قطع دست رانتخواران از سفره مردم
سیستم سهمیهبندی به گونهای بود که رانت خواریهای عظیم را از واردات تا عمده فروشی و از عمده فروشی تا خرده فروشی و در نهایت تا مصرف حذف میکرد
تاکنون بخشهایی از جلد دوم کتاب محرمانههای اقتصاد ایران که حاوی گفتوگو با محمدجواد ایروانی؛ وزیر اقتصاد سالهای 64 تا 68 است را منتشر کردیم. وی پیرامون حال و هوای اداره اقتصاد در 4 سال پایانی جنگ خبر داده و از تضارب افکار اعضای کابینه دولت وقت سخن گفته است. از افت و خیز قیمت نفت و کسری بودجه دولت تا مشکلات مربوط به تأمین ارزاق و مایحتاج مردم در شرایط جنگی گفته شد. در شماره امروز، ایروانی به این نکته تأکید کرده که اگر سیستم توزیع کوپنی ارزاق در زمان جنگ نبود، احتمالاً مجبور میشدیم به دلیل مشکلاتی که به وجود میآمد، خاک کشورمان را نیز ببازیم.
فلسفهٔ اصلی تشکیل وزارت اقتصاد طبق قانون، تشکیل و تنظیم اموراقتصادی بود. لذا آنچه مربوط به اخلال، این تنظیم را به هم میزند در وظیفهمندی قانونی وزارتخانه است. برای همین شکایت را در تالار جنایی دادگستری بر همین مبنا خواندم. صدا و سیما و مطبوعات هم حضور داشتند. البته برخیها همان موقع به من گفتند: شأن وزیر این نیست که برای چنین پروندهایی شخصاً به دادگاه برود و این کار بیسابقه است. در هر حال شخصاً به دادگاه رفتم و حرف کسی را در این باره گوش نکردم، چرا که مبارزه با این بینظمیها را بسیار مهم میدانستم.
البته خود موسوی قمی در دادگاه به من میخندید و مرا استهزا میکرد، با وجود این من ماجرا را رها نکردم و دادگاه بدوی حکم اعدام صادر کرد، اما بعد از آن در مراحل تجدیدنظر حکم رقیقی صادر شد. سپس طی نامهای به دادستان کل کشور شکایت کرده و استدلالهای حقوقی را مطرح کردم. دادستان کل آیتالله ریشهری ایراد نقص پرونده گرفته و پرونده، دوباره به محکمه ارسال و مجدداً برای وی حکم اعدام صادر شد. بعدها متوجه شدم که وی مرتباً به صورت کتبی از زندان مرا تهدید میکرده که از بین الهلالین بیرون میآیم وتو را به بین الهلالین میفرستم. یعنی من را به زندان میفرستد، به هرحال در نهایت وی برای بار سوم به اعدام محکوم شد.
در بررسی بنیادهای شخصی بنیادی به نام رجا وجود داشت که اتفاقاً آقای محسن سازگارا که در حال حاضر به امریکا فرار کرده و به تبلیغ علیه جمهوری اسلامی مشغول است، مسئول شورای عالی انفورماتیک این بنیاد بود. وی همزمان مدیرعامل شرکت بازرگانی بنیاد رجا نیز بود، نکته جالب این بود که محسن سازگارا شخصاً به عنوان مدیرعامل بنیاد رجا به شخصیت حقوقی خودش به عنوان شورای انفورماتیک نامه زده و درخواست امکانات و تسهیلات میکرد. یعنی خودش به خودش نامه میزد و از خودش امکانات دولتی میگرفت. در بنیاد رجا معدودی از مسئولان هم حضور داشتند، اما با آشکار شدن ماهیت بنیاد نبوت توسط وزارت اقتصاد برخی از مسئولانی که در این بنیاد بودند آن را رها کردند.
در برخی از خبرهای آن سالها میخواندم که شخصی به نام جعفرزاده ساخت و سازهای غیرقانونی انجام میداده و در آن برهه حاشیههای مختلفی را برای شما و وزیر مسکن ایجاد کرده بود. به گونه ای که شما برای ارائه توضیحات به مجلس فراخوانده شدید. داستان چه بود؟
درست است، در رابطه با پرونده ساخت و ساز شخصی به نام جعفرزاده به مجلس رفتم. ماجرا از این قرار بود که یک روز کمیسیون مسکن و شهرسازی و اقتصاد مجلس در رابطه با سؤال پنج نفر از نمایندگان، جلسه گذاشتند و از من و وزیر مسکن خواستند تا برای ارائۀ توضیحات به کمیسیون برویم. محور جلسه، بررسی موضوع مجوز ساخت و تسهیلات اعتباری بود. قرار بود به جلسه مشترک کمیسیونها برویم و درباره ابهامات پاسخ دهیم. در جلسه راجع به یک پرونده اعطای وام به برج سازی به نام جعفرزاده سؤال شد. از مدیرعامل بانک صادرات خواستم توضیح بدهد، توضیح کلی داد. پس از او نیز مدیرکل حقوقی بانک صادرات شروع به توضیح دادن کرد که هر چه بیشتر حرف میزد ابهام من بیشتر میشد. مرحوم کازرونی وزیر مسکن و شهرسازی نیز راجع به تخلف یکی از سازمانها در وزارت مسکن صحبت کرد. یکی از نمایندگان سؤال کننده در آن جلسه به نام مرسلی خطاب به من گفت: «احتمالاً ایروانی تحت فشار برخی نمایندگان جناح چپ قرار دارد.» مرحوم آقای مهندس شهرکی رئیس کمیسیون مشترک نیز، نظر مرا در این باره جویا شد. من گفتم: «اولاً من تحت فشار هیچ کسی قرار نمیگیرم و اگر هر نمایندهای درباره این موضوع توصیه یا سفارشی داشته باشد اسم او را در جلسه بعدی خواهم گفت. ثانیاً معتقدم اگر ریگی به کفش کسی نیست، در هر وزارتخانه با فرد یا افراد متخلف برخورد و نتیجه به کمیسیونهای مرتبط اعلام شود. ثالثاً موضوع اعطای وام با توجه به شبههناک بودن آن متوقف شود. رابعاً مالیات تعاون ملی این فرد با توجه به تخلفاتش بررسی شود که آیا وی مالیاتش را پرداخت کرده یا خیر؟»
مرحوم شهرکی در پاسخ به من گفت: «خدا پدرت را بیامرزد اگر اعضای کمیسیون موافق باشند همین پیشنهادهای شما را جمعبندی میکنیم و حرف دیگری نداریم.» در نهایت هم اعضای کمیسیون با پیشنهادات من موافقت کردند. بعد از این ماجرا بلافاصله با توجه به مشکلات واضح، پرونده مدیر کل حقوقی بانک صادرات را برای رسیدگی به هیأت عالی رسیدگی به تخلفات در وزارت اقتصاد احاله دادم و در نهایت وی از سمت خود برکنار شد. مهندس کازرونی هم، مسئول سازمان متخلف در مسکن و شهرسازی را برکنار کرد و بانک صادرات نیز حقوق خود را احیا کرد. از این نوع موارد فراوان بود که هر کدام منجر به اعتماد وثیق نمایندگان نسبت به وزارت اقتصاد میشد. نمایندگان میدانستند من در این امور خطی و گروهی برخورد نمیکنم و در نهایت طرح این سؤال با اقدامات قاطع انجام یافته در سطح کمیسیونهای مسکن و اقتصاد منتفی اعلام شد.
شما معتقدید سیستم کوپنی فساد ایجاد نمیکند. اما عده ای از همکاران شما در دولت مخالف توزیع کوپنی بودند. بهعنوان مثال آقای روغنی زنجانی در جایی نقل میکند: «عدهای از توزیع سیستم کوپنی سود بردند. کوپن موجب جابهجایی طبقاتی بسیاری از افراد و گروه ها شده بود. حتی عدهای که اصلاً به نظام اعتقادی هم نداشتند از این طریق پولدار شدند.» پاسختان به این ادعاهای آقای روغنی زنجانی چیست؟
این گزاره محل تأمل است، این حرفهایی که ادعا کردید روغنی زنجانی میزند کجا ثابت شده است؟ اینکه من بیایم و یکسری حرفهایی بزنم، بدون اینکه حداقل اسناد برای آن حرفها داشته باشم منطقی نیست. کجا طبقات اجتماعی در ایران جابهجا شدند؟! این حرفها که شما به نقل از روغنی زنجانی میزنید غیرعلمی، غیرمستند و ناصحیح است که تصور نمیکنم وی چنین حرفهایی زده باشد. نباید برای له کردن تفکر مقابل، این گونه ادعاهای بیاساس را مطرح کرد. پس چرا کشورهای خاستگاه سرمایه داری این کار را انجام میدهند؟ جواب روشن است، چون حکومت باید پاسخگوی مردم باشد. ما از موضع عدالتجویی دفاع میکنیم ولی کشورهای دیگر برای بقای خود و جلوگیری از سرنگونی خود این کار را کرده و میکنند. البته این ادبیات نظری سرمایه داری است که مطرح میشود، ولی اگر به بحران مالی جهانی که مقاله مهمی در ارتباط با آن نوشتم (بحران مالی جهانی و چند پیشنهاد راهبردی) مراجعه شود، معلوم میشود که چگونه سرمایه داری آموزههای حیاتی خود مبنی بر عدم دخالت دولت در اقتصاد را مثل آب خوردن زیر پا میگذارد.
من از شما سؤال میکنم، اگر سیستم سهمیهبندی را در زمان جنگ رها میکردیم وقتی نان گران میشد چه کسی پاسخگو بود؟ اگر سیستم سهمیهبندی را رها کنید، مطمئن باشید اولین پیامد آن جهش سریع قیمتهاست و هر کس با انحصار و احتکار، کالای خود را به هر قیمتی که بخواهد میفروشد. آیا این درست است؟
من اگر به نان احتیاج داشته باشم به هر قیمتی که در بازار فروخته شود آن را تهیه خواهم کرد ولی اگر برای سلامت خانوادهام به شوینده و مواد بهداشتی احتیاج داشته باشم آیا این کالا را به هر قیمتی میتوانم خریداری کنم؟ آیا گروههای پایین درآمدی میتوانند به هر قیمتی این نوع کالاها را خریداری کنند؟ یا اولین کار آنها انصراف از خرید و فقر غذایی و پیامد آن بیماری خواهد بود؟ یادآوری میکنم که اگر بیماری مسری هم باشد، دولت باید دهها هزار برابر نسبت به قبل بیشتر هزینه کند تا جلوی این بیماری گرفته شود. آیا این باعث ثروتمند شدن عدهای و به ذلت کشاندن گروه وسیعی از مردم نخواهد شد؟ اتفاقاً رهاسازی مایحتاج اساسی مردم به بازار آزاد و انحصارات و احتکارات باعث ایجاد ثروت بادآورده برای طبقه بسیار ثروتمند میشود. اصولاً در مباحث اقتصادی کمیابی باعث میشود دولتها سیستم گذاری کنند. وقتی محدودیت وجود دارد، کشور با کمبود عرضه مواجه شده و تقاضا از عرضه بیشتر است، در چنین شرایطی نمیتوان بازار را رها کرد بلکه باید با مکانیسمی در بازار نظم ایجاد کرد. معتقدم اگر زمان جنگ روش دیگری اعمال میشد، هزاران برابر مشکلات بیشتری به وجود میآمد و سرزمین را به دشمن واگذار و انقلاب به شکست میانجامید. بزرگترین فسادی که از این سیستم حاصل شد این بود که شخصی که باید با کوپن خود روغن میخرید، بهدلیل احتیاج به پول نقد کوپن خود را به 20 درصد زیرقیمت به دیگری میفروخت. من هم این مسأله را در جلو درب فروشگاهها دیده بودم، این اصلاً فساد نیست. بهدلیل نیاز همگان به مواد خوراکی، تعداد بسیار محدودی از افراد، کوپن خود را میفروختند. مگر چند درصد از مردم کوپنهایشان را میفروختند؟ کدام سنجش آماری در آن زمان چنین ادعایی را ثابت کرد؟ در ضمن افرادی هم که متمول بودند و احتیاجی نداشتند کوپنهای خود را به دیگران میبخشیدند. این تعداد به لحاظ آماری ناچیز، به هیچ وجه فساد سیستمی محسوب نمیشود. البته دلالهای بزرگ که دارای صاحب سرمایه و نقدینگی فراوان بودند در این باره به شدت جوسازی میکردند، زیرا سیستم سهمیه بندی به گونهای بود که رانت خواریهای عظیم را از واردات تا عمده فروشی و از عمده فروشی تا خرده فروشی و در نهایت تا مصرف حذف میکرد. لذا دلالان که همواره صاحب پول و بعضاً دارای ستون در روزنامهها و... بودند جیغ بنفش میکشیدند ولی هیچ دلیل علمی و جدی برای حذف توزیع کالاهای اساسی از طریق کوپن نداشتند و نمیتوانستند ارائه کنند.
بنابراین نمیتوانستیم به یک بهانه نادر، ناچیز و جزئی، چند ده میلیون نفر از جمعیت کشور را از دسترسی به ارزاق و کالاهای اولیه محروم کنیم. این نه تنها بیعدالتی بلکه خلاف منطق و خرد است. اما وقتی در زمان جنگ رهاسازی اتفاق میافتد آنهایی که دارای قدرت مالی بالا هستند کالاها را خریده و احتکار میکنند. در این صورت این افراد روز به روز فربهتر میشوند. ببینید من باز هم تأکید میکنم آن زمان کشوری به ما حمله کرده بود که کل دنیا پشتش بود. لذا نمیتوانستیم کشور را با آزمون و خطای آموزههای لیبرالی اداره کنیم. البته من بخوبی یادم هست، همان موقع عدهای میخواستند کشور را با همان ادبیات اداره کنند. اما امام و سران قوا و مجموعه دولت از جمله امثال من نمیگذاشتند. البته شاید اگر هم مقاومتهای مجموعه افرادی نظیر ما نبود باز هم نمیتوانستند نظام و امام را فریب دهند، اما در درون دولت کسانی هم بودند که مخالف جدی اجرای آموزههای لیبرالی در کشور بودند و معتقد بودند: توزیع کوپنی اقلام و ضروریات زندگی یعنی عدالت.
قبول دارم در آن برهه کسانی بودند که بهدلیل شیفتگی و خودباختگی به ایدئولوژی لیبرالیسم غربی، دوست نداشتند سیستم کوپنی حاکم باشد. نمیخواستند حتی با روشی که خود خاستگاه لیبرالیسم یعنی انگلستان در زمان جنگ به کار میبرد، کشور بهصورت آرام اداره شود که البته ما جلو آنها ایستادیم. به هر حال احتمال اینکه فکر خود را جلو ببرند صفر بود.
جایی میخواندم، وقتی جنگی در این سطح اتفاق میافتد عدهای از گرسنگی میمیرند. تنها جنگی که چنین اتفاقی در آن روی نداد جنگ ایران و عراق بود. درست است؟
بله، در پدیدهای مانند جنگ در کشورهای دیگر کسری بودجه و در نتیجه انتشار اسکناس، بیشتر شده و نقدینگی و تورم بشدت افزایش مییابد. همانطور که گفتم در این شرایط کسانی که بهرهمند هستند منتفعتر میشوند. افرادی که داراییهای ثابت دارند بشدت بر داراییهایشان افزوده میشود، اما کسانی که دارای حقوق و دستمزد ثابت هستند همان درآمدهای ثابت را کسب میکنند و با افزایش تورم متضرر هم میشوند. به همین خاطر میگویند تورم اغنیا را غنیتر و فقیران را فقیرتر میکند. یکی از مهمترین اقداماتی که قبل از روی کار آمدن ما وجود داشت و ما نیز آن را ادامه دادیم همین کوپنی کردن کالاهای اساسی بود. طرح «سبد کالا» که در سالهای اخیر در دولت یازدهم صورت گرفت و قرار بود تحویل آن در آینده نیز تداوم یابد عملاً از همین نوع است. البته به دلیل ضعف اجرایی این موضوع را به نظر من به لحاظ نظری مجریان قبول نداشتند و انتقادات زیادی به نحوه اجرای آن وجود داشت. اما بین اینکه دولت «پول نقد» یا «کالا» به مردم بدهد تفاوت زیادی وجود دارد. به هر حال وقتی شما به مردم پول نقد میدهید قیمت کالاها افزایش مییابد و با مرور زمان از ارزش واقعی یارانه کاسته میشود و از خاصیت افتاده و فقط اسمی از آن باقی میماند. ضمن اینکه وقتی دولت برای «سبد کالا» محدودیت زمانی میگذارد این مسأله به خودی خود به ایجاد بینظمی و ازدحام دامن میزند. در زمان جنگ بعد از ماهها از اعلام کوپن، آن کوپن دارای اعتبار بود. برای همین برای گرفتن کالا در کشور مسابقه و هجومی رخ نمیداد.
در بریتانیا در زمان جنگ سیستم کوپنی برای گرسنه نماندن مردم و تغذیه حداقلی و توزیع عادلانه مواد غذایی استفاده میشد. در آلمان در زمان جنگ جهانی دوم به اندازهای کسری بودجه زیاد و انتشار اسکناس رایش مارک زیاد شده بود که با یک کیسه اسکناسهای خیلی درشت (اسکناسهای یک میلیون مارکی)، یک قرص نان میخریدند یا معروف است با یک گونی اسکناس یک دانه سیبزمینی میگرفتند.
برخی لیبرالهای تندرو در زمان جنگ، با توجه به فضای مذهبی جامعه جوسازی میکردند که سیستم توزیع کوپنی کالا و خدمات مربوط به کمونیستها است که خدا را قبول ندارند. زیرا در اغلب کشورهای بلوک شوروی کلاً از سیستم کوپنی استفاده میشود. در صورتی که در حوزه علمیه نجف مراجع دینی به طلاب و علمای خود کوپنهای سهمیه نان میدادند که با اخذ کوپنها، نانوایی نان سهمیهبندی به آنها میداد و سپس در مقابل، کوپنها را به دفاتر مرجع مربوطه داده و وجه آن را دریافت میکرد. یعنی مسأله ایدئولوژیک نیست و کاملاً روشی ابزاری است. واقعیت این است که تجربه سیستم سهمیهبندی مواد غذایی و مایحتاج مهم بهداشتی در جمهوری اسلامی، برگ زرینی در یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ معاصر جهان محسوب میشود. نسل دوران دفاع مقدس اتفاقاً خاطره خوبی از اقتصاد زمان جنگ برای تأمین ضروریات زندگی دارند و نتایج مثبت آن نیز زبانزد است. ضمن اینکه جلوگیری از رانتخواری و فساد در آن برهه بسیار حساس توسط مقامات دولتی بشدت پیگیری میشد و از مسابقه ماهانه افزایش قیمتها خبری نبود.
جنگ در ذات خود گرسنگی، سوءتغذیه و گسترش بیماریها را به دنبال دارد، در جنگ تحمیلی علیه ایران این دو مقوله مهار شد و علاوه بر کنترل قیمتها، اتفاقاً تغذیه مناسب در این دوران موجب رشد جسمانی مناسبتر هم شد، چرا که سهمیه به برخوردارها، مستضعفان و روستاییان به صورت یکسان میرسید و هیچ کس شکایتی از ما نداشت.
چه کسی در ایران مبتکر سیستم کوپنی بود؟
لازم است یادآوری کنم آغاز کوپن در ایران به جنگ جهانی دوم برمیگردد. در زمان پهلوی نیز قند و شکر و برخی اقلام دیگر با سهمیهبندی توزیع میشد، ولی در زمان جنگ تحمیلی این کار به صورت سیستمی، کامل، فراگیر و طولانیمدت صورت پذیرفت. اما بعد از جنگ اتفاقات عجیبی در اقتصاد ایران رخ داد. آقای هاشمی رئیسجمهور شد و رسماً در خطبههای نمازجمعه گفت: «یارانهها را حذف میکنم.» پس از اظهارنظر وی درباره حذف یارانهها، من به ایشان نامهای نوشتم و گفتم: «اگر شما این کار را بکنید من هم سرنگونی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را ظرف مدت شش ماه به دلیل شوکهای ناشی از این اتفاق تضمین میکنم.» لذا برای ملاقات با وی درخواست وقت کردم. پیش ایشان رفتم، قبل از اینکه سخن بگویم، رو به من کرد و گفت: «منظور من از حذف یارانهها تدریجی بود...» در هر حال تبعات چنین تصمیمی را برای آقای هاشمی مفصل تشریح کردم...
از قضا وقتی که بعد از پایان جنگ در جهادسازندگی قائممقام آقای فروزش بودم دولت تصمیم به نقدی کردن یارانه کوپن مرغ گرفت. من را هم مسئول کمیته آزادسازی گوشت مرغ کردند. به آنها گفتم به جای من فرد دیگری را بگذارید. گفتند: شما به آنچه مقررات میگوید عمل میکنید، هر چند نظر شخصی شما نباشد. با تشکیل جلسه از مسئولین دستگاههای مختلف این کار را پیگیری کردم. باور نمیکنید دولت وقت بارها در رسانههای عمومی اعلام کرد که به جای کوپن مرغ این بار به هر نفر صد تومان پرداخت میکند، ولی عملاً این اتفاق هیچگاه نیفتاد.
به آقای روغنی زنجانی و سپس به مرحوم دکتر حبیبی معاون اول رئیسجمهور گفتم من که رئیس کمیته آزادسازی گوشت مرغ هستم تا به حال یک مصاحبه هم نکردم که پول کوپن را نقد میدهیم. ولی شخصیت فرهیخته جنابعالی در رسانهها قول دادید که حتماً چنین اتفاقی میافتد، ضمن اینکه آقای زنجانی چنین موضوعی را به صورت گسترده مطرح کرده است. لذا اگر چنین اتفاقی نیفتد برای شما و نظام پسندیده نیست. پس از صحبتها و اصرار و التجای بنده، بالاخره اعلام شد قرار است یارانه نقدی مرغ پرداخت شود. البته با حقارت و صفهای طولانی همان یک بارِ اول، صد تومان به هر نفر پرداخت شد و دیگر هیچ گاه چنین پرداختهایی اعلام نشد و هیچ گاه نیز دولت وقت مکانیزم پرداخت نقدی را ادامه نداد. این اولین تجربه نقدی کردن یارانهها در ایران بود که پارادایم حاکم لیبرالی بلافاصله دبّه درآورد و به قول خود عمل نکرد.
برگردیم به دوره وزارت خود شما در اواسط جنگ تحمیلی؛ آیا کسی در هیأت دولت مخالف توزیع کوپن بود؟
حتی یک بار هم کسی در کابینه مخالفتی مطرح نکرد و اگر هم کسی مخالف بوده در ذهن خودش بوده و ابراز نکرده است.
دولت میرحسین تجربهای درباره توزیع کوپنی داشت؟
دقیقاً نمیدانم؛ جزئیات این سؤال را باید از مسئولان بازرگانی پرسید. ولی به هر حال همه چیز بهتدریج کامل و جامع شد. مهم اراده قوی و بسیج دستگاههای دولتی و همکاری و مدیریت قوی اجرای این کار بود. مهندس آقازاده و بعد دکتر میرزاده از مدیران قوی اجرایی بودند و در خودِ وزارت بازرگانی اصولاً مدیران انقلابی و برجسته فراوان بودند که این اقدام را عملیاتی کردند. شخص دکتر عابدی جعفری وزیر بازرگانی نیز با توزیع کالاهای اساسی توسط کوپن، فضا را بهخوبی مدیریت میکرد. دکتر میرزاده به عنوان معاون نخستوزیر در امور اجرایی بود و مسئولیت ستاد بسیج اقتصادی را نیز به عهده داشت. همکاری مسئولین دستگاههای مسئول و همکار و بویژه وزارت اقتصاد در رابطه با تخصیص ارز بموقع به علاوه تخصیص ریالی و همچنین تولید و واردات و در ضمن، توجه به شبکه توزیع، کار سنگینی بود که توسط وی بهخوبی و با جلسات بسیار طولانی و متکثر و مداوم محقق میشد. وقتی شما میخواهید یک سیستم را برقرار کنید عنصر هماهنگی آن خیلی مهم است. تفکر، انرژی و توان مدیریتی بالایی میخواهد که در آقای میرزاده به خوبی وجود داشت که بدون سر و صدا و مصاحبه و جنجال کار را پیش میبرد.
اما برخی از مخالفان توزیع سیستم کوپنی نظر دیگری دارند. جالب اینکه وقتی از شخصی مانند روغنی زنجانی میپرسند درباره توزیع کوپن چه تجربهای داشتید، او میگوید: «خیلی تجربه خاصی نداشتیم، اما یکسری اطلاعات مکتوب و ترجمه شده وجود داشت که فقط از آنها استفاده کردیم.»
همان طور که قبلاً گفتم اتفاقاً پیش از انقلاب هم تجربه این کار در کشور وجود داشت و زمان جنگ جهانی دوم در رژیم پهلوی قند و شکر و برخی اقلام با سهمیهبندی توزیع میشد.
بــــرش
اقدام عجیب محسن سازگارا در بنیاد رجا
در بررسی بنیادهای شخصی بنیادی به نام رجا وجود داشت که اتفاقاً آقای محسن سازگارا که در حال حاضر به امریکا فرار کرده و به تبلیغ علیه جمهوری اسلامی مشغول است، مسئول شورای عالی انفورماتیک این بنیاد بود. وی همزمان مدیرعامل شرکت بازرگانی بنیاد رجا نیز بود، نکته جالب این بود که محسن سازگارا شخصاً به عنوان مدیرعامل بنیاد رجا به شخصیت حقوقی خودش به عنوان شورای انفورماتیک نامه زده و درخواست امکانات و تسهیلات میکرد. یعنی خودش به خودش نامه میزد و از خودش امکانات دولتی میگرفت. در بنیاد رجا معدودی از مسئولان هم حضور داشتند، اما با آشکار شدن ماهیت بنیاد نبوت توسط وزارت اقتصاد برخی از مسئولانی که در این بنیاد بودند آن را رها کردند.
بــــرش
سیستم کوپنی بهترین اقدام زمان جنگ بود
وقتی محدودیت وجود دارد، کشور با کمبود عرضه مواجه شده و تقاضا از عرضه بیشتر است، در چنین شرایطی نمیتوان بازار را رها کرد بلکه باید با مکانیسمی در بازار نظم ایجاد کرد. من معتقدم: «اگر زمان جنگ روش دیگری اعمال میشد، هزاران برابر مشکلات بیشتری به وجود میآمد و سرزمین را به دشمن واگذار و انقلاب به شکست میانجامید.» بزرگترین فسادی که از این سیستم حاصل شد این بود که شخصی که باید با کوپن خود روغن میخرید، بهدلیل احتیاج به پول نقد کوپن خود را به 20 درصد زیرقیمت به دیگری میفروخت.