسط کمپرسی از ضلع جنوبی خارج کردیم و پس از ایمن سازی، پناهگاه را ساختیم و ایزوله و آسفالت خیابان را انجام دادیم و جدول ها را ترمیم کردیم. در این فاصله تونل دسترسی که با روش NATM ساخته بودیم به زیر اتاق برگزاری جلسات هیأت دولت رسیده و از طریق شفت و راه پلهای که احداث کرده بودیم، ارتباط با پناهگاه برقرار شد.
شاید یکی از محکم ترین سازههای زیرزمینی خاورمیانه که در مقابل انواع موشک ها و زلزله مقاوم باشد این پناهگاه است. از دستور تا تحویل 90 روز یا 90 شبانه روز طول کشید و در حال حاضر به عنوان محل نگهداری اسناد از آن استفاده میشود.
احداث ساختمان برای مؤسسه باقرالعلوم
یک روز حجتالاسلام نواب من را به منزلشان در افسریه، که منازل مسکونی فرماندهان سپاه بود، برای ناهار دعوت کرد. حاج آقا مصباح یزدی نیز تشریف داشتند. بعد از صرف ناهار آقای نواب گفتند: حاج آقا در قم در ساختمانی دوطبقه، مؤسسه باقرالعلوم را دارند و قصد دارند یک طبقه به ساختمان اضافه کنند؛ چون از نظر جا و فضای کاری بشدت در مضیقه هستند. من پیشنهاد دادم که شما به قم بروید و بازدید کنید ببینید با توجه به قدمت ساختمان آیا این کار قابل انجام است یا خیر؟ بعد آیت الله مصباح یزدی راجع به فعالیتهای مؤسسه باقرالعلوم و کثرت مراجعات و انتظارات و برنامه های پیش رو قدری صحبت کردند. من هیچ اظهارنظری نکردم. چای و هندوانه آوردند. بعد آقای نواب پرسیدند کی به قم میآیید؟ باز من جواب ندادم. دفعه بعد گفتند: یک روز را مشخص کنید که حاج آقا تشریف داشته باشند و در محل نظرات شان را هم بفرمایند. من رو به آقای مصباح یزدی کردم و گفتم: حاج آقا چند دقیقه عمامه را بردارید. تا مثل دو تا آدم عادی با هم حرف بزنیم. آقای مصباح بشدت شوکه شدند و با تعجب گفتند: فرض کن من عمامه را برداشتم، یعنی چه آقا؟ حرفت را بزن. آقای نواب و قطبی هم که دستپاچه شده بودند به آیت الله مصباح یزدی هندوانه تعارف کردند و سعی کردند جو جلسه را آرام کنند.
من عرض کردم: حاج آقا 0.3 درصد یا 3 در هزار از هر السی در بانکهای دنیا برای هر خرید و فروش و معامله نفتی و غیرنفتی به حساب واتیکان واریز میشود. ایشان پرسیدند: السی چیست؟ گفتم: گشایش اعتبار اسنادی برای توسعه مسیحیت و اسلامزدایی. برنامه این است که تا سال 2035 دین را به یک منوی دلخواه شخصی و خصوصی تبدیل کنند و برای این کار از کودکستانها، مدارس، دانشگاهها، مراکز پژوهشی، فیلم و سینما، تلویزیون، روزنامه، مجله، کتاب و همه ابزارهای خودشان استفاده میکنند. یک تحقیقی را 9 سال است در کانادا انجام دادهاند و از صدر اسلام زندگانی، کلمات و گفتار و رفتار ائمه معصومین و بزرگان شیعه، دانشمندان، علما و مجتهدین بنام شیعه را مطالعه کردهاند که خطوط ناظم تفکر شیعه را بشناسند و برای از بین بردن تفکر شیعه از خود شیعیان استفاده کنند، حالا جنابعالی که حضرت امام شما را انتخاب کردهاند که به حوزه علمیه قم بروید و با استفاده از ظرفیتهای حوزه، خطوط ناظم معماری تفکر شیعه را استخراج کنید و مبانی نظری و تئوریک یک نظام شیعی انقلابی را استخراج و تدوین کنید، بعد از چند سال میخواهید روی یک ساختمان قدیمی که متعلق به یک معاود عراقی به نام آقای سید هاشمی است و چندینبار خواسته این محل استیجاری را تخلیه کنید و شکایت شما را به آقای خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی کرده است، بدون اذن و اجازه او یک طبقه اضافه کنید؟ در اینجا آقای آیتالله مصباح یزدی عمامهاش را برداشت و گفت: چه کنیم؟ امکاناتی در اختیار ما نیست. گفتم: به چند شرط من در عرض یک سال یک مجتمع حدود 20 هزار مترمربعی برای شما میسازم تا بتوانید برنامههای لازم را با توجه به حجم توطئهها و نیازها اجرا کنید. ایشان گفتند: نزدیک مدرسه معصومیه قم یک قطعه زمین است که میتوانیم بگیریم. من گفتم همانجا خوب است. آنجا را میسازیم، ولی شرط من اینهاست: اول اینکه شما طلاب باهوش، بااستعداد و باانگیزه را جذب کنید و به موازات دروس حوزوی، به زبانهای خارجی اعم از انگلیسی، فرانسوی، اسپانیولی، چینی، روسی و عربی نیز آنها را مسلط کنید تا هر طلبه حداقل یک زبان بینالمللی را به خوبی زبان مادری بداند، زیرا اگر مسلط به زبان باشد و قرآن و کتب دینی ما را درست ترجمه کند و لازم نباشد از مترجم یهودی و مسیحی استفاده کند، بسیاری از مردم جهان شیعه خواهند شد. بعد توضیح دادم من به کشورهای زیادی سفر کردهام. در آرژانتین به یک روحانی به نام حجتالاسلام معلم برخورد کردم که هفت سال در آرژانتین زبان اسپانیولی و زبان محلی آنها را با دقت و جدیت خوانده بود، بعد یک حوزه با کمک خیرین همان کشور تأسیس کرده بود و 900 طلبه داشت که بیش از ۱۰۰ نفر آنها دکتری داشتند. به یکی از اساتید آنجا که بیش از 130 جلد کتاب و مقاله داشت و قبلاً یک مارکسیست دوآتشه بود و شیعه شده و در یک حجره 3 در 2 زندگی میکرد، گفتم: چرا شیعه شدی؟ دکمههای پیراهنش را باز کرد و دیدم روی زیرپیراهنش عکس امام خمینی(ره) بود. گفت به خاطر حرف و اقدامات این مرد این زیرپیراهن را پوشیدهام که با صدای قلبم او را احساس کنم. این آقای معلم کار ویژهای نمیکرد جز خواندن آیات قرآن و برخی ادعیه و احکام و ترجمه دقیق و صحیح آن و پاسخگویی درست به سؤالات و شبهات؛ لذا امروز دیگر نمیشود اسلام و تشیع را با مترجم مسیحی، یهودی و بودایی گسترش داد.
دوم اینکه به طلاب آموزش بدهید که از کامپیوتر و ابزارهای رسانهای استفاده کنند. امروزه منبرها چوبی نیستند و داریم به سمت منبرهای رسانهای پیش میرویم و باید بتوانیم با ابزار تکنولوژی محتوای مذهب خودمان را ارائه کنیم، زیرا نسلهای جوان تشنه نوآوری، خلاقیت و استفاده از تکنولوژی هستند.
سوم اینکه در این مجموعه، تولید محتوا، تدوین، تکثیر و نشر در سطح جهانی صورت گیرد، نه از موضع تدافعی بلکه از موضع معرفی. اینکه شیعه کیست، تشیع چیست و نظریهپردازی و کارهای علمی و تئوریک مورد نظر قرار گیرد تا پویایی مذهب شیعه را نشان بدهد. بدون اینکه بخواهیم پنجه در افکار، عقاید و باورهای دینی دیگران بکشیم، صرف معرفی علمی و حرفهای شیعه باعث جذب بسیاری از جوانان در داخل و خارج از کشور خواهد شد.
بعد از این بحثها توافق کردیم که آقای مهندس دیشیدی که در آستان قدس بود نقشههای معماری را تهیه کند و ما محاسبات سازهای را انجام بدهیم و کار اجرایی را شروع کنیم. من گفتم بعد از تکمیل سفتکاری، خدمت مقام معظم رهبری و آقای هاشمیرفسنجانی میرسیم و از هر کدام ۳۰ درصد هزینه میگیریم، خود آقای مصباح یزدی هم از خیرین ۳۰ درصد دیگر را تهیه کنند و 10 درصد را نیز ما از خیرینی که میشناسیم جمعآوری میکنیم. آقای مهندس ابوالفتحی که سالها مدیرکل مسکن و شهرسازی بود و آقای قربانپور را متولی کار کردم و با نصب بچینگ پلانت و استقرار ماشینآلات و جرثقیلها، 22500 مترمربع ساختمان را ظرف 8 ماه با کیفیت عالی ساختیم و تحویل دادیم. از این مرکز تاکنون تعداد زیادی طلبه تحصیلکرده، فاضل و مسلط به زبان فارغالتحصیل شدهاند و در نقاط مختلف کشور و جهان مشغول خدمت هستند. پول و هزینهها را نیز پس از تکمیل کار از آقای هاشمیرفسنجانی، مقام معظم رهبری و آقای مصباح یزدی گرفتیم.
احداث ساختمان جدید مهدیه تهران
در سال 1373 آیتالله محمد یزدی، رئیس قوه قضائیه و رئیس هیأت امنای مهدیه تهران، یک روز من را به جلسهای دعوت کرد که در جلسه آقای حسن کافی، حجتالاسلام نوری شاهرودی، حجتالاسلام حسینی و چند نفر دیگر هم حضور داشتند. ایشان فرمود: مرحوم حجتالاسلام کافی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مهدیه تهران خیلی به اسلام و نسل جوان مذهبی خدمت کردهاند و الحمدلله اخوی آقای کافی هم بعد از ایشان با برگزاری مراسم دعای کمیل و دعای ندبه و مراسم اعیاد و عزاداریها، مهدیه تهران را به یک مرکز فرهنگی و مذهبی بسیار فعال و تأثیرگذار تبدیل کردهاند. در زمان جنگ تحمیلی هم مهدیه تهران به یک پایگاه مهم پشتیبانی جبههها تبدیل شده بود. ما نامهای به محضر امام نوشتیم که اجازه بدهند ما مهدیه را نوسازی و توسعه بدهیم. حضرت امام (ره) مرقوم فرمودند: بعد از جنگ تحمیلی مهدیه تهران را با عظمت بسازید؛ لذا ما در طول جنگ تحمیلی با همین وضعیت کار را ادامه دادیم. حالا که جنگ تحمیلی تمام شده عده ای از مهندسان معمار را دعوت کرده و گفتهایم یک طرح و ایدهای بدهند که پس از بررسی و تصویب در جلسه هیأت مدیره و هیأت امنای مهدیه ساختمان جدید را شروع کنیم. این طرحها تهیه و بررسی شد و در نهایت یک طرح و نقشههای معماری با تأیید هیأت داوران انتخاب شد که تأیید هیأت امنا را نیز گرفت و بر آن اساس پروانه ساختمانی شهرداری را نیز گرفتهایم و میخواهیم شما از ظرفیت شرکت مترو استفاده کنید و این طرح را در زمان کوتاهی با حفظ کیفیت انجام دهید. البته هزینهها را ما تعهد کرده و میپردازیم. گفتم: با کمال میل حاضرم مهدیه تهران را بسازم، ولی از نظر مقرراتی که داریم بایستی جناب آقای علی محمد بشارتی، وزیر کشور که ریاست مجمع عمومی ما را برعهده دارند، موافقت کنند و به صورت مکتوب اجرای طرح را به مترو ابلاغ کنند یا مصوبه مجمع عمومی مترو را گرفته و سپس شروع به کار کنیم. آیتالله یزدی گفتند: من با آقای بشارتی صحبت میکنم و نامه را مینویسم. چند روز بعد (در تاریخ 1373/05/24 نامهای با شماره م/20203/1 به شرح پیوست به آقای بشارتی نوشتند و ایشان پس از هماهنگی با اعضای مجمع، در تاریخ 1373/06/22 طی نامه شماره 35/3/1/42/113 تصویر پیوست موافقت خود را اعلام کردند. ما برای تحویل گرفتن مهدیه و جمعآوری ستونها و سقف حلبی و شیروانی و تخریب ساختمانهای قدیمی همان روز به مهدیه رفتیم.
آیتالله محسن مجتهد شبستری در مهدیه کلاسهای درس داشتند و همزمان نماینده مجلس شورای اسلامی هم بودند. نزد ایشان رفتم و شرح ماوقع را گفتم. ایشان گفتند: ما تازه کلاسهای درس را شروع کردهایم و تا پایان دوره که حوالی آخر سال می شود کار را عقب بیندازید. من گفتم: ما تعهد کردهایم در اسرع وقت این ساختمان عظیم را بسازیم و امکان ندارد. ما از فردا شروع میکنیم. ایشان عصبانی شد و به ترکی گفت: باید از روی جنازه من رد شوید مگر میگذارم. من هم به ترکی گفتم: حاج آقا نفرمایید ما جسارت نمیکنیم، ولی برای بردن وسایل جنابعالی و طلبهها فردا کامیون و وانت میآوریم، لطفاً بفرمایید کجا باید ببریم. و آنجا را ترک کردم.
فردا صبح آقای مهندس بهرام احمدی و مهندس هوشنگ نورعلی و مهندس ایرج اسکندری را با حدود 50 نفر کارگر که لباس کار زرد، کلاه ایمنی، دستکش نو و چکمه پوشیده بودند به همراه چند دستگاه جرثقیل و لودر و کامیون به مهدیه بردیم و تخریب را از گوشه جنوب غربی شروع کردیم. طلبهها به آیتالله مجتهد شبستری اطلاع دادند. ایشان سراسیمه آمدند و گفتند: این چه کاری است که انجام میدهید؟ ما گفتیم: باید قبل از شروع فصل باران و برف زیرزمین و طبقه اول را با این وسعت زیاد بسازیم و نمیتوانیم کار را به تأخیر بیندازیم. حدود نیم ساعت بعد حجتالاسلام ناطق نوری، که رئیس مجلس شورای اسلامی بودند، زنگ زدند و گفتند: چه کار کردهاید که آیتالله مجتهد شبستری این قدر عصبانی و شاکی شده است؟ من شرح ماجرا را گفتم. آقای ناطق نوری فرمودند: چون به من گفته و درخواست کرده است تا پایان امسال کار عقب بیفتد. شما 48 ساعت کار را عقب بیندازید تا یک محل برای برگزاری کلاسهای ایشان تهیه کنیم و بعد شروع کن. من به بچهها گفتم: 48 ساعت در مهدیه میمانیم و با هیچکس هم درگیر نمیشویم. با توجه با بالا بودن سطح آب زیرزمینی، نحوه تخریب، جداسازی، تخلیه و خاکبرداری تا عمق منهای 8 متر برنامهریزی کرده و با شهرداری هم برای تخلیه نخالهها هماهنگ کنید.
انشعابات آب و برق و گاز و تلفن را نیز از طریق آقای کافی با سازمانها و شرکتهای مربوطه هماهنگ کنید که با اصلاحات بعدی، در محلهایی که تعیین میکنیم مجدداً در تاریخی که مورد نیاز است برقرار شود. بعد از 48 ساعت، تخریب را با قدرت و توان زیاد و به کارگیری حدود 200 نفر نیرو آغاز کردیم و فقط یک قسمت شمال شرقی را که حدود ۲۰۰ مترمربع بود نگه داشتیم و با عوامل مهدیه و تعدادی از طلبهها که در همین 48 ساعت همراه خودمان کرده بودیم، همه وسایل را بار زدیم و به کارگاه قورخانه بردیم.
نخالهها نیز بارگیری و به کارگاه جوانمرد قصاب انتقال یافت. آیتالله مجتهد شبستری که آمدند و دیدند خبری از ساختمانهای مهدیه نیست و لودر و بولدوزرها مشغول کندن زمین و بارگیری خاکها هستند به من گفتند: بالاخره کار خودت را کردی؟ من عرض کردم: حاج آقا اجرای فرمان حضرت امام بود که جنابعالی سه روز در آن وقفه ایجاد کردید. امیدوارم برای این کارتان حجت شرعی داشته باشید.
من فقط انجام وظیفه کردم و برای این سه روز تأخیر هم بایستی تا پایان یافتن کار استغفار کنم.
ایشان با تلخی رفتند، ولی کار با یک اراده جدی و خالصانه دنبال شد. پس از یک سال در زیرزمین و بخشی از طبقه اول مراسم دعای کمیل، دعای ندبه، اعیاد و سوگواریها برگزار میشد. درنهایت ظرف مدت سه سال مهدیه تکمیل شد که البته حدود 9 ماه آن به دلیل مشکلات مالی و برگزاری مراسم، کارگاه تعطیل بود. و امروز مهدیه تهران امکان برگزاری مراسمی با حضور ۱۰ هزار نفر را دارد بدون اینکه خیابان ولیعصر بسته شود. همچنین امکان طبخ ۱۸ هزار پرس غذا در هر وعده در آشپزخانه آن وجود دارد. علاوه بر اینها، درمانگاه و کلاسهای درس و صندوق قرضالحسنه، که در این مجموعه قرار دارد، یکی از مراکز فعال مذهبی و فرهنگی و تأثیرگذار در بین نسل جوان و متدینین تهران است. هزینهها را هم مقام معظم رهبری، آقای هاشمی رفسنجانی و خیرین تأمین و پرداخت کردند.
بــــرش
ساخت 90 روزه پناهگاه هیأت دولت
به آقای مهندس نورعلی گفتم بالای ترانشه بایستد و به شکافی که در پیاده رو ایجاد شده و شاید نیم سانتیمتر میشد، به دقت توجه کند و اگر بیش از دو سانتیمتر شد به من اشاره کند تا حدود سی چهل نفر را که مشغول بتنریزی و کار بودند از ترانشه خارج کنم. قرار بود آقای مهندس نورعلی به ازای هر نیم سانتیمتر یک انگشت خودش را به من نشان دهد. او بعد از نیم ساعت یک انگشت و بعد از 45 دقیقه دو انگشت و بعد از یک ساعت سه انگشت خودش را نشان داد، ولی بعداً دیدم که دو دستی دارد به سروکله خودش میزند. از قبل به بچهها گفته بودم وقتی گفتم: حرکت! هرکس هرجا هست رها کند و به سمت جنوب غربی ترانشه فرار کند. من چند بار گفتم: حرکت! و خودم هم به سمت جنوب غربی ترانشه رفتم. کل درختان چندین ساله و بلند چنار با حجم بالایی از شن و ماسه مثل آبشار وارد شفت شدند. بلافاصله ارههای برقی را آوردیم و تا صبح کل درختان را به قطعات قابل حمل تبدیل کردیم و توسط کمپرسی از ضلع جنوبی خارج کردیم و پس از ایمن سازی، پناهگاه را ساختیم و ایزوله و آسفالت خیابان را انجام دادیم و جدولها را ترمیم کردیم. در این فاصله تونل دسترسی که با روش NATM ساخته بودیم به زیر اتاق برگزاری جلسات هیأت دولت رسیده و از طریق شفت و راه پلهای که احداث کرده بودیم، ارتباط با پناهگاه برقرار شد. شاید یکی از محکم ترین سازههای زیرزمینی خاورمیانه که در مقابل انواع موشک ها و زلزله مقاوم باشد این پناهگاه است. از دستور تا تحویل 90 روز یا 90 شبانه روز طول کشید و درحال حاضر به عنوان محل نگهداری اسناد از آن استفاده میشود.
بــــرش
ساخت و ساز در مهدیه تهران
در سال 1373 آیتالله محمد یزدی، رئیس قوه قضائیه و رئیس هیأت امنای مهدیه تهران، یک روز من را به جلسهای دعوت کرد که در جلسه آقای حسن کافی، حجتالاسلام نوری شاهرودی، حجتالاسلام حسینی و چند نفر دیگر هم حضور داشتند. ایشان فرمود: مرحوم حجتالاسلام کافی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مهدیه تهران خیلی به اسلام و نسل جوان مذهبی خدمت کردهاند و الحمدلله اخوی آقای کافی هم بعد از ایشان با برگزاری مراسم دعای کمیل و دعای ندبه و مراسم اعیاد و عزاداریها، مهدیه تهران را به یک مرکز فرهنگی و مذهبی بسیار فعال و تأثیرگذار تبدیل کردهاند. در زمان جنگ تحمیلی هم مهدیه تهران به یک پایگاه مهم پشتیبانی جبههها تبدیل شده بود. ما نامهای به محضر امام نوشتیم که اجازه بدهند ما مهدیه را نوسازی و توسعه بدهیم.
حضرت امام مرقوم فرمودند: بعد از جنگ تحمیلی مهدیه تهران را با عظمت بسازید؛ لذا ما در طول جنگ تحمیلی با همین وضعیت کار را ادامه دادیم. حالا که جنگ تحمیلی تمام شده عدهای از مهندسان معمار را دعوت کرده و گفتهایم یک طرح و ایدهای بدهند که پس از بررسی و تصویب در جلسه هیأت مدیره و هیأت امنای مهدیه ساختمان جدید را شروع کنیم. این طرحها تهیه و بررسی شد و درنهایت یک طرح و نقشههای معماری با تأیید هیأت داوران انتخاب شد که تأیید هیأت امنا را نیز گرفت و بر آن اساس پروانه ساختمانی شهرداری را نیز گرفتهایم و میخواهیم شما از ظرفیت شرکت مترو استفاده کنید و این طرح را در زمان کوتاهی با حفظ کیفیت انجام دهید.