صفحات
  • صفحه اول
  • رویداد
  • کلان
  • بانک و بیمه
  • انرژی
  • حمل و نقل
  • مسکن
  • بازار سرمایه
  • بین الملل
  • صنعت و تجارت
  • تاریخ شفاهی
  • کشاورزی
  • کار و تعاون
  • صفحه آخر
شماره دو - ۲۱ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران اقتصادی - شماره دو - ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۳

ناگفته‌های اقتصاد ایران در دوران دفاع مقدس به روایت وزیر اقتصاد

در زمان جنگ برای تمام واردکنندگان کارنامه درست کرده بودیم

صنوف و اتحادیه‌ها را تشویق به واردات توسط خودشان می‌کردیم و حتی به آنها کمک فنی می‌دادیم و به جای فردمحوری، صنف، اتحادیه و سندیکامحوری را در دستور کار قرار دادیم

کتاب محرمانه‌های اقتصاد ایران (جلد دوم) حاصل گفت‌وگو با دکتر محمدجواد ایروانی؛ وزیر اقتصاد دولت در دوران دفاع مقدس
1368-1364  است که به تحقیق مهدی و میثم مهرپور انجام و به نگارش درآمده است. در این کتاب به مباحث گوناگونی از دوران فعالیت دکتر ایروانی اعم از تحصیلات و بازگشت وی به ایران، شروع به کار در نظام بانکی تا وزارت بازرگانی و وزارت اقتصاد و همچنین تحولات اقتصاد ایران در آن دوره پرداخته شده است که به صورت سلسله گزارش هایی در روزنامه ایران اقتصادی منتشر خواهد شد.

مقدمه مؤلف
شاید یکی از آرزوهای هر فرد در هر شغل و کسوتی در طول زندگی خود، زیستن در کنار مشاهیر آن رشته یا حداقل آشنایی با نحوه زندگی و خلق و خوی این افراد باشد. شاید از این باب است که همیشه خواندن کتاب خاطرات، ناگفته‌ها و دست نوشته‌های رهبران انقلاب‌ها و جنبش‌ها یا دانشمندان و نخبگان علمی و سردمداران مکاتب فکری و... همواره با استقبال افراد بیشماری روبه‌رو بوده و جزو آثار و سبک‌های محبوب در عرصه کتاب و کتابخوانی به شمار می‌رود. در ایران نیز بعد از انقلاب اسلامی توجه به این گونه تحت عنوان تاریخ شفاهی در عرصه ادبیات کشور و حول محور شخصیت‌های برجسته مذهبی و دفاع مقدس مورد توجه بسیاری از پژوهشگران و نویسندگان برجسته کشورمان قرار گرفت. ماحصل این تلاش‌ها انتشار آثار ارزشمندی از زندگی و خاطرات شخصیت‌های برجسته مذهبی، سیاسی و ملی در عرصه انقلاب و سپس دفاع مقدس بود. در این میان جای خالی تاریخ شفاهی اقتصاد ایران بشدت ملموس و مشهود است. چنانچه مردان اقتصادی جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون در این ماجرا و بیان خاطرات، ناگفته‌ها و آموخته‌های خود از گذر زمان، جایگاه چندانی نداشته‌اند. موضوعی که تحقق و اجرای آن از سال 92 در ذهنمان شکل گرفت و تا به امروز بعد از گذشت بیش از چهار سال همچنان ادامه دارد. مسیری که بررسی تاریخ اقتصاد ایران از نگاه مسئولان اقتصادی در دولت‌های مختلف پس از انقلاب بخشی از آن است.
 
همان‌طور که در مقدمه جلد اول کتاب محرمانه‌های اقتصاد ایران آمده است، به نظر می‌رسد از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، اقتصاد ایران در سه مقطع تاریخی متفاوت، در شرایط بسیار حساسی قرار گرفته است. به نحوی که اقتصاد نقش تعیین کننده‌تری نسبت به سایر مقاطع در جریانات سیاسی و اجتماعی ایران ایفا کرده و از این حیث نسبت به سایر مقاطع از اهمیت بیشتری برخوردار است. مقطع تاریخی نخست، سال‌های 64 تا 68 است. از دلایل این اهمیت می‌توان به کاهش تاریخی قیمت هر بشکه نفت خام به 5 دلار، ماجرای قهر کردن وزیر اقتصاد از کابینه، وضعیت اقتصاد ایران در ماه‌های پایانی جنگ و ابهامات در این باره، جزئیات اختلاف دیدگاه‌های وی با مرحوم نوربخش به عنوان رئیس کل بانک مرکزی و نقش و سهم اقتصاد و موضع‌گیری مسئولان اقتصادی آن دوره در قبول قطعنامه 598 اشاره کرد. لذا موارد ذکر شده باعث شد تا این مقطع از تاریخ اقتصادی ایران به برهه‌ای پر ابهام با رازهای مگوی بسیار تبدیل شود.
 
مقطع دیگر را می‌توان سال‌های 89 تا 92 دانست. سه سال پرچالش برای اقتصاد ایران، سال‌هایی که می‌توان آن را دوران اولین‌های بی‌شمار در اقتصاد ایران دانست. از اولین پرداخت نقدی یارانه‌ها تا اولین تحریم بانک مرکزی در تاریخ؛ دورانی پرچالش و پر حاشیه و صد البته دوران درس‌ها و عبرت‌های بزرگ برای ایران. در جلد اول کتاب محرمانه‌های اقتصاد ایران به بررسی سال‌های 87 تا 92 یعنی یکی از مقاطع حساس و متفاوت اقتصاد ایران پرداختیم. کتابی که تحت عنوان جنگ اقتصادی در سال 95 منتشر و با استقبال خوب مخاطبان به چاپ دوم رسید. در کتاب پیش رو که جلد دوم مجموعه محرمانه‌های اقتصاد ایران به شمار می‌رود به بررسی دوران وزارت محمدجواد ایروانی در سال‌های 64 تا 68 به عنوان بخشی از سال‌های دفاع مقدس پرداخته ایم.
که عشق آسان نمود اول... از اوایل سال 93 یا کمی زودتر بود که تولید جدی این مجموعه کلید خورد. با آغاز تحقیقات اولیه و گذشت چند ماه از مطالعه تاریخ اقتصادی ایران در کنار داشته‌ها و دانسته‌هایمان، بنا بر اهمیت برهه‌های تاریخی، ابتدا گفت‌و‌گوی همزمان با دکتر سیدشمس‌الدین حسینی وزیر اقتصاد در سال‌های 87 تا 92 و دکتر محمدجواد ایروانی وزیر اقتصاد در سال‌های 65 تا 68 آغاز شد؛ اگرچه در ابتدا بنا بود خاطرات محمدجواد ایروانی لقب جلد اول این مجموعه را به خود بگیرد اما بنا به دلایلی خاطرات سیدشمس‌الدین حسینی تحت عنوان «جنگ اقتصادی» به عنوان جلد اول این مجموعه منتشر شد. برخی حساسیت‌ها چه به واسطه سال‌های مورد بررسی در جلد دوم و چه نبود اطلاعات دقیق از شرایط اقتصادی کشور در آن سال‌ها، ویژگی‌های شخصیتی مصاحبه شونده و عدم تمایل وی به انجام گفت‌و‌گو در کنار گذشت مدت مدیدی از آن سال‌ها و... باعث شد نهایی شدن متن کتاب حاضر بسیار بیشتر از حد تصور به درازا بکشد. به نحوی که در ابتدا صرفاً چند جلسه گفت‌و‌گو میان ما و دکتر ایروانی بدون ثبت و ضبط این جلسات و صرفاً با رویکرد تبادل نظر در باب کم و کیف این اثر برگزار شد تا ایشان در نهایت پس از اطلاع از جزئیات این مجموعه رضایت خود از تهیه و انتشار آن را اعلام کردند. مجموعه گفت‌و‌گوهای ما با دکتر ایروانی که با اصرارهای ما و به اکراه از سوی ایشان پذیرفته شد بیش از یکسال در تمام ایام سال از ماه مبارک رمضان تا محرم الحرام، از ایام نوروز و تعطیلات رسمی تا روزهای عادی و کاری سال برقرار بود و در نهایت پس از گذشت حدود 14 ماه و در بیش از یکصد ساعت گفت‌و‌گو به پایان رسید. پس از پیاده‌سازی و تنظیم متن، این گفت‌و‌گوها برای تأیید نهایی در اختیار ایشان قرار گرفت. در آن زمان قبل از سال 95 به نظر می‌رسید کتاب حاضر بزودی نهایی و منتشر خواهد شد. اما به واسطه حساسیت‌های ایشان متن چندین بار مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفته و مجدداً جلساتی برای تکمیل و اصلاح برخی از مطالب برگزار شد. این در حالی بود که این مرحله از کار، خود به تنهایی تبدیل به پروژه‌ای شد که فرجام آن حدود 2 سال به طول انجامید و در آخر چند روز قبل از آغاز ماه مبارک رمضان سال 1439 ه. ق (1397) متن نهایی و آماده انتشار شد.
 
با این حال بسیار خوشحالیم که بعد از گذشت بیش از 4 سال فعالیت برای انتشار تاریخ شفاهی اقتصاد ایران در نهایت دو مجلد آن به انتشار رسید. با تمام مشکلات موجود امید است در ادامه این مسیر، سایر جلدهای این مجموعه که تحقیقات و گفت‌و‌گوهای آن در حال انجام و آماده‌سازی است بزودی منتشر شود.
 
به هر حال نباید از مشکلات و سختی‌های میانه این راه غافل شد. راهی که با تحمل سختی‌های بسیار بیش از 4 سال به طول انجامیده و طبیعتاً برای اتمام این پروژه سال‌های دیگری نیز زمان خواهد برد. از مشکلات موجود در راه کتاب و کتابخوانی، از گرانی کاغذ تا نبود حمایت از پژوهش و تحقیق، تا کتاب نخواندن مردم و کاهش ساعات مطالعه در ایران، از افزایش نفوذ شبکه‌های اجتماعی و غربت بیش از گذشته کتاب، از جدی نگرفتن عرصه پژوهش تا دفن بسیاری از خاطرات ناگفته، از نگاه صرفاً اقتصادی و مادی به مقوله کتاب تا تیراژ پایین کتاب‌ها و قیمت‌های بالای آن که بگذریم، که می‌گذریم، تنها نتیجه این است که سخن دوست خوش‌تر است....
 
اگرچه این اثر و سایر آثار منتشر شده از سوی مؤلفین از گذشته تا امروز تماماً به صورت مستقل و خودجوش و بدون وجود هیچ پشتوانه مالی و حمایتی بوده که البته همین موضوع نیز بر سختی‌های راه افزوده است، اما بر خود واجب می‌دانیم از همه کسانی که با راهنمایی‌ها، مشاوره‌ها و حمایت‌های معنوی خود ما را در انتشار این مجموعه یاری کردند کمال تشکر را به جای آورده و از صمیم قلب از جناب دکتر ایروانی عزیز که بیش از 3- 2 سال با تمام مشغله‌های کاری خود، با رویی باز و دقت و حساسیتی ستودنی با ما به گفت‌و‌گو نشستند تشکر کنیم. در پایان آرزومندیم با تکمیل این مجموعه در آینده، گامی هر چند کوچک در راستای اعتلای ایران عزیز، ثبت و ضبط تاریخ شفاهی اقتصاد ایران، ارتقای فرهنگ کتابخوانی و آثار تاریخ شفاهی برداشته باشیم.  

چگونه وارد چرخه مدیران جمهوری اسلامی شدید؟ بهتر است سؤال نخست را این‌گونه از شما بپرسم ؛ چه شرایطی ورود شما به بدنه مدیران جمهوری اسلامی و تصدی مسئولیت‌های اقتصادی پس از انقلاب را فراهم کرد؟
لازم می‌دانم در چند جمله خودم را برای شما معرفی کنم. من دوره لیسانس بانکداری را درایران با درجه ممتاز گذراندم و سپس فوق لیسانسم را هم در رشته مدیریت بازرگانی بین‌الملل با درجه ممتاز به اتمام رساندم. از همان ابتدای ورود به دانشگاه، عضو انجمن اسلامی دانشگاه‌های امریکا - کانادا شدم. حضور فعال در انجمن اسلامی و فعالیت های ضد رژیم در کنار تحصیل، اهم فعالیت من در آن سال‌ها به شمار می‌رود. تازه در مقطع دکترا در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی پذیرش شده بودم که انقلاب ایران اوج گرفت و من هم تحصیل را رها کردم و اندکی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به کشور بازگشتم. دکترای سیاستگذاری از دانشکده مدیریت دانشگاه تهران را با درجه عالی در سال‌های بعد اخذ کردم.
 
برای تحصیل در امریکا بورسیه شدید یا شخصاً برای تحصیل اقدام کردید؟
از آنجا که در دوره لیسانس فارغ‌التحصیل ممتاز دوره بودم، بورسیه تحصیل، هم از طرف دانشگاه و هم از محل کار، به من داده شد. با توجه به شرایط آن روزهای کشور و گسترش فعالیت‌های انقلابی و ضد رژیم تا پیروزی انقلاب اسلامی به اقدامات تبلیغاتی علیه حکومت طاغوت از طریق فعالیت‌های دانشجویی می‌پرداختم و مسئول انتشارات و سپس تشکیلات انجمن اسلامی امریکا- کانادا و کالیفرنیای جنوبی بودم. بعد از انقلاب هم وقتی به کشور بازگشتم یک زندگی عادی کاری را دنبال کردم.
 
چگونه وارد بانک ملت شدید؟ اصلاً چرا بانک ملت؟ سؤال بعد اینکه چه طور شد که یکدفعه از یک مسؤلیت بانکی وارد وزارت بازرگانی شدید؟
با توجه به تخصصم در حوزه بانکداری بین‌الملل به عنوان رئیس اداره امور ارزی شعب و سپس در معاونت امور بین‌الملل بانک ملت که از ادغام 10 بانک تشکیل می‌شد مشغول شدم و در انتخابات توسط کارکنان به عنوان عضو شورای کارکنان برای عضویت هیأت مدیره انتخاب شدم. البته عضویت بنده در هیأت مدیره بانک ملت توسط آقای دکتر نمازی، وزیر وقت اقتصاد انجام شد. بعد از آن هم در مراکز تهیه و توزیع کالا به عنوان عضو هیأت مدیره  یا رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل مشغول شدم. مرکز کاغذ و چوب وزارت بازرگانی که از مراکز مهم بود یکی از محورهای فعالیت بعدی من بود که اتفاقاً گستره قابل توجهی داشت. این مراکز، از سازمان هایی بودند که بعد از انقلاب تأسیس شد و نیروهای ارزشی و انقلابی زیادی در آن حضور داشتند. همین حضور چند ساله در وزارت بازرگانی و آشنایی با نیروهای ارزشی انقلاب و نیز عضویت فعال در شورای هماهنگی انجمن‌های اسلامی بانک‌های کشور، بعدها زمینه ساز معرفی‌ام به عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی شد.
 
با کدامیک از مسئولان وقت کشور قبل از انقلاب آشنایی و رفاقت داشتید؟
قبل از انقلاب هنگام تحصیل در امریکا توفیق آشنایی با شهید بهشتی را داشتم. همچنین با استاد فخرالدین حجازی هم، که برای فعالیت‌های دینی و اسلامی و جلسات با اعضای انجمن اسلامی دانشجویان به امریکا آمده بودند، رابطه صمیمی داشتم، به گونه‌ای که آقای حجازی و همسرشان حدود یک ماه در منزل من مقیم بوده و مورد پذیرایی بنده قرار گرفتند. ضمن اینکه هر روز ایشان را برای سخنرانی به یکی از شهرهای مجاور می‌بردم.
 
از زندگی و تحصیل در امریکا بگویید. با چه کسانی در امریکا هم دانشگاهی بوده یا ارتباط داشتید؟
انجمن اسلامی امریکا و کانادا شبکه عظیمی از دوستانی بود که در آن سال‌ها با هم در ارتباط بودیم. آقایان رضا امراللهی، مجتبی خسروتاج، عبدالحسین وهاجی، محمود واعظی، محمد هاشمی، مرحوم محسن نوربخش و... افرادی بودند که هر کدام در دانشگاه‌های خود فعال بودند و با هم در ارتباط و به همراه هم به فعالیت‌های ضد رژیم می‌پرداختیم. در ضمن اجلاس‌های سراسری منظمی هم در آن برهه با هماهنگی انجمن‌های اسلامی برگزار می‌شد.
 
با توجه به اینکه تحصیلات شما علوم بانکی بود، چه طور شد که یکدفعه از بانک ملت به وزارت بازرگانی رفتید؟
همان طور که اشاره کردید، اولین حضور جدی من در مسئولیت، حضور در سیستم بانکداری کشور بود. زیرا که بورسیه بودم و بعد از پایان تحصیلاتم به همانجا برگشتم و به عضویت در هیأت مدیره همان بانک درآمدم که البته این معرفی به پیشنهاد انجمن اسلامی بانک ملت و سایرین بود. یادم هست بعد از حضورم در این بانک تغییرات گسترده‌ای در بانک ملت صورت پذیرفت و نیروهای جوان و ارزشی و تحصیلکرده خوبی در بانک ملت رشد یافتند که بعدها مسئولیت‌هایی درحوزه‌های گوناگون به عهده گرفتند. پس از بانک ملت و از آنجا که نظام اقتصادی ما واردات محور بود و واردات انبوه یکی از خصیصه‌های اقتصاد ما و به طور کلی پاشنه آشیل اقتصاد ما بوده و هست، معتقد بودم وزارت بازرگانی از دستگاه‌های اجرایی است که ظرفیت بالایی برای کار و جهت دهی امور تولیدی و اقتصادی کشور دارد. بنابراین پس از اختلاف‌سلیقه‌هایی که در بانک ملت بروز کرد، بعد از اتمام دوره مسئولیتم از طرف حسن عابدی جعفری، وزیر بازرگانی وقت از من خواسته شد به وزارت بازرگانی بروم. زمانی هم که به مرکز تهیه و توزیع رفتم، برای انجام یکسری اصلاحات و ایجاد تحول وارد وزارتخانه شدم و به هیچ وجه، سمتی که برایم در نظر گرفته شده بود، مهم نبود. چون برای رفتن به وزارت بازرگانی دو بار استخاره گرفتم. یک آیه واحد که در استخاره اول آمده بود، تکرار شد که تعبیر خیلی خوبی داشت، لذا بلافاصله پیشنهاد را پذیرفتم. البته بنده در بانک ملت، عمده فعالیتم، فعالیت‌های بانکداری بین‌المللی و مباحث ارزی و همچنین ادغام امور بین‌الملل 10 بانک در یک بانک و همچنین سیستم دهی ارزهای دانشجویی به منظور جلوگیری از خروج بی‌ضابطه یا با اوراق مجعول ارز بود. عنایت دارید که از زمان انقلاب خروج حواله‌های بیست هزار دلاری و پس از انقلاب به عنوان ارز دانشجویی و نیز بیش‌برآورد سیاهه کالاهای خارجی خریداری شده، محمل خروج سرمایه‌های ارزی کشور بود که در این رابطه شناخت خوبی داشتم و جلوی این کارها را با قاطعیت گرفتم.

در هر حال با توجه به حجم عمده فعالیت‌های وزارت بازرگانی، مسأله نظام دهی و تنظیم امور یکی از اهداف و انگیزه‌های من برای ورود به این وزارتخانه بود. ابتدا در مرکز تهیه و توزیع مواد شیمیایی و سپس در مرکز تهیه و توزیع کاغذ و چوب، یک سامانه کاملاً مدرن و شفاف را با همکاری معاونین و مدیران آن مرکز، مستقر کردم. یعنی سفارشات خارجی و نیز صدور مجوز واردات توسط دیگران متناسب با نیاز ملی و صرفاً در تکمیل کمبود تولید داخلی بود و بخش‌های توزیع داخلی نیز هماهنگ و متناسب با خریدهای مرکز و واردات واردکنندگان بود. هر واردکننده‌ای که طبق ضوابط عمل می‌کرد امکان واردات بیشتر به او داده و هر واردکننده‌ای که درست عمل نمی‌کرد و کالاها را در بازار سیاه، می‌فروخت از فهرست واردکننده‌ها حذف می‌شد. یعنی برای هر واردکننده کارنامه‌ای درست کرده و عملکرد آنها امتیازدهی می‌شد. به قول معروف، صالحان در عمل بازرگانی مورد تکریم و در نتیجه فعال‌تر، ولی متخلفین در فهرست سیاه قرار می‌گرفتند. با این روش نیازی به برخورد قوه قضائیه نیز وجود نداشت. ضمناً در رابطه با کمبودهای تولید داخل، صنوف و اتحادیه‌ها را تشویق به واردات توسط خودشان می‌کردیم و حتی به آنها کمک فنی می‌دادیم و به جای فردمحوری، صنف، اتحادیه و سندیکامحوری را در دستور کار قرار دادیم. ضمناً در رابطه با خریدهای خودمان، نیاز مراجعین به انواع کاغذ تحریر، روزنامه، کتاب، دفتر و... انواع فرآورده‌های سلولزی و چوبی را توسط اتحادیه‌های صنف‌های مربوطه و نه خودمان برآورده می‌کردیم و بی‌اعتمادی و تضاد موجود بین دولت با صنوف را به یک ارتباط فعال، دوستانه و اعتمادساز تبدیل کرده و یک مدل نهادی زیبا را تجربه کردیم.

 

بــــرش

تشکیل کارنامه عملکرد واردکنندگان
با توجه به حجم عمده فعالیت‏‌های وزارت بازرگانی، مسأله نظام‌‏دهی و تنظیم امور یکی از اهداف و انگیزه‏‌های من برای ورود به این وزارتخانه بود. ابتدا در مرکز تهیه و توزیع مواد شیمیایی و سپس در مرکز تهیه و توزیع کاغذ و چوب یک سامانه کاملاً مدرن و شفاف را با همکاری معاونین و مدیران آن مرکز مستقر کردم. یعنی سفارشات خارجی و نیز صدور مجوز واردات توسط دیگران متناسب با نیاز ملی و صرفاً در تکمیل کمبود تولید داخلی و بخش‌های توزیع داخلی نیز هماهنگ و متناسب با خریدهای مرکز و واردات واردکنندگان بود. هر واردکننده‌‏ای که طبق ضوابط عمل می‌کرد امکان واردات بیشتر به او داده می‌شد و هر واردکننده‌ای که درست عمل نمی‌کرد و کالاها را در بازار سیاه می‌فروخت از فهرست واردکننده‏‌ها حذف می‌شد. یعنی برای هر واردکننده کارنامه‌ای درست کرده و عملکرد آنها امتیازدهی می‌شد. به قول معروف، صالحان در عمل بازرگانی مورد تکریم و در نتیجه فعال‌تر، ولی متخلفین در فهرست سیاه قرار می‌گرفتند. با این روش نیازی به برخورد قوه قضائیه نیز وجود نداشت. ضمناً در رابطه با کمبودهای تولید داخل، صنوف و اتحادیه‌ها را تشویق به واردات توسط خودشان می‌کردیم و حتی به آنها کمک فنی می‌‏دادیم و به جای فردمحوری، صنف، اتحادیه و سندیکامحوری را در دستور کار قرار می‌دادیم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی