در حافظه موقت ذخیره شد...
نفوذ چین در اقتصاد جهان چقدر است؟
در یک چرخش تاریخی، ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی، معکوس شده است. بزرگترین داستان جهانی نیم قرن گذشته، ممکن است به پایان رسیده باشد.
سهم چین از اقتصاد جهانی از زیر دو درصد در سال ۱۹۹۰، به ۱۸.۴ درصد در سال ۲۰۲۱ افزایش یافت که رشد حدود ۱۰ درصدی داشت. هیچ کشوری تاکنون به این میزان و اینقدر سریع، رشد نکرده است. سپس، روند معکوس آغاز شد. سهم چین از اقتصاد جهان در سال ۲۰۲۲، اندکی افت کرد اما امسال به میزان قابل توجهی کاهش یافته و به ۱۷ درصد رسیده است. کاهش ۱.۴ درصدی سهم چین طی دو سال، بزرگترین کاهش از دهه ۱۹۶۰ بوده است.
این ارقام از نظر دلاری، اسمی بوده و تورم در آنها اعمال نشده است. چین قصد دارد با رساندن سهم خود از تولید اقتصادی جهان به یک سوم، جایگاه امپراطوری خود را که از قرن شانزدهم تا اوایل قرن نوزدهم داشت، اعاده کند اما این هدف ممکن است دور از دسترس شود.
افول چین میتواند جهان را دچار تغییر کند. رشد سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهانی از دهه ۱۹۹۰، عمدتاً به ضرر اروپا و ژاپن بود که سهم آنها در دو سال گذشته، کموبیش ثابت مانده است. شکاف بهوجود آمده توسط چین بهطور عمده توسط امریکا و سایر کشورهای نوظهور پر شده است.
برای در نظر گرفتن این موضوع، پیشبینی میشود اقتصاد جهانی با رشد هشت تریلیون دلاری در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، به ۱۰۵ تریلیون دلار صعود کند. چین هیچ سهمی از این رشد نخواهد داشت. سهم امریکا از این رشد، ۴۵ درصد و سایر کشورهای نوظهور ۵۰ درصد است. نیمی از رشد کشورهای نوظهور مربوط به پنج کشور هند، اندونزی، مکزیک، برزیل و لهستان است. این نشانه قابل توجهی از تغییرات احتمالی قدرت در آینده است.
بعلاوه، کاهش سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان به صورت اسمی، بر اساس منابع مستقل یا خارجی نیست. ارقام اسمی به عنوان بخشی از دادههای رسمی تولید ناخالص داخلی این کشور منتشر میشود. بنابراین رشد چین با حساب خود پکن، معکوس شده است.
یکی از دلایلی که تا حد زیادی مورد توجه قرار نگرفته، این است که اکثر تحلیلگران روی رشد تولید ناخالص داخلی واقعی متمرکز میشوند که تورم در آن اعمال نشده است. با اعمال کردن خلاقانه تورم، پکن مدتها توانست گزارش دهد که رشد واقعی به شکل مستمر، به هدف رسمی این کشور که اکنون حدود پنج درصد شده، رسیده است. اما نرخ رشد بالقوه واقعی بلندمدت چین (مجموع کارکنان جدیدی که به نیروی کار پیوستهاند و تولید به ازای هر کارگر) اکنون تقریباً ۲.۵ درصد است.
انفجار جمعیت فعلی در چین، در حال حاضر سهم این کشور از جمعیت سن کار جهان را از اوج ۲۴ درصد، به ۱۹ درصد کاهش داده است و پیشبینی میشود، ظرف ۳۵ سال آینده، به ۱۰ درصد کاهش پیدا کند. با کاهش سهم از کارکنان جهان، سهم کمتر از رشد تقریباً قطعی است.
علاوه بر این، طی یک دهه گذشته، دولت چین مداخله بیشتری انجام داده است و بدهی این کشور از نظر تاریخی، برای یک کشور در حال توسعه، زیاد است. عوامل مذکور، رشد بهرهوری را که به شکل تولید به ازای هر نیروی کار اندازه گرفته میشود، آهسته کردهاند. ترکیب کارکنان کمتر و رشد کمرمق تولید به ازای هر نیروی کار، باعث میشود برای چین، به دست آوردن دوباره سهمش در اقتصاد جهانی، بینهایت دشوار شود.