اگر هدفمندی اجرا نمیشد چه اتفاقی میافتاد؟
امریکا برنامه داشت تا در اولین تحریم، جلوی صادرات بنزین به ایران را بگیرد و اگر جلوی واردات بنزین گرفته میشد، چالشهایی جامعه را فرا میگرفت
در دو شماره اخیر روزنامه «ایران اقتصادی»، بخشهایی از جلد نخست کتاب محرمانههای اقتصاد ایران به قلم مهدی و میثم مهرپور که در آن با سیدشمسالدین حسینی؛ وزیر امور اقتصادی و دارایی دولتهای نهم و دهم گفتوگو شده را منتشر کردیم. در دو بخش قبلی، حسینی درباره نحوه ورود خود به دولت احمدینژاد و همچنین تشکیل کارگروه مطالعاتی اجرای طرح تحول اقتصادی سخن گفت. در این شماره، وی صحبتهایی را درباره معرفی بهعنوان وزیر اقتصاد و همچنین گفتوگوها در دولت درباره اجرای طرح هدفمندی یارانهها داشته است.
اما صمصامی در حال حاضر هم معتقد است احمدینژاد نباید هدفمندی را اجرا میکرد. او یکی از اشتباهات تاریخی احمدینژاد را اجرای هدفمندی میداند. فکر نمیکنید یکی از دلایلی که رئیسجمهور، صمصامی را بهعنوان وزیر اقتصاد به مجلس معرفی نکرد، همین مخالفت وی با اجرای هدفمندی در آن برهه بوده است؟
اصلاً؛ به هیچ وجه اینطور نیست. همانطور که گفتم آقای صمصامی در دوران سرپرستیاش بر وزارت اقتصاد، هیچ مخالفتی با هدفمندی نکرد یا حداقل من چنین چیزی را در دولت، مبنی بر مخالفت وی درباره اجرای هدفمندی ندیدم؛ تا جایی که من میدانم از ابتدا هم آقای احمدینژاد به صمصامی نگفته بود که میخواهم تو را بهعنوان وزیر اقتصاد معرفی کنم. یادم هست در زمان سرپرستی صمصامی در جلسهای در سالن شهید بهشتی که حدود 50 نماینده مجلس و اکثر اعضای دولت حضور داشتند، بنده بنا بود طرح تحول اقتصادی را برای حضار تشریح کنم که بین من و یکی از اعضای اقتصادی و هیأت رئیسه مجلس که نماینده برجستهای به شمار میرفت، بحث و گفتوگوی مفصلی صورت گرفت. در اثنای گفتوگو، وی از من در مورد گزینه آقای احمدینژاد برای وزارت اقتصاد پرسید، بنده هم ضمن ابراز بیاطلاعی گفتم: «به هر حال صمصامی در حال حاضر سرپرست وزارتخانه است و احتمال بسیار زیاد دارد که آقای احمدینژاد، او را بهعنوان وزیر به مجلس معرفی کند.»
یادم هست این نماینده مجلس با شنیدن این حرف بنده، صراحتاً به من گفت: «من الان به شما میگویم اگر احمدینژاد، صمصامی را به مجلس معرفی کند، ما به او رأی نمیدهیم؛ اما اگر شما را معرفی کند به شما رأی میدهیم.» البته این موضوع مربوط به قبل از پیشنهاد وزارت اقتصاد به من بود. نمایندگان دیگری هم بودند که به خود بنده یا دکتر احمدینژاد این مسأله را خاطرنشان کردند که زمینه رأی برای صمصامی وجود ندارد و اگر رئیسجمهور او را به مجلس معرفی کند به او رأی نخواهند داد. اتفاقاً برخی از همین نمایندگان، از دوستان و نزدیکان دکترداودی بودند. لذا بنده فکر میکنم این هم مزید بر علت عدم انتخاب و معرفی نکردن آقای صمصامی به مجلس شد.
چه زمانی مطمئن شدید که گزینه قطعی وزارت هستید؟
چند شب بعد از صحبتهای رئیسجمهور با من، از دفتر ایشان با بنده تماس گرفته شد: «رئیسجمهور کار مهمی با شما دارد.»
داشتم از پلههای نهاد بالا میرفتم که دیدم مرحوم «کردان» دارد از پلهها پایین میآید، به من گفت: «نامه معرفی وزرا آماده شده، برو پیش احمدینژاد منتظرت است.» وقتی وارد اتاق شدم رئیسجمهور نامه معرفیام به مجلس را نشانم داد.
اینجا دیگر صراحتاً به من تأکید کرد: «برو و چند صفحه برنامه تدوین کن، باید خودت را برای حضور در مجلس آماده کنی.» خاطره جالبی که از آن شب در ذهنم باقی است، این بود که وقتی به نامه معرفی نگاه کردم، دیدم در تایپ نامه، اسم بنده به اشتباه سید شهابالدین حسینی تایپ شده بود، در حالی که من قبلاً هم از رئیسجمهور حکم داشتم.
البته بنده یک برادر با همین نام دارم که قطعاً به این مسأله ارتباطی نداشت! نهایتاً این مسأله هم با مزاح رئیسجمهور اصلاح شد و بنده بهعنوان وزیر اقتصاد دولت نهم به مجلس معرفی شدم.
همان طور که میدانید در حالی که بسیاری توقع داشتند آقای صمصامی برای وزارت به مجلس معرفی شود، اما یک دفعه با تصمیم قاطع رئیسجمهور، شما به جای صمصامی برای وزارت به مجلس معرفی شدید. میخواستم کمی درباره رابطهتان با آقای صمصامی توضیح بدهید. من در جایی خواندم که شما قبل از دولت همدیگر را میشناختید؟
آقای صمصامی از دوستان ما بود، البته همکلاس نبودیم. میتوان گفت بیشتر همدوره بودیم. من قبل از ورود به دولت، آقای صمصامی را میشناختم و او هم مرا میشناخت. من با چهارچوب فکری او و او هم با چهارچوب فکری من آشنا بود.
با کدام یک از اقدامات آقای صمصامی در 100 روز سرپرستی وی بر وزارت اقتصاد، موافق و با کدام یک مخالف بودید؟
شما اقدامات او را بگویید.
بهعنوان مثال ایجاد بانک اطلاعاتی. صمصامی در زمانی که سرپرست وزارت اقتصاد بود، بحثی را مطرح کرد با عنوان ایجاد یک بانک اطلاعاتی. مثل اینکه پس از ورود شما به وزارتخانه، این ماجرا ملغی میشود.
قطعاً من هم با عملیاتی کردن ایده بانک اطلاعاتی موافق بودم. من هم طرفدار ایجاد یک بانک اطلاعاتی بودم و هستم. البته من هم شنیدم که آقای صمصامی جایی گفته: «در دوران سرپرستیام طرحی تهیه کرده بودم که با ورود حسینی به وزارت اقتصاد این طرح کنار گذاشته شد.» این صحت ندارد.
ایجاد بانک اطلاعاتی یک ایده خوب بود، منتهی در دوره آقای صمصامی صرفاً یک سری مودم و امکانات سختافزاری وارد وزارتخانه شد و اقدامات اولیه در این زمینه صورت گرفت. زمانی که بنده به وزارتخانه آمدم از آقای دکتر معمارنژاد که قبلاً در وزارت بازرگانی مدیرکل دفتر اطلاعات و تجارت الکترونیکی بود بهعنوان مشاور دعوت به همکاری کردم و یک کارگروهی برای مسائل فناوری اطلاعات شکل گرفت. پس از تشکیل این کارگروه، اقدامات وزارت اقتصاد در این زمینه با انسجام و هماهنگی بیشتری همراه بود، به نحوی که تحول بزرگی در این بخش شکل گرفت و تعدادی از نخبگان المپیادی کشور در زمینه IT و رشتههای مرتبط جذب وزارتخانه شدند. بعدها با رفتن معمارنژاد به گمرک، مسئولیت این بخش به آقای صادقی گلمکانی معاون توسعه مدیریت وزارتخانه سپرده شد. اینکه بگوییم آقای صمصامی در مدت 100 روز یک پایگاه اطلاعاتی در وزارت اقتصاد درست کرده بود و من آن را به هم ریختم، درست نیست. واقعیت این بود یک ساختار بسیار ابتدایی و دمدستی پس از ورود بنده، با تغییراتی که صورت گرفت به یک ساختار قوی و مدرن تبدیل شد. حتی پس از فساد بزرگ بانکی، دبیرخانه شورای امنیت ملی به وزارت اقتصاد توصیه کرد که خوب است یک پایگاه اطلاعاتی در کشور ایجاد شود. از آنجا که ما این پایگاه را شروع کرده بودیم، برای اجرای آن نیز اعلام آمادگی کردیم. بعدها گروهی از دبیرخانه شورای امنیت ملی از امکانات و اقدامات ما در وزارتخانه بازدید کردند و در این زمینه گزارشی هم از استحکام کار انجام شده تهیه شد. ضمن اینکه اصولاً امکان ندارد در طول 100 روز کسی بتواند یک سیستم یکپارچه اطلاعات اقتصادی ایجاد کند و سپس هم مدعی شود که این سیستم قابل بهرهبرداری است. به یاد دارم زمانی که بنده دبیر طرح تحول اقتصادی بودم از سیستم اطلاعات اقتصادی در جلسهای که احمدینژاد هم حضور داشت، توسط سرپرست وقت وزارت اقتصاد رونمایی شد و در آن برهه، مشخص شد که نتایج سیستم مذکور، چه میزان غیرقابل اعتماد است.
قبل از ورود به چگونگی گرفتن رأی اعتمادتان از مجلس، میخواهم به مراسم تودیع آقای دانشجعفری و حرفهایی که در آن روز از سوی او گفته شد، بپردازم. من آن روز در آن جلسه بودم، به یاد دارم وزیر وقت اقتصاد در بخش اعظمی از سخنانش در روز تودیع و معارفه خود با حسین صمصامی، به بیان مشکلات کشور از جمله گستردگی تحریمهای بانکی امریکا علیه جمهوری اسلامی و اینکه بخش اعظمی از وقت و هزینه وزارتخانه و دولت به دور زدن تحریمها میگذرد، پرداخت. سخنان وی در آن روز نشان میداد تحریمهای پولی و بانکی از همان سالهای استقرار دولت محمود احمدینژاد شدت گرفته بود، چون آقای دانشجعفری آن روز خیلی درباره چالشهای تحریم سخن گفت. آن روزها کسی تحریمهای اقتصادی را مانند امروز جدی نمیگرفت. سؤال مشخص من این است، با ورود شما به دولت و گرفتن پست وزارت اقتصاد، آیا برای مقابله با تحریمهای احتمالی که بعدها شدت هم گرفت کاری کردید؟ یعنی پس از ورود به دولت، برنامهای برای هشدارهایی که آقای دانش جعفری در آن جلسه داد، نوشتید؟
قطعاً آقای دانشجعفری در یک مقطع حساس در اقتصاد کشور متحمل زحمات زیادی شدهاند. در واقع اولین قطعنامههایی که بعد از تشکیل دولت نهم صادر شد در زمان وزارت وی بود. در همان سال اول روی کار آمدن دولت نهم، زمزمه تحریمهای مجدد ایران به گوش میرسید. نهایتاً در بهار 85 تحریمهای جدید آغاز شد. آن زمان بنده در وزارت بازرگانی بودم. بسیاری از تصمیمات مانند تشکیل ستاد تدابیر ویژه در همان معاونت اقتصادی وزارت بازرگانی پیشنهاد شد. با نگاهی به سابقه تحریم در ایران خواهیم دید، امریکا از همان زمان پیروزی انقلاب با نفوذ در سازمان ملل و سایر نهادهای بینالمللی سعی در تحریم کشورمان داشته است. در همان سالهای آغازین انقلاب به بهانه تسخیر لانه جاسوسی، تحریمهای نفتی و مالی صورت گرفت. مقطعی به نظرم سال 1359 در اقتصاد ایران که بخش نفت حدود 67 درصد منفی شده بود، کشور شاهد رشد اقتصادی منفی 22 درصد بود، اما هنگامی که امریکا در سال 1361 یعنی زمان جنگ مجبور شد تحریم مقداری نفت ایران را لغو کند، یک رشد بالای صد درصدی در نفت اتفاق افتاد که باعث شد رشد اقتصاد در زمان جنگ به 22 درصد برسد. برای همین در رشد اقتصادی و مسائلی از این قبیل، باید تاریخ اقتصادی ایران مورد مطالعه قرار بگیرد. البته قبل از انقلاب هم در آغاز دهه 1330 انگلیسیها برای مقابله با نهضت ملی شدن نفت، تحریم مشابهی علیه دولت دکتر مصدق وضع کرده بودند.
به سؤالم پاسخ ندادید. سؤال مشخص من این است وقتی به وزارت اقتصاد رفتید، برای مقابله با تحریمهای احتمالی آینده، آیا برنامهای نوشته شد؟ خیلی واضح بگویم، اغلب منتقدان دولت شما معتقدند تحریمهای سال 90 به بعد، از لحاظ مکانیسمهای اقتصادی کاملاً قابل پیشگیری و پیگیری بود. اما دولتیها با اینکه میدانستند تحریمهای خارجی بزودی رخ خواهد داد و از نظر اقتصادی ما را با مشکل مواجه خواهد کرد ساختارهای ناسالم اقتصادی را اصلاح نکردند.
این را قبول ندارم. بسیاری از ساختارها اصلاح شد، مثلاً اجرای طرح هدفمندی یارانهها نمونه بارزی از این تلاشها بود. اگر هدفمندی اجرا نمیشد میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ امریکا برنامه داشت تا در اولین تحریم، جلوی صادرات بنزین به ایران را بگیرد و خود شما میدانید اگر جلوی واردات بنزین گرفته میشد چه چالشهایی جامعه را فرامیگرفت.
ما هدفمندی را اجرا کردیم تا از رخ دادن یکسری اتفاقات اینچنینی هم جلوگیری کنیم. چنانچه همین الان هم اگر دولت یازدهم اقداماتی را که دولتهای نهم و دهم در این حوزه عملیاتی کرد، ادامه ندهد چه بسا با چالش واردات بنزین مواجه شود.
شما تولید بنزین پتروشیمیها و کاهش وابستگی به واردات بنزین را اقدامی در جهت مقابله با تحریمهای آتی غرب علیه جمهوری اسلامی نمیدانید؟ شما امروز را نگاه نکنید که آقایان میگویند این کارها اشتباه بوده، چند ماه و شاید چند سال دیگر، خودشان به خیلی چیزها اعتراف خواهند کرد. البته طراحی در خصوص سیستم بانکداری بینالملل و امثالهم نیز انجام شده بود.
نکته بعد اینکه، خود بنده موضوع تحریم را از قبل به دلیل حضورم در وزارت بازرگانی و همکاری با ستادهای مرتبط، کاملاً میشناختم. قطعاً قبل از ورود من به وزارت اقتصاد، دوستان قبلی برای کاهش اثر تحریمها، زحمات و سختیهای زیادی برای جابهجایی پول و مباحثی از این دست کشیده بودند. اما تحریمهای بعد از سال 89 با قبل از آن قابل قیاس نیست. فشار این تحریمها بعد از تصویب قطعنامه 1929، در بهار 89 شدت گرفت. پرواضح بود که چند سناریوی طراحی شده از سوی قدرتهای غربی در حال اجرا بود. ابتدا در سال 88 به بهانه کذب و واهی تقلب در انتخابات، مشروعیت دولت جدید را زیر سؤال بردند و در ادامه تلاش شد تا به واسطه تحریمهای جدید، به کارایی دولت و نظام آسیب وارد شود. من این مسائل را مستقل و جدا از هم نمیدانم.
شما معتقدید شدت گرفتن تحریمهای غرب علیه ایران ناشی از فتنه 88 بود؟
بله، شک نکنید. این درست است که ما همواره در 35 سال پس از انقلاب با تحریم مواجه بودیم ولی آنها، برای افزایش فشار بر دولت و نظام نیاز به یک غائله حقوق بشری داشتند که روی آن مانور کنند. یک نظام سیاسی به دو بال مشروعیت و کارآمدی نیاز دارد.آنها با غائله سال 88 مشروعیت نظام را نشانه رفتند و آن را بهانهای برای تشدید تحریمها قرار دادند که در پی آن کارآمدی را هدف بگیرند.آشوبهای سال 88 یک ظاهر سیاسی داشت ولی بشدت روی عملکرد اقتصادی کشور اثر منفی گذاشت. خاطرم هست سال 88 برای گرفتن مالیات چه مشکلاتی داشتیم، حتی جریانات و افرادی به بهانه شلوغیهای آن سال، تعطیلی بازار را طراحی و به ما هشدار میدادند. هدف اصلی ضربه به کارآمدی نظام توسط دولتهای غربی بود. برای همین، شریانهای پولی و مالی کشور هدف قرار گرفت. اگر خاطرتان باشد آن زمان، برخی اعضای دائم شورای امنیت قصد داشتند بانک مرکزی ایران را تحریم کنند که با توجه به رایزنیهای دیپلماتیک با مخالفت چین و روسیه مواجه شد.
البته امریکاییها شورای امنیت را دور زدند و اختیارات شورای امنیت و سازمان ملل در وضع تحریمها را به نفع خودشان مصادره کردند. بعد از آن بود که وزارت خزانهداری امریکا و اتحادیه اروپا همسو با یکدیگر وارد عمل شدند و تحریمهای جدیدی علیه ایران را عملیاتی کردند. در زمان آقای دانشجعفری، بانک سپه تحریم شد، اما در دوران پس از سال 88 تحریم بانک مرکزی به میان آمد. شما میدانید وقتی بانک مرکزی کشوری تحریم شود کل سیستم بانکی آن کشور تحت فشار قرار میگیرد. باید اذعان کرد، کشورهای تحریمکننده ایران تمام تجربیات تحریمی خودشان در طول چند دهه گذشته را با زیرکی خاص در چند سال اخیر به مرحله اجرا گذاشتند.
اجازه بدهید یک سؤال دیگر درباره حواشی روز تودیع دکتر دانش جعفری از شما بپرسم. آن روز وزیر وقت اقتصاد، بشدت از برخی سیاستهای دستوری در دولت انتقاد کرد و یکی از دلایل استعفای خودش را پیروی آقای احمدینژاد از سیاستهای دستوری و عدم توجه او به مفاهیم علم اقتصاد عنوان کرد. دانشجعفری در آن جلسه ضمن انتقاد از احمدینژاد گفت: متأسفانه رئیسجمهور بسیاری از مفاهیم پذیرفته شده علم اقتصاد را قبول ندارد. شما حدود 6 سال با احمدینژاد کار کردید، بیش از 5 سال مهمترین وزیر اقتصادی او بودید. احمدینژاد چگونه شخصیتی دارد؟ البته من اینکه احمدینژاد در برخی از جلسات، حرف خودش را میزند و خیلی به توصیههای کارشناسی توجه نمیکند را از چند وزیر دیگر هم شنیدهام. حالا شما بگویید آیا عدم توجه احمدینژاد به واقعیتها و توصیههای کارشناسی واقعیت دارد؟
شما اگر به اخبار رسانهها در آن زمان نگاه کنید خواهید دید، بعد از اینکه بنده به عنوان دبیر طرح تحول اقتصادی منصوب شدم، رئیس جمهور در معرفی طرح تحول، مصاحبهای را با اجرای آقای کلهر مشاور رسانهایاش انجام داد. به یاد دارم بنده، قبل از انجام این مصاحبه به صورت مفصل درباره مسائل اقتصادی با وی صحبت کردم. بعد از پایان گفتوگوی آقای احمدینژاد با آقای کلهر، بسیاری از منتقدان دولت اذعان داشتند که ادبیات رئیسجمهور تغییر کرده است.
یعنی شما معتقدید تغییر ادبیات احمدینژاد بهدلیل ورود شما به دولت بوده؟
نه چنین منظوری ندارم. میخواهم بگویم که احمدینژاد به مشورتهایی که به او میشده توجه داشته. شخص بنده در مدتی که با آقای احمدینژاد همکاری داشتم، ندیدم وی به توصیهها و واقعیات اقتصادی توجه نکند. نکته اینجاست که ما وقتی در خصوص علم اقتصاد صحبت میکنیم، باید بدانیم این علم، یک نحله فکری نیست بلکه از خانم لوکزامبورگ تا آقای فریدمن در آن جای دارند. در ایران و حتی جهان، افراد و نگاههای مختلفی در علم اقتصاد نقش دارند.
همین الان در داخل کشور افرادی هستند که معتقد به توزیع کوپناند و بهعنوان اقتصاددانان تراز اول هم مطرح میشوند. شما اگر از آنها، روش کنترل تورم را بپرسید، توزیع کوپن و تثبیت قیمتها را مطرح میکنند. فرض کنید چنین شخصیتهایی با این نگاهها رئیسجمهور شوند. آیا شما میتوانید بگویید این افراد به علم اقتصاد توجه نمیکنند، در حالی که این افراد گاهی، استاد اقتصاد دانشگاه بوده و مورد مراجعه رسانهها و محافل علمی و کارشناسی نیز هستند. به نظر من این طبیعی است که نحلههای فکری و افراد مختلف، با یکدیگر تفاوتهایی داشته باشند. اساساً عدهای چه در دولت احمدینژاد و چه قبل از آن و حتی در حال حاضر، نگاه بسیار سادهانگارانهای به اقتصاد دارند، به طوری که گمان میکنند با ثابت نگاه داشتن قیمت چند کالا، مشکلات اقتصادی کشور حل میشود. بهعنوان نمونه اجرای طرح تثبیت قیمتها را نگاه کنید، چه کسانی پشت این طرح بودند؟ اغلب کسانی که از طرح تثبیت قیمتها دفاع میکردند، اقتصادخوانده بودند. اما در نهایت چه شد؟ لذا اگر هم، اقتصاد دستوری وجود داشته باشد، منحصر به احمدینژاد نبوده و در همه دولتها و مجالس نیز وجود داشته است. ضمن اینکه مهمترین طرح کارشناسی دستورزدایی از سازکار قیمتها، همین هدفمندی است که در دولت احمدینژاد اجرا شد.
آیا احمدینژاد به مفاهیمی مانند رابطه نقدینگی و تورم اعتقاد داشت؟ وزیر وقت اقتصاد معتقد است احمدینژاد به این مفاهیم که نشأت گرفته از اصول ابتدایی علم اقتصاد است، اعتقادی نداشته. اصلاً یکی از اختلافنظرهای دانش جعفری با احمدینژاد بر سر همین موضوع بود.
از زمانی که بنده با احمدینژاد همکاری داشتم، یادم نمیآید چیزی خلاف این موضوع گفته باشد. من بهعنوان وزیر اقتصاد احمدینژاد میگویم وی معتقد به رابطه نقدینگی و تورم بود. اینها بدیهیات علم اقتصاد است ولی در دولت کسانی بودند که هدایت نقدینگی را مهمتر از رشد نقدینگی میدانستند. طرح بنگاههای زودبازده هم معطوف به همین تفکرات بود. البته تفاوت بین حرف و نظر تا عمل نیز زیاد است. وقتی دولت یازدهم روی کار آمد، با اینکه اعضای اقتصادی کابینه در ابتدا خیلی در خصوص بیماری هلندی و سلطه مالی دولت بر سیستم بانکی سخن میگفتند اما متأسفانه اولین لایحهای که توسط دولت به مجلس برده شد، کاهش سهم صندوق توسعه ملی از درآمد نفت بود که خوشبختانه نمایندگان مجلس به آن رأی مثبت ندادند. یعنی با اینکه دولت یازدهم از همان ابتدای روی کار آمدنش، در رسانهها، از سلطه مالی و بیماری هلندی دم میزد اما در اولین اقدام عملی، مغایر آن عمل کرد. برای مثال این همه نقد و سخنرانی توسط اعضای اقتصادی دولت یازدهم قبل از انتخابات ریاستجمهوری در خصوص حجم و رشد نقدینگی صورت گرفت، در حالی که امروز عدم تحقق این گفتهها برملا شده و کشور در سه سال اخیر که دولت یازدهم مدیریت آن را در دست گرفته با رشد نقدینگی متوسط سالانه حدود 30 درصدی و پایه پولی با رشد حدود 40 درصدی مواجه شده است.
جالب اینجاست وقتی دولت یازدهم متوجه شد نمیتواند نقدینگی را کنترل کند به جای استفاده از واژه هدایت نقدینگی که قبلاً در دولت نهم توسط آقای دانشجعفری مورد انتقاد قرار گرفته بود، واژه سالمسازی رشد نقدینگی را خلق کرد تا به نوعی به کارشناسان بقبولاند که حرف جدیدی برای گفتن دارد. وقتی از آنها خواسته شد که «سالمسازی نقدینگی» را تبیین کنند، عدم رشد پایه پولی و رشد ضریب فزاینده را عنوان کردند. یکی از مقامات بانک مرکزی در شهریورماه 93 گفته بود: «دولت، سال 92 رشد نقدینگی را هدایت کرد.» امروز لازم است اقتصاددانان منتقد دولتهای نهم و دهم توضیح دهند که چطور میشود رشد نقدینگی در دولت آقای احمدینژاد عامل اصلی تورم است ولی در دولت آقای روحانی نشانه انضباط پولی است. جالب است که در برهه سه ساله حاکمیت دولت یازدهم، هم رشد نقدینگی نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته و هم رشد پایه پولی و حالا میشنوید همان افرادی که میگفتند رابطه نقدینگی و تورم یک به یک است حالا میگویند که گسست نقدینگی با تورم در ایران، در دولت یازدهم اتفاق افتاده است!
بــــرش
ایجاد بانک اطلاعاتی در وزارت اقتصاد یک ایده بود
ایجاد بانک اطلاعاتی یک ایده خوب بود، منتهی در دوره آقای صمصامی صرفاً یک سری مودم و امکانات سختافزاری وارد وزارتخانه شد و اقدامات اولیه در این زمینه صورت گرفت. زمانی که بنده به وزارتخانه آمدم از آقای دکتر معمارنژاد که قبلاً در وزارت بازرگانی مدیرکل دفتر اطلاعات و تجارت الکترونیکی بود بهعنوان مشاور دعوت به همکاری کردم و یک کارگروهی برای مسائل فناوری اطلاعات شکل گرفت. پس از تشکیل این کارگروه، اقدامات وزارت اقتصاد در این زمینه با انسجام و هماهنگی بیشتری همراه بود، به نحوی که تحول بزرگی در این بخش شکل گرفت.
بــــرش
برای پست وزارت اقتصاد برنامه نوشتم
وقتی وارد اتاق شدم رئیسجمهور نامه معرفیام به مجلس را نشانم داد. اینجا دیگر صراحتاً به من تأکید کرد: «برو و چند صفحه برنامه تدوین کن، باید خودت را برای حضور در مجلس آماده کنی.» خاطره جالبی که از آن شب در ذهنم باقی است، این بود که وقتی به نامه معرفی نگاه کردم دیدم در تایپ نامه، اسم بنده به اشتباه سید شهابالدین حسینی تایپ شده بود، در حالی که من قبلاً هم از رئیسجمهور حکم داشتم. البته بنده یک برادر با همین نام دارم که قطعاً به این مسأله ارتباطی نداشت! نهایتاً این مسأله هم با مزاح رئیسجمهور اصلاح شد و بنده بهعنوان وزیر اقتصاد دولت نهم به مجلس معرفی شدم.