مخالفت شدید با استقراض خارجی
با اینکه هاشمی رفسنجانی در مجلس بشدت به دنبال استقراض خارجی بود، معتقد بودم همین استقراضها روزی پاشنه آشیل نه تنها اقتصاد، بلکه کلیت نظام خواهد شد
تاکنون بخشهایی از جلد دوم کتاب محرمانههای اقتصاد ایران به روایت محمدجواد ایروانی؛ وزیر اقتصاد سالهای 64 تا 68 در ایران اقتصادی منتشر شده است. در شمارههای پیشین، مباحث گوناگونی از تحولات زمان جنگ و اوضاع کابینه دولت وقت و سهمیهبندیها، توزیع کوپنی کالا، وضعیت بازار ارز و... منتشر شده است. در این شماره نیز مواردی درباره نحوه تأمین بودجه جنگ، پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ و... پرداخته شده است.
در همین شرایط، روغنی زنجانی میگوید: «نظام به مرحله ای رسیده است که باید جنگ را تمام کرد. دلیل تدوین برنامه بحران سال 66 نیز همین بود. وقتی وارد این سال شدیم متوجه شدیم با این شرایط نمیتوانیم جنگ را ادامه دهیم. هیچ سازکاری بین منابع و ادامه جنگ وجود ندارد. مردم هم آمادگی ادامه جنگ را نداشتند. انگیزهای نیز برای ادامه جنگ وجود نداشت و...»
ایشان از کجا میدانستند مردم آمادگی ندارند. نظرسنجی کرده بودند؟ جامعه آماریشان چه بوده است؟ اگر صرف، حرف زدن باشد من نیز میگویم مردم آمادگی داشتند دفاع را ادامه دهند. اگر این آمادگی وجود نداشت پس چطور مردم بعد از سال 65 شهدای زیادی را به انقلاب تقدیم کردند. بعد از این سال امکان ادامه جنگ به دلایل دیگری میسر نبود.
اما محمد خاتمی وزیر ارشاد نیز این موضوع را تأیید میکند. اگر اشتباه نکنم خاتمی به میرحسین نامهای نوشته و میگوید: مردم برای جنگ آمادگی ندارند و جوانان دیگر به جبهه نمیروند.
به هر حال دیدگاههای گوناگونی وجود داشت. یک دیدگاه براحتی به نیابت از مردم حرف میزد و مسائل را قضاوت میکرد. من تا به امروز حتی یک کلمه از دهان مردم و به جای مردم حرف نزده ام. عدهای تلقی و ارزیابی خود را به جای نظرات مردم ارائه میدهند. هجوم وحشیانه صدام به ایران مسأله سادهای نبود. لذا ادامه یا عدم ادامه جنگ یک تصمیم استراتژیک به حساب میآمد که صرفاً جمع محدودی از افراد نمیتوانستند آن را به کلیت جامعه تعمیم دهند. ضمناً جنگ بعثی ها علیه ایران یک جنگ محدود متجاوزانه به همسایه نبود بلکه در چهارچوب سیاست مهار دوگانه و در یک پلان کلیتر امریکا و با تحریک امریکا صورت پذیرفته بود که اتمام آن پایان همه مسائل نبود.
آقای دکتر! در سالهای پایانی جنگ، تیم اقتصادی برنامه و بودجه معتقد به بدتر شدن شرایط اقتصادی کشور بود. آیا این عوامل در پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام(ره) مؤثر بود؟
عوامل زیادی در این مسأله مؤثر بود. در مقطعی از آن زمان، آقای نخستوزیر از من خواست تا از وضعیت اقتصادی کشور گزارشی تهیه کنم. من نیز در گزارشی وضعیت اقتصاد کشور را به همراه پیشنهاد جهت چگونگی اداره کشور در صورت ادامه وضعیت موجود جنگ تهیه و کتباً ارائه کردم. البته این گزارش صرفاً برای ترسیم تابلوی اقتصاد کشور در آن زمان بود و هیچ مقدمه و زمینه ارتباطی به تصمیم گیری برای توقف یا ادامه جنگ نداشت. البته مجدداً گزارش اقتصادی حاوی یکسری از شاخصهای اقتصادی خواسته شد باز برخلاف آنچه عدهای از من نقل میکنند از محتوای این دو نامه خبر ندارند همانطور که من متوجه شدم که عین این درخواست از سازمان برنامه و بانک مرکزی نیز خواسته شد و تاکنون هم از محتوای نامههای سازمان برنامه و بانک مرکزی خبر ندارم. در گزارش دوم وضعیت و شاخص های اقتصادی کشور را بیان کردم. علیرغم کسری بودجه 50 درصدی، نرخ تورم ما در سال 67 کمتر از 28 درصد بود و هیچ وقت در طول دوران جنگ به نرخ 49 درصد که در سال 74 و در برنامه تعدیل اقتصادی تجربه کردیم، نزدیک هم نشدیم. اوج مشکلات اقتصادی در تولید ناخالص داخلی، تورم و ضریب جینی و بهرهمندی مردم از امکانات را در آن گزارش مشروح نوشتیم. با اینکه تولید ناخالص داخلی ما در آن سالها پایین بود اما به دلیل سیستم سهمیهبندی مناسب مواد غذایی، توجه لازم به وضعیت تغذیه، بهداشت عامه و امکانات بهرهگیری از تأمین مالی بویژه مالی خرد و نیز آموزش، این بهره مندیها عادلانه تر بود. ضریب جینی نیز یعنی شکاف درآمدی فقیر و غنی کاهش یافت.
گفتید روغنی زنجانی و مجید قاسمی هم از وضعیت کشور گزارش مستندی تهیه کردند. شما هیچ وقت از متن گزارش دستگاههای دیگر مطلع نشدید؟
نه، چون این گزارشها سری بود. البته در حوزههای دیگر مانند حوزه نظامی نیز گزارشهایی نوشته و ارسال شده بود. اما در مورد بحث چگونگی پذیرش قطعنامه مهم ترین دلایل را خود حضرت امام مطرح کردند. نکته مهم این بود که دشمنان ما به خصوص جریان استعمارگر پیر انگلستان میخواستند دفاع مقدس را بیهوده و بیثمر معرفی کنند. متأسفانه هر ساله بیبی سی در هفته دفاع مقدس بیشتر از ما زحمت میکشد! اینها دروغهایی را سرهم کرده و با تکنیک تصویرپردازی کاذب و تکرار آنها تلاش میکنند آنها را به عنوان یک واقعیت به مخاطب خود القا کنند. این برنامه ها بخصوص برای نسلی که در زمان وقوع این اتفاقات نبودهاند باورپذیری بیشتری دارد. به هر حال دوران دفاع مقدس و مقاومت جانانهای که آن زمان مردم به رهبری امام انجام دادند باعث واکسیناسیون کشور از تجاوزات بیگانگان تا دهههای طولانی شد.
به نظرتان گزارشی که سازمان برنامه به نخستوزیر ارائه کرد و موسوی نیز به اطلاع امام(ره) رساند باعث اتمام جنگ شد؟
معلوم نیست آن گزارش باعث پایان جنگ شده باشد. چه کسی این حرف را زده است؟
خود آنها اینگونه روایت میکنند که گزارش ما باعث اتمام جنگ شد؟
پس چرا در فضای سیاسی گزارش حوزه نظامی را دلیل اتمام جنگ معرفی میکنند.
روغنی زنجانی در خاطراتش میگوید: «در سال 65 نامهای به صورت دست نویس و دستی برای میرحسین نوشتم و استدلال کردم که نمیتوانیم جنگ را ادامه دهیم. به او نوشتم: «ما دو راه پیش رو داریم یا جنگ را تمام و نظام را حفظ کنیم یا اینکه جنگ را با اهدافی که تعریف کردهایم ادامه دهیم که نتیجه آن فروپاشی جمهوری اسلامی و قهرمانانه کنار رفتن است. البته معلوم نیست این کنار رفتن قهرمانانه باشد.» این نامه را به میرحسین دادم. او نیز این نامه را به دست هاشمی رساند. گویا بعد از ارائه این نامه به میرحسین، وی استعفا میدهد؟
نه، میرحسین سال 65 استعفا نداد. در سال 67 استعفا داد.
دلیل استعفای میرحسین در سال 67 چه بود؟
دلایل استعفا را آقای موسوی در نامهای که همان زمان در روزنامه جمهوری اسلامی نیز منتشر شد شرح داده است. اما عمده دلیل وی برای استعفا این بود که در کشور از چند کانال مانند آقای هاشمی رئیس مجلس، وزارت خارجه و... با امریکا مذاکره میشود اما ایشان به عنوان رئیس دولت در جریان نبودند. البته بعد از این استعفا، امام بشدت ناراحت شده و آن برخورد شدید را میکنند که پیام ایشان در صدا و سیما منتشر شد و دستور بازگشت نخست وزیر به کار به دلیل شرایط خاص جنگ را صادر میکنند که نخست وزیر هم همین کار را انجام میدهد.
روغنی زنجانی هم استعفا میدهد؟
بله. موسوی در نامهاش اعلام میکند که آقای روغنی زنجانی استعفا کرده است. به یاد دارم در همان جلسه تاریخی به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 که من هم حضور داشتم آقای روغنی زنجانی در همان جلسه طی یادداشت مکتوبی به صورت دستی به موسوی پیشنهاد میکند بعد از تصویب قطعنامه 598 بهتر است استعفا بدهید.
در همان جلسهای که همه حضور دارند؟
بله، جلسه ای که با حضور رؤسای قوا، فرماندهان نظامی، نخست وزیر، برخی از بزرگان، ائمه جمعه، حاج احمد آقا، وزرای امور خارجه، اقتصاد و دفاع و... در دفتر ریاست جمهوری به ریاست حضرت آقا برگزار شد. حاج احمد آقا در آن جلسه نامه حضرت امام(ره) را قرائت فرمودند. مسئولان مختلف نظامی گزارش دادند و من هم در گزارشی شاخص های اقتصادی کشور را اعلام کردم. آقای زنجانی و آقای قاسمی به عنوان رئیس کل بانک مرکزی گزارشات خود را ارائه کردند.
وقتی حاج احمد آقا، نامه امام را خواندند، بسیاری از افراد حاضر در جلسه متأثر شدند. به هر حال امام(ره) در آن نامه مشهور شخصاً مسئولیت این کار را پذیرفته بودند. علاوه بر این در آن جلسه قرار بود میانجی این کار نیز تعیین شود. آن زمان حافظ اسد رئیس جمهور سوریه و دیگران... پیشنهاد کرده بود تا به عنوان میانجی وارد شود. نهایتاً در آن جلسه قرار شد از طریق سازمان ملل و خاویر پرز دکوئیار دبیرکل آن سازمان پذیرش قطعنامه مطرح شود. سپس حاضران تصمیم گرفتند، این مسأله تا فردا علنی نشود تا اینکه ساعت 2 بعد از ظهر فردا، موضوع در رسانه ها اعلام شد.
گفتید فرماندهان نظامی کشور نیز نامهای از اوضاع تهیه کرده بودند. شما نامه فرماندهان نظامی بخصوص نامه فرمانده سپاه را دیدید؟
چون از متن نامه خبر ندارم نمیتوانم قضاوت کنم. امام (ره) در نامهای به وزرا و نمایندگان مجلس اشاره به نامه فرمانده سپاه میکند. فرمانده سپاه در نامهاش صرفاً امکانات مورد نیاز برای پیروزی در دفاع مقدس به همراه شروطی را شرح داده بود.
شما وضعیت اقتصاد ایران در زمان جنگ را مناسب میدانستید؟
من وضعیت اقتصادی ایران در زمان جنگ را، با وضعیت اقتصادی آلمان یا سایر کشورها در زمان جنگ، مقایسه میکردم. مرحوم پدرم بارها برایم از بلایا و مصایبی که در دوران جنگ جهانی دوم بر سر کشورمان آمد تعریف کردهاند. این اشتباه است که شما شرایط زمان جنگ را با شرایط زمان صلح مقایسه کنید. حتی عدهای بیانصاف آمارها و شاخصهای اقتصادی زمان جنگ را با شاخصهای اقتصادی کشور در زمان صلح مقایسه کرده و از رشد منفی تولید ناخالص داخلی در زمان جنگ انتقاد میکنند و توقع دارند تولید ناخالص داخلی کشور در زمان بمباران تهران و سایر شهرها و کارخانجات و نیروگاه ها و پالایشگاهها و نفتکش ها نیز مثبت باشد.
نظر موسوی درباره توقف جنگ چه بود؟ او هم مخالف ادامه جنگ بود؟
نه، من چنین صراحتی از میرحسین نشنیدم. در جلسات دولت و شورای اقتصاد محکم از دفاع مقدس پشتیبانی میکرد. البته انتقاد به شیوه فرماندهی کلان جنگ داشت.
اگر اشتباه نکنم مسعود نیلی یا روغنی زنجانی درباره نظر میرحسین موسوی نسبت به پایان جنگ میگویند: وی خواهان توقف جنگ بود.
من چنین برداشتی نداشتم. به هر حال من نیز در همه جلسات دولت حضور داشتم و روابط صمیمانهای با میرحسین داشتم. اما هیچ وقت حتی در جلسات خصوصی دو نفره نیز چنین اظهار یا برداشتی از حرفهای وی نکردم. یک بار وقتی در کرمانشاه، دشمن پناهگاه جمعی را بمباران کرد، موسوی بلافاصله بعد از این ماجرا شخصاً به فرماندار آنجا زنگ زد و گفت: «هر کمکی از دولت میخواهی سریعاً اعلام کن، دولت با تمام قدرت خود در خدمت شهر هست». به هر حال مسئولین شهر وقتی حمایت و حساسیت رئیس دولت نسبت به مسائل را میدیدند روحیه میگرفتند و از دردهای آنها کاسته میشد.
نگاه اعضای کابینه درباره پایان جنگ چه بود؟ یکی از اعضای کابینه میگوید: پشت اتاق هیأت دولت اتاق کوچکی بود که وزرا بعد از جلسات دولت برای استراحت، نوشیدن چای یا کشیدن سیگار به آنجا میرفتند. با اینکه در جلسات علنی میگفتند: «باید بسیجی وار جنگید و تا آخر دفاع را ادامه داد.» اما در آن اتاق وقتی تنها میشدیم و جلسه حالت غیررسمی داشت همه میگفتند: «بس است، باید جنگ را تمام کنیم.»
شاید اینها گروه خاصی بودند اما وقتی من به آن اتاق میرفتم خبری از این حرفها نبود. یادم هست آقای سرحدی زاده که انسان شریف و همفکر ما بودند، بیشتر به آن اتاق تردد داشتند. من هم هر وقت میخواستم تلفن بزنم یا چای بنوشم به آن اتاق میرفتم. آن اتاق جای بحثهای جدی نبود و معمولاً همزمان با جلسه به آن اتاق رفت و آمد میشد. اعضای دولت عموماً این دوگانگیها را نداشتند. این مطالب صحت ندارد و توهین به دولت است.
موضع بهزاد نبوی درباره پایان جنگ چه بود؟
نظر رسمی خاصی اظهار نمیکرد. یعنی موضع یا نظری داشته باشد که بخواهد در هیأت دولت به آن معروف باشد وجود نداشت. امروز با گذشت زمان عدهای این ادعاها را مطرح میکنند که در زمان جنگ چنین نظراتی بوده شاید به دلایلی منجمله ترس از روحیه حماسی مردم و سایر مسئولان دیدگاههای خود را مطرح نمیکردند. اما واقعیت این است که افکار و انرژی اعضای دولت بیشتر به دنبال راهکارها و حل مسائل بود. ولی حالا ممکن است کسی نظر خود را به عنوان نظر ایشان مطرح کند این سؤال باید از خود آقای نبوی پرسیده شود.
گویا محسن رضایی فرمانده سپاه و رئیس ستاد مشترک ارتش میگوید: «از لحاظ اقتصادی نمیتوانیم جنگ را ادامه دهیم.»
تاکنون نشنیدم آقای محسن رضایی چنین حرفی زده باشد. فکر میکنم منظورش بیشتر حوزه نظامی بوده است. بدون شک او از محدودیتهای اقتصادی طبیعتاً آگاهی کامل نداشت. ولی من به عنوان مسئول وزارت اقتصاد تمام تلاشم این بود تا با حساسیت به تخصیص منابع کشور در جهت حمایت از تولید، اقتصاد جنگ را حفظ کنم. در تخصیص ارز دفاع با توجه به امکانات محدود اولویت قائل بودیم و اینکه بگوییم حوزه اقتصاد موجب توقف شد دور از انصاف است. البته فراموش نکنیم که در این جنگ نابرابر تمام دنیا در مقابل ایران صف آرایی کرده بود و شرایط سالهای پایانی دفاع مقدس محاصره تمام عیار اقتصاد ایران بود.
این درست است که در سال 67 بودجه دفاعی کشور کاهش پیدا میکند؟
نه. اینطور نیست. اتفاقاً یادم هست در سال 66، همایشی با حضور فرماندهان نظامی و سپاه در خوزستان برگزار شد که من همراه وزیر ارشاد (آقای خاتمی) و آقای حسین شیخالاسلام معاون وزیر امور خارجه برای تبیین اقدامات دولت در حوزههای فرهنگ، اقتصاد و سیاست خارجی به عنوان سخنران در آن همایش حضور داشتیم. آنجا اکثر نظامیان از بودجه دفاعی کشور ناراضی بودند. من در توضیح گفتم: سال پیش قرار بود 17.5 درصد از بودجه کشور را به بودجه دفاعی اختصاص دهیم اما بیش از 50 درصد از بودجه به بودجه دفاعی اختصاص یافت. به این معنی که وقتی درآمدهای کشور محقق نشد ما سهم بودجه دفاعی را کاهش ندادیم. برای همین بودجه دفاعی کشور کاهش نداشت. حتی زمانی که درآمدهای ما محقق نمیشد و طبعاً بودجه دفاعی نیز باید به نسبت کاهش مییافت اما دولت هرگز چنین رویکردی نداشت. به طور مثال سال 1365 از کل درآمد ارزی کشور که 5.7 میلیارد دلار است 4.8 میلیارد دلار به بخش دفاع پرداخت شد.
من در کتابی با عنوان اقتصاد جنگ نوشته فرهاد دژپسند، نموداری دیدم که گویا طبق آن بودجه نظامی کشور در سال 67 کاهش یافته است.
باید دید آن نمودار از چه منبعی تهیه شده است. ضمن اینکه همه این مسائل در قانون سالانه بودجه چاپ و توزیع میشود اما اینکه چقدر از این درآمدها محقق شده، مهم است. بودجه دفاعی در سال شصت و پنج 17.5 درصد بودجه ارزی مصوب کل کشور بود، اما بیش از 80 درصد مصارف ارزی مستقیم و غیرمستقیم به دفاع تخصیص و پرداخت شد. در همان همایش وقتی توضیح دادم فرماندهان نظامی تعجب کردند. نکته این است که بودجه دفاعی مستقیم و غیرمستقیم بود، فرضاً ارز بخشی از صنایع که در جهت تدارکات نظامی و تجهیزات به صنعت داده میشد جزو بودجه دفاعی بود و برای آن منظور خاص تخصیص داده میشد که این جزئیات در کتاب بودجه نیست و ممکن است موجب نتیجهگیری اشتباه شده باشد.
نظر هاشمی در مورد ادامه جنگ چه بود؟
من از نظر وی خبری ندارم. او معمولاً پیچیده عمل میکرد.
عدهای میگویند هاشمی جنگ را تمام کرد تا به قدرت برسد. شما این را قبول دارید؟ حتی جایی میخواندم که مرحوم نوربخش درباره آن سالها میگوید: در تدوین برنامه اول، هاشمی بهشدت پیگیر بود. گویا میدانست قرار است رئیسجمهور شود.
معلوم بود هاشمی رئیسجمهور خواهد شد.
از کجا معلوم بود؟
به هر حال وقتی در بازنگری قانون اساسی به منظور جلوگیری از موازیکاریهای اجرایی، هاشمی پیگیر حذف سمت نخستوزیری بود موضوع ریاست جمهوری هاشمی مطرح میشد. به یاد دارم در یکی از روزهای تعطیل در سال 1366 مجلس جلسه ای غیرعلنی در مورد استقراض تشکیل داد. آقای هاشمی وقتی در مجلس حضور داشت بشدت دنبال استقراض بود که اقتصاد رونق بگیرد و موضوع ریاست جمهوری ایشان هم مطرح بود. یادم هست در همان جلسه یکی از نمایندگان معروف مجلس در گوش من گفت: «ایروانی، هاشمی میخواهد رئیسجمهور شود. با استقراض مخالفت کنی، باید قید حضور در کابینهاش را بزنی.» آقای دکتر راهچمنی بهرغم اینکه دیدگاه من درباره مخالفت با استقراض را میدانست باز هم به من گفت: «آبروی ما را نبری، نظر تو خیلی مهم است، با استقراض مخالفت کن.» من پس از دقایقی پشت تریبون رفتم و با استدلالهایی که داشتم خیلی محکم با استقراض خارجی مخالفت کردم. من معتقد بودم: همین استقراضها روزی پاشنه آشیل نه تنها اقتصاد بلکه کلیت نظام خواهد شد؛ اتفاقی که برای برزیل روی داد و بهرغم رژیم دستنشانده امریکا و اقتصاد باز، باز هم بدهیهای انبوه خارجی اقتصاد آنها را به افتضاح کشاند و نظام حکومتی زیر و رو شد. لولا داسیلوا که یک کارگر بود رئیسجمهور شد. هر چقدر هم امریکاییها و سیا تلاش و خرج کردند که داسیلوا و همفکرانش سر کار نیایند، موفق نشدند. جالب است که لولا داسیلوا با شعار انتخاباتی «من قول میدهم هر برزیلی روزی سه وعده غذا خواهد خورد؛ صبحانه، ناهار و شام» با همین شعار هم قاطعانه دو دوره متوالی هفت ساله رئیسجمهور شد. بعد از آن نیز رئیس دفتر وی در انتخابات پیروز شد. یعنی این همه سرمایهگذاری خارجی امریکاییها و انبوه وامهای خارجی چیزی جز فقر و نکبت به ارمغان نیاورد و در نهایت این تفکر منجر به روی کار آمدن یک جنبش کارگری کاملاً چپ در یکی از اقمار مشهور امریکا شد، در حالی که پیشرفت خود را از طریق رشد فقرزدا دنبال میکند.
اجازه دهید به جنگ برگردیم. شما میگویید دولت با جنگ همراهی میکرد، اما عدهای از نظامیها از حمایتهای مالی دولت رضایت نداشتند. چرا؟
درباره بودجه جنگ همانطور که گفتم این بودجه هرگز کاهش پیدا نکرد. نظامیها نیز از واقعیتهای بودجه و مسائل اقتصادی مطلع نبودند. به هر حال مشکلات اقتصادی وجود داشت اما ما علناً در بوق و کرنا نمیکردیم که درآمدها کم شده و وضع مالی مشکل دارد. از آنجا که وزارت اقتصاد مسئول کمیته تخصیص ارز بود، حتی یک بار که من در رادیو درباره وضعیت ارزی کشور صحبت کردم، برای یکی از وزرا سوءتفاهمی پیش آمد. به من گفت: «ایروانی در رادیو داشتی در مورد منابع ارزی صحبت میکردی، پس چرا تخصیصهای ما را نمیدهی!» و به خاطر عدم تخصیص ارزها با من اوقات تلخی کرد. گفتم: «آقاجان تا به حال یک کلمه دروغ نگفتهام، اما فقط طلبکاریهایمان از فرانسه بابت پولهای پرداختی انرژی اتمی، اروگوئه، مصر، لهستان، پاکستان، اردن و... را برشمردم. این به آن معنا نیست که این کشورها بدهیهای خود را پرداخت کردهاند. من در فضایی که دشمن سعی میکند اینطور القا کند که ایرانیها قادر به مقاومت نیستند و منابعشان ته کشیده است نباید گله و شکایت کنم، گفتم مطالباتمان را پیگیری میکنیم.» با این حال برای یک وزیر عضو کابینه هم این شائبه ایجاد میشد.
بدیهی است، برای کسی که از بیرون نگاه میکند این مسأله ایجاد میشود که شاید درآمدها خیلی زیاد است. چون کتاب قانون بودجه چاپ میشود و به طور علنی همه آن را میبینند در حالی که بودجه به معنای پیشبینی درآمدها است. در حالی که ما در عمل و طبق قانون بودجه در حد وصول این درآمدها میتوانیم تخصیص منابع دهیم. اما وقتی این درآمدها محقق نمیشد روش ما این نبود که ما با داد و فریاد این مسأله را علنی کنیم. در عین حال این گمان ایجاد میشد که بودجه به برخی بخشها تخصیص نمییابد. دشمنان ما امروز نیز سعی میکنند با جنگ نرم کشورها را زمین بزنند. همین الان در کنفرانس بنای بیلدر برگ سیاهنمایی راجع به آمارهای اقتصادی ایران و نفوذ در بدنه تصمیمسازی ایران، دو محور مهم در مصوبات آنها است و متأسفانه در ایران نیز عدهای ناآگاهانه در راستای همان دستور کار، حرفها و سیاهنماییهای آنها را تکرار میکنند. به هر ترتیب همواره کالای اساسی و هزینههای دفاعی در صدر اولویتهای تخصیصی عملی منابع و پرداخت در خزانه در زمان جنگ بود.
بــــرش
تورم جنگ هیچگاه به تعدیل اقتصادی نرسید
علیرغم کسری بودجه 50 درصدی، نرخ تورم ما در سال 67 کمتر از 28 درصد بود و هیچ وقت در طول دوران جنگ به نرخ 49 درصد که در سال 74 و در برنامه تعدیل اقتصادی تجربه کردیم، نزدیک هم نشدیم. اوج مشکلات اقتصادی در تولید ناخالص داخلی، تورم و ضریب جینی و بهرهمندی مردم از امکانات را در آن گزارش مشروح نوشتیم. با اینکه تولید ناخالص داخلی ما در آن سالها پایین بود اما به دلیل سیستم سهمیهبندی مناسب مواد غذایی، توجه لازم به وضعیت تغذیه، بهداشت عامه و امکانات بهرهگیری از تأمین مالی بویژه مالی خرد و نیز آموزش، این بهرهمندیها عادلانه تر بود. ضریب جینی نیز یعنی شکاف درآمدی فقیر و غنی کاهش یافت
بــــرش
بی انصافی در مقایسه آمار زمان جنگ و صلح
من وضعیت اقتصادی ایران در زمان جنگ را، با وضعیت اقتصادی آلمان یا سایر کشورها در زمان جنگ، مقایسه میکردم. مرحوم پدرم بارها برایم از بلایا و مصایبی که در دوران جنگ جهانی دوم بر سر کشورمان آمد تعریف کرده اند. این اشتباه است که شما شرایط زمان جنگ را با شرایط زمان صلح مقایسه کنید. حتی عدهای بیانصاف آمارها و شاخص های اقتصادی زمان جنگ را با شاخصهای اقتصادی کشور در زمان صلح مقایسه کرده و از رشد منفی تولید ناخالص داخلی در زمان جنگ انتقاد میکنند.