قرارداد کاپیتولاسیون ژاپنی در مترو تهران!
در متن قرارداد اصول کاپیتولاسیون را دقیقاً آورده بودند که اگر یک فرد ژاپنی در حین انجام مطالعات یا در مراحل مونتاژ و نصب و راهاندازی، یک ایرانی را کشت یا یک ایرانی کشته شد، جمهوری اسلامی ایران حق محاکمه وی را ندارد و باید این فرد ژاپنی را به کشورش بفرستیم تا آنجا طبق مقررات و قوانین ژاپن با او برخورد شود
با انتشار این شماره، بررسی کتاب سالهای بیحصار از مجموعه خاطرات اصغر ابراهیمیاصل به پایان خواهد رسید. ابراهیمیاصل در این کتاب خاطراتی از دوران کودکی تا تحصیل و مسئولیتهای خود را تشریح کرد. وی گفت که چگونه وارد دانشگاه صنعتنفت آبادان شد و در ادامه برای ادامه تحصیل راهی امریکا شده بود. همچنین به مسئولیتهای خود در فرمانداری اهواز، استانداری ایلام و آذربایجان غربی پرداخت و در بخش پایانی نیز توضیحات مفصلی درباره مدیرعاملی خود بر مترو تهران داد
زمانی که من استاندار ایلام بودم، بهاتفاق استانداران خدمت امام رسیدیم. آن موقع آیتالله مهدویکنی وزیر کشور بودند؛ حضرت امام فرمودند: من به آقای مهدویکنی ارادت داشته، دارم و خواهم داشت. این تعبیر را حضرت امام در مورد هیچکس به کار نبردهاند که بفرمایند من به کسی در گذشته و حال ارادت دارم و در آینده نیز ارادتمند هستم. به نظرم برای کسانی که میخواهند در خط امام باشند و راه امام را دنبال کنند، خصوصاً کسانی که نمیدانند انتخاب اصلح کیست تا روز دوم خرداد ماه با اطمینان بیشتری رأی خود را در صندوق بیندازند، این سخنرانی که توسط آیتالله مهدویکنی یا حجتالاسلام باغانی انجام میشود، مفید و ارزشمند است. بعد گفتم که آقای قربانپور و آقای یوسفیان دیروز در جامعهالصادق خدمت آیتالله مهدویکنی رسیده و ایشان فرمودهاند یا خودشان امروز تشریف میآورند یا آقای حجتالاسلام باغانی تشریف میآورند. در همین حین آقای باغانی تشریف آوردند و حدود چهل دقیقه صحبت کردند و خوب هم صحبت کردند و معیارهای انتخاب اصلح را تشریح کردند و گفتند: در بین کاندیداها آقای حجتالاسلام ناطقنوری اصلح است. جلسه بهخوبی و بدون هیچگونه تنشی تمام شد. کل مراسم ضبط تصویری و صوتی شد که بهصورت ویاچاس تکثیر کردیم و یک کپی برای ستاد مرکزی آقای ناطقنوری و یک کپی برای ستاد مرکزی آقای سیدمحمد خاتمی فرستادیم. آن شب تا ساعت دوازده تبلیغات مجاز بود. در آخرین روز و ساعت ما نوارهای ضبطشده صوتی و تصویری را علاوه بر ارسال به ستادهای انتخاباتی، به تعدادی از کارکنان هم دادیم که در صورت لزوم در خانوادهها یا محلهای سکونت استفاده کنند. بعد از پیروزی آقای دکتر سیدمحمد خاتمی، آقای مرتضی حاجی از اینجانب شکایت کرد که از امکانات مترو برای تبلیغات انتخاباتی برای آقای ناطقنوری استفاده کردهام. احضاریه از بازپرسی آمد. من با آقای مرتضی حاجی، که قبلاً استاندار مازندران بود، دوست صمیمی بودم. پیش او رفتم و شرح ماوقع را گفتم. به او گفتم که محل جلسه در مهدیه تهران بوده و از اتوبوس و مینیبوسهای شخصی و استیجاری که تعدادی از مدیران و مجریان و پیمانکاران بانی آن بودند، استفاده شده و از اتومبیلهای مترو و مینیبوسهای مترو که تعدادشان هم بسیار کم بوده، استفاده نشده و پس از جلسه هم یک نسخه صوتی و تصویری از مراسم بلافاصله برای ستاد آقای ناطقنوری، ستاد آقای خاتمی و آیتالله مهدویکنی ارسال شده است. آقای مرتضی حاجی پس از این جلسه شکایت خود را پس گرفت، ولی از همان ساعت، برکناری من از ریاست هیأتمدیره و مدیرعاملی مترو، دوباره کلید خورد.
بعد از اینکه آقای عبدالله نوری وزیر کشور شد، سیاستشان این شد که استاندارها، شخصیتها یا مدیرانی را که از آقای ناطقنوری حمایت کرده بودند، برکنار کنند. با شناختی که از آقای ناطق در زمان وزارت کشور و جهاد سازندگی و حضور ایشان در مجلس و سوابق انقلابی وی داشتم، آن موقع بدون شک میخواستم به آقای ناطق رأی بدهم اما قصد من این نبود که این را در یکجای عمومی با حضور هفتهشتهزار نفر از پرسنل و دو روز مانده به انتخابات انجام دهم، چون از فردای روزی که من صحبت کردم، تبلیغات ممنوع بود و آخرین فرصتی بود که کاندیداها حق تبلیغ داشتند. قبل از اینکه در مهدیه در حمایت از آقای ناطق سخنرانی کنم، نظر آقای معزی، آقای نافعی، آقای مهدویکنی و دوستانی که تماس گرفتند، این بود که این سخنرانی انجام شود و با استخارهای که من از طریق آیتالله مشکینی انجام دادم، تکلیف بود و خوب بود این کار را انجام بدهم. اما اگر انتخاب با خودم بود، در همان حدی که رأی بدهم و در همان حدی که در روزنامه عکس من را چاپ کردند و اسمم را هم نوشتند که من از آقای ناطق حمایت میکنم، همانقدر بس بود، برای اینکه من مسئولیت شرعی یا سیاسی و اجتماعی در این زمینه نداشتم و عضو هیچ حزب و گروهی هم نبودم که به مردم بگویم به چه کسی رأی بدهند. ولی برای خودم حجت بود که به آقای ناطقنوری رأی بدهم؛ چون از آقای خاتمی شناخت نداشتم و هیچوقت با آقای خاتمی همکار نبودم و شناخت کاری نداشتم. بیشتر آقای خاتمی را یک چهره فرهنگی میدانستم. استدلال من این بود که آقای ناطق با تجربیاتی که قبل از انقلاب داشتند و تجربیات بعد از انقلاب در مجلس و تجربیاتی که در جهاد و وزارت کشور داشتند و با ارادتی که خدمت مقام معظم رهبری دارند، مسائل کشور خیلی هماهنگتر و منسجمتر پیش میرود؛ لذا بهعنوان یک نیت و تصمیم حتماً به آقای ناطق رأی میدادم و در حد اینکه اسم من را در روزنامهها بنویسند، به آنها اجازه داده بودم و این کار را کرده بودند.
واکسن ضد مترو
کشورهای جهان سوم خصوصاً کشورهایی که دارای منابع عظیم نفت و گاز هستند، برای احداث مترو همواره با مخالفتهایی روبهرو هستند. حتی در بعضی از کشورهای توسعهیافته، وقتی سابقه را بررسی میکنیم، میبینیم آنها نیز در مرحله شروع کار با مخالفتهای مشابهی رو بهرو بودهاند، اما توانستهاند از آن عبور کنند. ریشه مخالفتها که اقتصادی است، به اقدامات کسانی مربوط میشود که منافعشان با احداث مترو در خطر میافتد. بیشتر این افراد صاحبان صنایع خودروسازی، صنایع پالایشی، صنایع لاستیکسازی، صنایع شیمیایی، داروسازی و شوینده از یک طرف و کسانی که خدماتی در ارتباط با هزینههای سنگین توسعه خیابانها، احداث پلها، زیرگذرها، روگذرها، تعریض خیابانها و هزینههای توسعه پیوسته شهر ارائه میدهند و درآمدهای ملکی و مستغلاتی زیادی کسب میکنند، هستند. آنها بهطور شبکهای مخالف سرمایهگذاریهای کلانی هستند که شریانهای عمومی ترافیکی شهر را باز میکند و این نیاز و تقاضای کمتری را برای محصولات آنها ایجاد میکند. آنها با درک اهمیت نظر مسئولان کشور برای تصویب احداث مترو، روی تأثیرگذاری بر نظرات آنها سرمایهگذاری میکنند؛ بدین ترتیب که در برابر فواید مترو، ضررهای مترو را به راههای مختلف تبلیغ میکنند و به مسئولان کشور واکسنی میزنند که بهراحتی نظر موافقان احداث مترو را نپذیرند. شیوه کار آنها به این صورت است که برای ایجاد ذهنیت در مقامات تصمیمگیرنده پول خرج میکنند. از محل فروش سالانه محصولات خود بخشی را خرج این کار میکنند و با بودجهای که اختصاص میدهند، مقوله حساسسازی مدیران را دنبال میکنند تا بپذیرند مترو یک سیستم گرانقیمت، پرهزینه، لوکس، اشرافی و غیرضروری است و اولویت ندارد روی آن کار کنند، مقاله و مطلب مینویسند، جلسه برگزار میکنند و مقرون به صرفهنبودن مترو را توجیه میکنند.
اقدام دیگری که صاحبان صنایع ذینفع برای اثبات این نظر انجام میدهند، این است که سهام کارخانههای واگنسازی را خریداری و در آنجا اعمال مدیریت میکنند تا قیمت تمامشده واگنهای مترو و تجهیزات ثابت و متحرک افزایش پیدا کند و قدرت خرید برای کشورها به وجود نیاید و این نظریه که مترو یک سیستم گرانقیمت است، تأیید شود.
هاشمی و معماری آینده
آقای هاشمی رفسنجانی انصافاً خدمت بزرگی در زمینه راهاندازی مجدد احداث مترو انجام داد. ایشان پس از اینکه موضوع را در نمازجمعه مطرح کرد، دو کار استراتژیک انجام داد: یکی اینکه به عنوان رئیس مجلس به جلسه هیأت دولت رفت و با وزرای مخالف که 14 نفر بودند، بحث کرد. آقایان وزرا هریک علتهای مخالفت خود را مطرح کردند و ایشان مورد به مورد مثل کارشناس این مخالفتها را پاسخ داد. سردمدار مخالفان آقایان سیدمحمد غرضی، دکتر حسن غفوری فرد، بهزاد نبوی، میرحسین موسوی بودند. آن جلسه ضبط شد و اگر نوار آن جلسه قابل دسترسی باشد، نشان میدهد که دیدگاههای آقایان وزرا که الان بعضاً خیلی مدافع هستند و قبول میکنند چقدر دیدگاههای بسته و صنفی و محدود و منفی داشتهاند و در آن مقطع چه مخالفتهای سنگینی را انجام دادهاند. بعد از اینکه آقای هاشمی رفسنجانی تک تک اشکالات وزرا را جواب دادند، رأیگیری کردند و با یک رأی موافق بیشتر نسبت به آرای مخالف به تصویب رسید و سال 1364 مصوبه جدید دادند که دوباره مترو راهاندازی شود. برخی از وزرا که در آن وقت مخالف بودند، اطلاعات کافی درباره مترو نداشتند و راجع به مسائل دید درستی نداشتند و بعدها بعضی از آنها که آمدند کار را بازدید کردند، خودشان اعتراف کردند ما آن روز که مخالفت میکردیم، نمیدانستیم داستان چیست و اگر میدانستیم که شما بچههای ایرانی خودتان بدون کمک خارجی و بدون اینکه یک دلار یا یک ریال از بودجه دولتی استفاده کنید، در زمان جنگ اینجا 2.5 میلیون مترمکعب بتنریزی میکنید و 40 کیلومتر تونل و 53 ایستگاه میسازید، بدون شک حمایت میکردیم، ولی فکر میکردیم نمیتوانید و آخرش اظهار ناتوانی میکنید و مجبورید خارجیها را بیاورید؛ بنابراین همه مخالفتها حرفهای و به قول معروف کارشناسی شده نبود، ولی حوصله آقای هاشمی رفسنجانی در آن جلسه هیأت دولت را اگر ببینید و نوار مذاکرات را اگر گوش کنید به نظر من برشی میزند به سواد، توان، نگاه و قدرت استدلال آقایان وزرا در آن مقطع در مخالفت با کار بزرگی که امروز همه مدافع آن هستند. در تصمیمهای کلان در سطح دولت باید دیدها نگاه به سمت آینده باشد، از آن صحبتها باید درس بگیریم و کسانی باید وارد دولت شوند که بتوانند آینده را معماری کنند.
دومین اقدام استراتژیک آقای هاشمی رفسنجانی این بود که به منزل آیتالله منتظری رفت و با ایشان صحبت کرد که نوار آن هم ضبط شده است. بعد از توضیحاتی که ایشان داد، آقای منتظری گفت که اگر این مواردی که شما گفتید درست است، من موافقم. بعد آقای هاشمی فرمود: میشود این مطالب را با مردم در میان بگذاریم؟ ایشان فرمود: اشکالی ندارد و توانست نظر ایشان را، با وجود اینکه موضع گیری خیلی سختی کرده بود، تعدیل کند.
زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی بحث احداث مترو را در دولت مطرح کرد، اکثراً مخالف این طرح بودند. مخالفان را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
یک دسته از مخالفان کسانی بودند که قبلاً در توقف طرح فعالیت گستردهای کرده و طرح را متوقف کرده بودند؛ بنابراین در دفاع از عملکرد خودشان با همان استدلالهایی که چند سال قبل داشتند و کار احداث مترو را متوقف کرده بودند، به عنوان مخالف صحبت کردند. اصلاً فکر نمیکردند آقای هاشمی مدت یک سال در مجلس کلی کار کارشناسی کرده و سخنان موافق و مخالف، ارزیابیهای مختلف و تجربیات کشورهای دیگر را شنیده است.
تعداد دیگری از مخالفان به این علت مخالف بودند که میگفتند اصل مترو مورد نیاز است، ولی زمانش الان نیست بهدلیل اینکه الان اصلیترین مسأله جنگ است. اگر ما در تهران یک کار عظیم مثل احداث مترو را شروع کنیم، بخشی از منابع دولت و منابع کشور در مترو هزینه میشود و این صلاح نیست در حالی که خیلی از مردم خانهها و زندگی خودشان را از دست دادهاند و آوارهاند ما بیاییم در تهران مترو بسازیم. بهتر است برای اینها خانه و امکانات بسازیم. آنها با این موضوع استراتژیک برخورد نمیکردند، بلکه احساسی و مقطعی صحبت میکردند.
مخالفت بخشی از افراد با مترو هم بهدلیل نداشتن اعتماد به نفس و قبول نداشتن توان داخلی کشور و خودباوری نیروهای داخلی بود. آنها مطمئن بودند که این کار را ما شروع میکنیم، بعد نمیتوانیم انجام بدهیم و بهعنوان یک طرح نیمه تمام در درون شهر میماند. اگر پالایشگاه، سد یا نیروگاهی را نتوانیم بسازیم، مردم هر روز آن را نمیبینند، اما مترو یک جراحی بزرگ سیستمی در درون شهر و جلوی خانه و زندگی و کار و کاسبی مردم و در محل تردد مردم است و اگر خدای ناکرده یک عملیات خاکی و ساختمانی ناقصی انجام شود و نیمه کاره رها شود، هر روز مردم ناتوانی دولت را به قضاوت میگذارند. آنها نگران بودند که نتوانیم کار را انجام بدهیم.
نظر موافق آیتالله خامنهای با احداث مترو
من یک بار خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم و گزارشی دادم. آقا فرمودند که من و آقای هاشمی رفسنجانی هر دو به این جمع بندی رسیده بودیم که مترو باید راهاندازی شود، ولی برای طرح آن در نمازجمعه آقای هاشمی رفسنجانی شجاعانه این مسأله را مطرح کردند، هر چند که من هم مصمم بودم که این قضیه را مطرح کنم و اگر ایشان مطرح نمیکردند حتماً مطرح میکردم، ولی من هنوز زمان آن را شاید در آن موقع که ایشان مطرح کردند مناسب نمیدانستم شاید من دوسه ماه بعد در برنامهام بود که این مطلب را مطرح کنم و فشار هم آورده بودم که این کار انجام شود، ولی چون میدیدم که کسی نیست که لبیک بگوید و بیاید این ریسک و این مسئولیت را بپذیرد و کار را انجام بدهد احتیاط کردم. ایشان فرمودند: آقای هاشمی خیلی شجاعانه این مسأله را مطرح کردند. من فهمیدم که راجع به این پروژه نظر آیتالله خامنهای قبل از شروع کار نیز مثبت بوده است و انصافاً در زمان انجام کار حامی هم بودند.
درخت گمشده
یک شب حوالی ساعت دوازده شب آقای انصاریفرد اطلاع داد که هنگام حفاری قسمت کالوت تونل ارتباطی خط 1 و 2 در میدان امام خمینی و زیر پارکشهر، یک چاه به داخل تونل ریزش کرده است. ظاهراً یکی از درختان قدیمی و شناسنامهدار که روی این حلقه چاه که با شن و ماسه پر شده بود، کاشته شده بود و ظرف مدت چندین سال به درخت بزرگی تبدیل شده بود، به علت ریزش این چاه به داخل تونل و خالی شدن زیر درخت و وزن درخت وارد تونل شده است. بلافاصله از محل و درون تونل و پارکشهر بازدید کردم و تصمیم گرفتم تا صبح مشکل را حل کنم. چون محل از دفتر شهردار تهران و تعدادی از طبقات شهرداری قابل رؤیت بود، دوسه گروه ارههای برقی قوی آوردند و از پایین تنه درخت را در قطعات حدود دو متری برش زدیم و همزمان شاخهها را بریده و با تعدادی کارگر از منطقه خارج کردیم و به کمپرسیهایی که ظاهراً برای عملیات خاکبرداری منتظر نوبت رفتن به کارگاه مترو بودند بارگیری و به قورخانه آوردیم. تا حوالی ساعت چهار صبح کل درخت به صورت قطعه قطعه از بالا و پایین تخلیه شد و سپس چاه را از پایین با نصب فریم و ورق پوشانده و از بالا با بتن مگر پر کردیم. دو متر آخر را نیز با خاک کشاورزی که از یکی از کارگاهها آورده بودیم پر کردیم و به اندازه دوازده مترمربع چمن آماده کاشت مثل فرش پهن کرده و محل را کاملاً تمیز کردیم. پس از طلوع آفتاب هم دو نفر از کارگرهای کارگاه، لباس کارگران فضای سبز شهرداری را پوشیدند و ظرف مدت یک ساعت خرده چوبها را جمع کردند و با آبپاشی و جمع کردن برگها و شاخههای کوچک، محل رفت و آمد را آماده کردند و آنجا را به حالت اولیه درآوردند. حدود 6 ماه طول کشید که مسئول پارک یا یکی از عوامل متوجه شده بود که یک درخت گم شده است؛ چون درختها شماره داشت و یکی از درختها نبود. ما تونل ارتباطی را ساخته بودیم و بتن لایه نهایی هم انجام شده بود. مسئول پارک به آقای انصاریفرد مجری طرح ما گفته بود یکی از درختهای پارکشهر گم شده و ما محل آن درخت را نیز کندیم، ولی آثاری از ریشه و تنه درخت ندیدیم، آیا شما اطلاعی از این موضوع ندارید؟ آقای انصاریفرد گفته بود چطور چنین چیزی ممکن است؟ درخت پا ندارد که فرار کند. حتماً در شمارهگذاریها اشتباه شده، بهتر است یک درخت همان حوالی و در جای مناسب بکارید و شماره درخت گمشده را به آن بزنید که مشکل حل شود و اگر درخت مناسبی را انتخاب کنید ما آن را با خاک و ریشه برای شما با جرثقیل و ماشینها و کارگران کارگاه جا به جا میکنیم. آنها گفته بودند ما خودمان تجربه جا به جایی درختان بزرگ را داریم و این کار را انجام میدهیم اما دو سه سال بعد هم این کار را انجام ندادند و درخت گمشده هم پیدا نشد. البته ما در مجموع مسیر و کارگاهها حدود 300 درخت را قطع کردیم و بیش از 3 هزار درخت به جای آنها در محلهایی که شهرداری مشخص کرده بود، کاشتیم.
لغو قرارداد با شرکت کاجیمای ژاپن
یک روز یک کپی از قراردادی را آوردند که نماینده وزارت کشور با شرکت ملی ساختمان و شرکت کاجیمای ژاپن امضا کرده بودند. در آن قرارداد شرکت کاجیمای ژاپن و شرکت ملی ساختمان وابسته به بنیاد مستضعفان متعهد شده بودند که دستگاه حفاری زوکور را که حدود 1250 تن وزن داشت و در تعدادی صندوق بزرگ و بستهبندیهای خاص در سالن 37 گمرک نمایشگاه بینالمللی تهران بود، نصب و آزمایش و راهاندازی بدون بار کنند، سپس دو دستگاه دیگر را نیز پس از انتقال به تهران مونتاژ و تست بدون بار کنند و رقمی معادل 160 میلیون تومان بگیرند. در متن قرارداد اصول کاپیتولاسیون را دقیقاً آورده بودند که اگر یک فرد ژاپنی در حین انجام مطالعات یا در مراحل مونتاژ و نصب و راهاندازی یک ایرانی را کشت یا یک ایرانی کشته شد، جمهوری اسلامی ایران حق محاکمه وی را ندارد و باید این فرد ژاپنی را به کشورش بفرستیم تا آنجا طبق مقررات و قوانین ژاپن با او برخورد شود. من این قرارداد را خواندم و طی یک نامه از آقای محتشمیپور وزیر کشور خواستم از طریق آقای دکتر ولایتی وزیر امور خارجه نسبت به ابطال این قرارداد ترکمنچای اقدام کنند.
این قرارداد نشان میدهد که واقعاً کشور در یک جاهایی چقدر غریب و چقدر مظلوم واقع میشود به علت اینکه مدیرانش نمیدانند باید چه کار کنند.
گزارشهای منفی محسن هاشمی به پدرش
یکی از مسائلی که در جریان سالهایی که تلاش میکردم، مترو ساخته شود با آن رو به رو بودم، مخالفتها و کارشکنیهایی بود که در این زمینه انجام میشد. گزارشهای منفی محسن هاشمی، فرزند آیتالله هاشمیرفسنجانی که آن زمان رئیس بازرسی ویژه ریاستجمهوری بود، در رابطه با ساخت مترو یکی از این موارد بود. بخشی از این گزارشها در خاطرات آقای هاشمی آمده است.
در همین خصوص دکتر مصطفی کلهر، که حدود 25 سال جانشین رئیس دانشگاه آزاد اسلامی و معاون دو وزیر از جمله آقای غرضی در وزارت نفت بود، مطلبی را برایم ارسال کرد: «با سلام خاطرات هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۶۰ به بعد تا سال ۷۳ میخواندم. از سال ۱۳۶۷ به بعد از شما نام برده شده که در رابطه با مترو با ایشان در ارتباط بودید. نکتهای که توجهم را جلب کرد گزارشهای منفی و انتقادآمیزی بود که فرزند و بازرس ویژه ایشان محسن هاشمی در رابطه با عملکرد شما به پدرش داده بود و جالبتر اینکه هاشمی نه تنها به این گزارشها ترتیب اثر نداده، بلکه از شما حمایت کرده تا جایی که در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۷۳ محسن نامه تند و گلایهآمیزی به پدرش مینویسد و در آن سخت از پدرش گلایه و شکایت میکند که با وجود گزارشهای متعددش به ریاستجمهور در زمینه تخلفات (به زعم ایشان) صورت گرفته در کار مترو مثل خرید تجهیزات از چین و معدن کلاردشت و مناقصهها و برق مترو... ایشان (آقای هاشمی) هیچ توجهی به آنها نکرده و به حمایتش از شما ادامه داده است. و اما جواب هاشمی به محسن برایم جالب بود. خلاصهاش اینکه «پروژهای که 2 میلیارد دلار برآورد شده با 500 میلیون انجام شده [...] شجاعت و بیپروایی مدیر فعلی جزو امتیازات کار او است [...] خوب است آن طرف سکه را هم ببینی که به دست تو مدیری زحمتکش اگر آسیب ببیند این پیروزی نیست [...]» به درایت و صداقت هاشمی پیش خود آفرین گفتم و برایش از خداوند علو درجات میخواهم و همینطور از خداوند متعال میخواهم به شما که خدمات و تلاشهایتان در مترو و دیگر سنگرها نزد مردم مغفول مانده اجر وافر عنایت فرماید.»
بــــرش
تغییر نظر برخی وزرای مخالف ساخت مترو
برخی از وزرا که در آن وقت مخالف بودند، اطلاعات کافی درباره مترو نداشتند و راجع به مسائل دید درستی نداشتند و بعدها بعضی از آنها که آمدند کار را بازدید کردند، خودشان اعتراف کردند ما آن روز که مخالفت میکردیم، نمیدانستیم داستان چیست و اگر میدانستیم که شما بچههای ایرانی خودتان بدون کمک خارجی و بدون اینکه یک دلار یا یک ریال از بودجه دولتی استفاده کنید، در زمان جنگ اینجا 2.5 میلیون مترمکعب بتنریزی میکنید و 40 کیلومتر تونل و 53 ایستگاه میسازید، بدون شک حمایت میکردیم، ولی فکر میکردیم نمیتوانید و آخرش اظهار ناتوانی میکنید و مجبورید خارجیها را بیاورید؛ بنابراین همه مخالفتها حرفهای و به قول معروف کارشناسی شده نبود، ولی حوصله آقای هاشمی رفسنجانی در آن جلسه هیأت دولت را اگر ببینید و نوار مذاکرات را اگر گوش کنید به نظر من برشی میزند به سواد، توان، نگاه و قدرت استدلال آقایان وزرا در آن مقطع در مخالفت با کار بزرگی که امروز همه مدافع آن هستند. در تصمیمهای کلان در سطح دولت باید دیدها نگاه به سمت آینده باشد، از آن صحبتها باید درس بگیریم و کسانی باید وارد دولت شوند که بتوانند آینده را معماری کنند.
بــــرش
شکایت از مدیرعامل مترو تهران
در آخرین روز و ساعت ما نوارهای ضبطشده صوتی و تصویری را علاوه بر ارسال به ستادهای انتخاباتی، به تعدادی از کارکنان هم دادیم که در صورت لزوم در خانوادهها یا محلهای سکونت استفاده کنند. بعد از پیروزی آقای دکتر سیدمحمد خاتمی، آقای مرتضی حاجی از اینجانب شکایت کرد که از امکانات مترو برای تبلیغات انتخاباتی برای آقای ناطقنوری استفاده کردهام. احضاریه از بازپرسی آمد. من با آقای مرتضی حاجی، که قبلاً استاندار مازندران بود، دوست صمیمی بودم. پیش او رفتم و شرح ماوقع را گفتم. به او گفتم که محل جلسه در مهدیه تهران بوده و از اتوبوس و مینیبوسهای شخصی و استیجاری که تعدادی از مدیران و مجریان و پیمانکاران بانی آن بودند، استفاده شده و از اتومبیلهای مترو و مینیبوسهای مترو که تعدادشان هم بسیار کم بوده، استفاده نشده و پس از جلسه هم یک نسخه صوتی و تصویری از مراسم بلافاصله برای ستاد آقای ناطقنوری، ستاد آقای خاتمی و آیتالله مهدویکنی ارسال شده است. آقای مرتضی حاجی پس از این جلسه شکایت خود را پس گرفت، ولی از همان ساعت، برکناری من از ریاست هیأتمدیره و مدیرعاملی مترو، دوباره کلید خورد.