ضربه امارات به اجرای هدفمندی یارانهها!
سیدشمسالدین حسینی، وزیر امور اقتصادی و دارایی دولتهای نهم و دهم در جلد نخست کتاب محرمانههای اقتصاد ایران، زوایای پنهانی از اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها را بیان کرده است. از نحوه تصمیمگیری تا تعیین رقم یارانه نقدی و همچنین مخالفتها و موافقتها در دولت و مجلس. در این شماره وی، از نگرانی امریکاییها درباره اجرای این طرح بزرگ اقتصادی در کشور یاد کرد و همچنین از شوک ارزی وارد شده به کشور توسط امارات در آن سالها نیز سخن گفته است.
یکی از موضوعاتی که همواره ذهن مرا درباره هدفمندی به خود مشغول کرده، دفاع آقای پژویان از هدفمندی است. آقای پژویان از جمله اقتصاددانانی بود که در قبل، بعد و حین اجرای قانون به شدت از آن دفاع کرد و حاضر شد حتی با منتقدان هدفمندی از جمله حسین راغفر، فرشاد مؤمنی، محسن رنانی و... مناظره کند. سؤال مشخص من این است، آیا دولت به آقای پژویان مأموریتی در این باره داده بود و آیا پژویان از سوی دولت برای این کار انتخاب شده بود؟
به هیچ وجه. دکتر پژویان بر اساس اعتقاد و نگاه خودش این کار را میکرد، وگرنه، مأموریتی در این زمینه از سوی دولت به او محول نشده بود و برای انجام مناظرهها هم هیچ حقوقی از دولت دریافت نمیکرد. اما بنده میدانم کسانی بودند که برای مخالفت با هدفمندی، هم مأموریت داشتند و هم حقوق دریافت میکردند. بخش قابل توجهی از توسعه نظام آماری در کشور در حوزه آمار بودجه خانوار توسط آقای پژویان صورت گرفته است. بنده زمانی که در سازمان برنامه و بودجه بودم، به عینه از نزدیک میدیدم که وی چه مشاورههای مفیدی به مرکز آمار ایران برای ایجاد پایگاههای اطلاعاتی میدادند، ولی متأسفانه شرایط در کشور ما به گونهای است که عدهای به راحتی دیگران را تخریب میکنند. ضمن اینکه ما برای این کار یک گروه مشاوره داشتیم و اعضای این گروه صرفاً محدود به آقای پژویان نبودند. اما به هر حال وی، وزن بیشتری در محافل آکادمیک و دانشگاهی داشته و دارد. حتی من اطلاع دارم که از اعضای فعال دولت یازدهم بودند و در جلسات خصوصی و کلاسهای درس، آقای پژویان از هدفمندی حمایت میکردند، ولی به هر دلیلی حاضر نبودند این دفاع و حمایت را علنی کنند.
اجرای قانون هدفمندی یارانهها، در تاریخ 27 آذر 89 آغاز شد. سؤال این است، چرا انتهای آذرماه را برای آغاز هدفمندی انتخاب کردید؟
یکی از سؤالاتی که برای ما مطرح بود، انتخاب بهترین ماه از سال برای آغاز اجرای هدفمندی بود. به قول فرنگیها دنبال این بودیم تا ماهی را انتخاب کنیم که اثرات تقویمی تورم ناشی از هدفمندی در آن ماه حداقل باشد. برای مثال این دغدغه وجود داشت که اگر در ماههای گرم سال، اجرای هدفمندی را آغاز کنیم، بهدلیل مصرف بالای برق به افراد ساکن در مناطق جنوبی کشور فشار خاصی وارد شود، یا در ماههای سرد سال اگر اجرا شود ممکن است به لحاظ افزایش مصرف انرژی گاز در مناطق سردسیر فشار مضاعفی در کشور به وجود آید. بررسیهای ما حکایت از این داشت که بعد از پایان مهرماه و خصوصاً آبان، بهترین زمان برای آغاز اجرای هدفمندی است. اما وقتی دولت قصد داشت اجرای هدفمندی را آغاز کند، یکباره از طریق کشور امارات اولین شوک ارزی تحریمی به ایران تحمیل شد یعنی تحت فشار امریکاییها، امارات در تبدیل منابع ارزی ما محدودیت ایجاد کرد. تردیدی نیست امریکاییها، فعالیتهای اقتصادی ما را به خوبی رصد میکردند.
مصاحبه مستندی از خانم هیلاری کلینتون میخواندم که وی ابراز نگرانی کرده بود که اگر ایرانیها هدفمندی را اجرا کنند، یکی از اهرمهای فشار غرب در خصوص تحریم فروش فرآوردههای بنزین و نفت گاز از دست میرود، یعنی هدفمندی در خارج از مرزها نیز مخالفانی داشت. به هرحال اجرای هدفمندی مواهب استراتژیک بسیار مهمی به همراه داشت. اینکه شما از کشوری که در سال 5 میلیارد دلار فرآورده وارد میکند به کشوری با 500 میلیون دلار واردات فرآورده برسید یا از واردکننده برق به صادرکننده برق تبدیل شوید، اتفاق بسیار مهمی است. یکی از مهمترین گامهایی که در کشور تاکنون در راستای اقتصاد مقاومتی برداشته شده، هدفمندی است. حالا بعضیها با چرتکههای خودشان حساب و کتاب میکنند و کمتر وارد مباحث زیربنایی میشوند. من از این افراد درخواست میکنم به این مسائل توجه بیشتری کنند.
ما در بدبینانهترین تحلیلها، شاید در تراز نقدینگی دچار مشکلاتی شده باشیم، اما در تراز اقتصادی و حسابداری هدفمندی مشکلی نداشتیم. آمار و اطلاعات این ادعای بنده بهصورت مستند وجود دارد. کما اینکه وقتی دولت یازدهم مدعی است که در سال 92 از قانون تخطی نکرده و کسری هم نداشته، اثبات میکند که چنین مشکلی در کشور وجود نداشته است.
یعنی اگر در امارات آن اتفاق نمیافتاد، قرار بود هدفمندی آبان ماه آغاز شود؟
بر اساس برنامهریزیهایی که صورت گرفته بود، قرار بود هدفمندی در آبان ماه آغاز شود. اما وقتی شوک ارزی اتفاق افتاد، اقدامات زیادی از سوی دولت صورت گرفت. گروهی از همکاران بانکی با سفر به برخی از کشورها، کانالهایی در آن کشورها ایجاد کردند. تجربه جالبی که از آن روزها به یاد دارم، این است که یکبار دو تن از وزرای اماراتی همراه با رئیس کل بانک مرکزیشان، بدون دعوت ما به تهران آمدند و از آنجا که ما اقدامات مقابلهجویانه در پیش گرفته بودیم، آنها متوجه شده بودند که ما کانالهای دیگری را در سایر کشورها ایجاد کردهایم. لذا برای اینکه از سایر کشورها عقب نمانند، سریعاً مشکل را برطرف کردند. برای همین در آن مقطع یعنی تابستان 89 با اینکه قیمت ارز به بیش از 1200 تومان رسید اما مسأله مدیریت شد. از طرفی دولت نمیخواست اجرای هدفمندی در زمستان شروع شود. به یاد دارم در دهه اول محرم سال 89، برخی اعضای دولت در روزهای تاسوعا و عاشورا، نیز سر کار بودند. در اتاق جلسات وزرا، کارشناسان، حتی فرماندهان نظامی و انتظامی از مباحث مطرح شده مطلع میشدند. در یکی از این جلسات آقای ضرغامی رئیس وقت صدا وسیما به بنده گفت: «آقای حسینی دیگه هدفمندی را اجرا کنید، مردم میگن چرا پس دولت انجام نمیده، من نگرانم این موج برگرده.»
به هر حال صداوسیما هم بار سنگینی را روی دوش خودش حس میکرد. گرچه معتقدم بیشترین بار هدفمندی روی دوش شخص احمدینژاد بود و وی با تمام وجود در مسأله هدفمندی حضور داشت.
نگاه غرب و مراکز پژوهشی - مطالعاتی غرب به اجرای هدفمندی در ایران چگونه بود؟ تحلیل شما از مواضع غربیها درباره هدفمندی چیست؟
وقتی هدفمندی اجرا شد به رغم مواضع نه چندان مثبتی که صندوق بینالمللی پول در قبال ایران داشت، رئیس صندوق خانم «کریستن لاگارد» در اظهارنظری گفته بود: «این کاری که ایران انجام داده برنامهای است که میتواند برای کشورهای خاورمیانه و نفتخیز تبدیل به مدل شود.» ضمن اینکه این صحبتها را مکتوب کرده و از ایران قدردانی کرد. حالا متأسفانه عدهای در دولت یازدهم خیلی تلاش کردند که این دستاورد نظام را نزد آنها مخدوش کنند. یادم هست در نشریات معتبر امریکایی و بینالمللی با این ادبیات که چند خیابان پایینتر از کاخ سفید که مواضعی علیه ایران گرفته میشود، صندوق بینالمللی پول از انجام یک کار بزرگ و موفقیتآمیز اقتصادی در ایران تمجید میکند، مطلبی نوشته شد. ضمن اینکه بعد از اعلام این موضع از سوی صندوق بینالمللی پول فشارها و لابیهایی بر ضد این موضع صورت گرفت. بنده اطلاع دارم که حتی در حین انجام مذاکرات هستهای، مذاکره کننده ارشد قبلی ایران در جلسات به طرف مقابل گفته بود: «شما فکر میکنید با اعمال تحریمها میتوانید ایران را تحت فشار قرار دهید. ما هدفمندی را در کشورمان با اقتدار اجرا کردهایم.» لذا با توجه به آنچه گفتم برنامه ما این بود که بهترین زمان برای آغاز هدفمندی انتخاب شود که به نظر خودم آبانماه بهترین زمان برای اجرا بود که بنا به دلایلی که ذکر شد هدفمندی در آبانماه آغاز نشد. ضمن اینکه من همیشه معتقد بودم زمان اجرا باید سری بماند. اگر خاطرتان باشد آن زمان هر کس از من زمان اجرای هدفمندی را میپرسید سکوت میکردم یا جواب روشنی نمیدادم.
اینکه آقای احمدینژاد قرار شد به تلویزیون برود و در ساعت 12-11 شب خبر اجرای هدفمندی را به طور رسمی اعلام کند، ایده چه کسی بود؟
در مورد زمان اجرای هدفمندی قرارمان با اعضای دولت این بود که فقط آقای احمدینژاد زمان مقرر را بداند. ما همه کارها را آماده کرده بودیم و فقط قرار شد آقای احمدینژاد بیایند تلویزیون و رسماً اعلام کنند که از فلان ساعت، اجرای طرح آغاز میشود. از آنجا که در زمان سهمیهبندی بنزین تجربه آتش زدن چند پمپ بنزین را داشتیم، قدری نگرانی از این قبیل وجود داشت. کار قشنگی که اتفاق افتاد و از ابتکارات آقای احمدینژاد بود، این بود که تا یک تاریخ مقرری همچنان مردم میتوانند با قیمت قبلی بنزین بزنند. یعنی با این تدبیر، دیگر کسی برای پر کردن باک خود از بنزین انگیزهای نداشته باشد. لذا من خاطرم هست یکی دو ساعت قبل از آغاز برنامهای که آقای احمدینژاد در ساعت 11 شب به تلویزیون آمد ما از آغاز هدفمندی مطلع شدیم. البته به صورت محرمانه با مقامات مسئول هماهنگ شده بود، چرا که باید قیمتها اعلام شده و حسابهای بانکی را باز میکردیم. وقتی که قیمت جدید حاملها اعلام شد به یاد دارم تا ساعت 2 صبح، به همراه محافظان و راننده به پمپ بنزینهای مختلف تهران سرکشی میکردم تا ببینم آیا مشکلی وجود دارد یا نه؟ مثلاً به محافظم میگفتم برو بپرس چه خبر است؟ همه چیز آرام است؟...
ساعت یک شب مسألهای پیش آمد، فکر میکنم موضوع، اشکال تبدیل نرخ در جایگاهها بود که با آقای احمدینژاد تماس گرفتم و گفتم: «فلان اتفاق افتاده و در حین سرکشی به پمپ بنزینها متوجه چنین موضوعی شدهام.» ایشان هم گفت: «بله، مطلع شدم، الان مسأله حل میشود.» یادم هست وقتی به پمپ بنزین بعدی رسیدیم این مشکل حل شده بود.
آن شب اتفاق خاصی گزارش نشد؟
نه هیچ اتفاقی گزارش نشد. من احساسم این است که شاید اطلاعرسانی و گفتوگوهای قبلی و در نتیجه بالا رفتن پذیرش اجتماعی و اعلام دیرهنگام این موضوع در آن شب و مهمتر از همه، شارژ سهمیه جدید بنزین مردم، دو دلیلی بود که باعث شد تا آن شب بسیار آرام و بدون کوچکترین اتفاقی سحر شود. از آنجا که سهمیه مردم شارژ شده بود، عجله، معنایی نداشت. شما اگر هم بخواهید بنزین بزنید از سهمیه خودتان میزنید، با این تدابیر جلوی شلوغی و تراکم در پمپ بنزینها، به نوعی گرفته شد. اما در زمان سهمیهبندی بنزین به یاد دارم، داشتیم از رستوران به همراه میهمانانی که از شهرستان برایم آمده بودند بیرون میآمدیم، حول و حوش خیابان شریعتی بود که دیدم عده زیادی از مردم به سمت در پمپ بنزین صف کشیدهاند. ترافیک خیلی شدید و صفهای طولانی در کنار پمپ بنزینها مشهود بود. به چشم خودم دیدم که از یک ماشین گرانقیمت فردی با یک آفتابه بیرون آمد تا چند لیتر بنزین بگیرد. البته چیزهای دیگری هم دیدم که بماند.
اجازه بدهید خاطره جالبی از آقای احمدی مقدم فرمانده وقت نیروی انتظامی نقل قول کنم. وی در سالگرد هدفمندی میگفت: در زمان اجرای هدفمندی ما نگران بودیم در مناطقی مانند دشت شادگان که گرمسیر است و احتمال افزایش هزینههای برق و آب آنها زیاد است با اجرای هدفمندی تحرکات و مخالفتهایی در این مناطق دیده شود. لذا با نیروی انتظامی آنجا تماس گرفتم و وضعیت امنیت و رفتار مردم را جویا شدم. همکاران بنده در دشت شادگان از پشت تلفن گفتند: «اینجا نه تنها مشکلی وجود ندارد، بلکه یک جشن در حال برپایی است. همه مردم یا یارانه نقدی خود را برداشتهاند و یا در حال برداشت هستند و همگی راضی و خوشحال به نظر میرسند.»
فکر میکردید بتوانید اینقدر بدون اشکال و بهتر است بگویم به این سادگی این طرح را اجرا کنید؟
حقیقتش را بخواهید نه. من خودم سه گوسفند برای اجرای هدفمندی نذر کرده بودم، چون هر کاری از دستمان برمیآمد انجام داده بودیم. از مشورت با اقتصاددانان برجسته تا کارآفرینان و کارشناسان اقتصادی و....
اما با این حال با مجموعه این کارها و اقدامات باز توکل و توسل داشتیم. آقای احمدینژاد عبارت دلگرمکنندهای در جلسات میگفت: «اگر باور دارید این کار در جهت عدالت است. عدالت محبوب پروردگار است و اگر در این جهت حرکت میکنید نگران نباشید.» البته نگرانی بنده از جنس دغدغه بود وگرنه یک یقین و اعتمادی در همه اعضای دولت برای انجام این طرح وجود داشت.
یکی از نگرانیهایی که دولت و کارشناسان اقتصادی درباره تبعات منفی اجرای هدفمندی داشتند، ترس از اعتراض راننده تاکسیها و اتحادیهها و اصناف مربوط به تاکسیداران بود. بعد از اجرای هدفمندی، آیا این صنف حرکت اعتراضی نسبت به دولت ابراز نکرد؟
نه اصلاً، اتفاقاً خیلی هم همکاری کردند. در اجرای قانون هدفمندی یارانهها، هیچ کس نمیتواند سهم منحصر به فرد آقای احمدینژاد را نادیده بگیرد یا بگوید من مجری این طرح بودم. همان روحیات ایشان که برخیها از آن انتقاد میکنند باعث شد این کار جلو برود. وی به عنوان فردی که قبلاً در شهرداری حضور داشت و از طبقه پایین جامعه رشد کرده، سعی میکرد خودش را در معرض اطلاعات موثق و مؤثرتر قرار دهد. احمدینژاد برای صحبت با رانندهها نیز وقت گذاشت و از آنها خواست تا به دولت کمک کنند. همین نگاه او که برای موفقیت یک طرح ملی با همه اقشار حتی با رانندهها نیز به گفتوگو مینشیند نشان دهنده این واقعیت است که وی بدنه جامعه را مؤثر دانسته و خود را در مقابل آنها مسئول میداند. لذا انصافاً تلاشهای احمدینژاد یکی از دلایل همکاری رانندگان، تاکسیداران و... در این زمینه بود.
به هرحال از فردای اجرای هدفمندی، کرایه تاکسیها افزایش یافت. به عنوان مثال خود من همیشه از میدان راهآهن تا میدان ولی عصر هزار تومان کرایه میدادم اما از فردای هدفمندی، این کرایه 1300 تومان شد. نکته جالب این است که هیچ اعتراضی برای این گران شدن صورت نگرفت و همه چیز عادی و طبق روال گذشته پیش رفت.
برای اینکه تاکسیها، کرایهها را 3 هزار یا 5 هزار تومان نکردند. زمانی که من در سازمان برنامه و بودجه بودم، وقتی قیمت بنزین 20 درصد افزایش مییافت، کرایهها، گاهی دو برابر میشد، اما در اینجا علاوه بر پرداخت یارانه نقدی به مردم، افزایش قیمت کرایهها نیز معقول بود.
تاکسیداران را توجیه کرده بودید؟ یا...
بله با فعالان صنف حمل و نقل جلسه و همایش داشتیم. ضمن اینکه من برداشتم این است که مردم پذیرفته بودند طرح هدفمندی باید اجرا شود. همه مردم باور داشتند که دولت در اجرای این طرح کیسهای برای خودش ندوخته است. در بحث هدفمندی دو نگاه وجود دارد، یکی هدفمندکردن یارانهها که اصل ماجراست و دیگری حذف یارانهها که هیچ نسبتی با هدفمندی ندارد. در هدفمندی بنا این است که دولت، یارانه را به مردم به روش بهتری پرداخت کند. ولی حذف یارانهها یعنی دولت مردم را توجیه کند که دلیلی برای پرداخت یارانه وجود ندارد و دولت به جای پرداخت یارانه، به فرض در کشور جاده، راه و...میسازد.
آنهایی که میگویند هدفمندی را باید بدون پرداخت یارانه نقدی به مردم انجام دهیم و منابع حاصله را صرف فعالیتهای عمرانی کنیم، این روش هدفمندی نیست، بلکه همان بسته تعدیل اقتصادی و حذف یارانههاست. اگر شما هدفمندی را در چهارچوب اقتصادی تحلیل کنید و تحلیلهای صرفاً حسابداری و نقدینگی را کنار بگذارید، به هر حال همین که شما درآمدهای حاصل را بازتوزیع کردهاید و در کنار آن نیازی به واردات 5 میلیارد دلاری بنزین ندارید، این خودش یک منفعت خالص اقتصادی است. هدفمندی یک فهم و حس است. ما سعی کردیم مسائل را حس کنیم و بفهمیم. نباید کسی مانند من که در ماه به عنوان وزیر، چند میلیون تومان درآمد دارم با درک و تحلیل از زندگی خودم و اولویتبندی در زندگی و حتی مسئولیت خودم از مردم بخواهم همانند من فکر یا رفتار کنند. یک اقتصاددان آفریقایی میگوید: «فقر مانند درجه دما است. شما دما را نمیتوانید ببینید بلکه باید آن را حس کنید.» کسی که بهراحتی از حذف دهکها صحبت میکند باید بداند و حس کند که اگر در این مرحله اشتباهی رخ دهد چه کسی را، از چه حقی محروم و به چه وضعی دچار میسازد. کسانی که در قالب برنامههای تعدیل، حذف یارانهها را اجرا کردند نتیجهای جز آشوب در کشورشان ایجاد نشد.
آیا در اثنای اجرای هدفمندی، شاهد اختلال در شبکه بانکی هم بودید؟
نه، البته ترافیک شبکه بانکی خیلی بالا رفت، اما هرگز اختلال ایجاد نشد. حالا که صحبت از بانک کردید اجازه بدهید خاطرهای در این زمینه برایتان بازگو کنم. یکبار به بنده گزارش دادند که رئیس شعبه یکی از بانکها، به دلیل بدهکاری یک مشتری به بانک، از پرداخت یارانه آن فرد امتناع میکند. بنده وقتی از این ماجرا مطلع شدم تا مرز عزل آن رئیس شعبه هم پیش رفتم. نهایتاً با اصلاح این امر و عذرخواهی آن رئیس بانک، مسأله حل شد. ما به مردم قول داده بودیم که از این اطلاعات و یارانه شما نه تنها سوءاستفاده نخواهیم کرد، بلکه در جهت دلخواه خودمان نیز استفادهای صورت نخواهیم داد. به نظرم این پیام به جامعه مخابره شد. برای همین اگر یک زمان آدمی از جنس آقای احمدینژاد مدعی شود و بگوید: قیمت بنزین به نرخ FOB عرضه خواهد شد، اما مابهالتفاوت آن به مردم پرداخت میشود، همه این صحبت را قبول میکنند و این اعتماد ارزش بسیاری دارد.
آماری از برداشت نقدی خانوارها از بانکها در هفته اول اجرای هدفمندی دارید؟
ماهانه حدود 3 هزار و 400 میلیارد تومان به صورت نقدی به حساب خانوارهای ایرانی واریز شد. فکر میکنم در هفته اول با اینکه تب یارانه نقدی خیلی داغ بود، ولی حدود 80-70 درصد از پول یارانهای مردم در حسابها ماند. از سوی دیگر بانکها هم برای ماندن آن همه پول، با یکدیگر رقابت میکردند. لابیهایی صورت میگرفت که بانکها با ستاد هدفمندی قرارداد ببندند. اگر این در حساب بانکها نمیماند و همه آن توسط مردم خارج میشد، هیچ وقت بانکها سراغ این کار نمیرفتند. ضمن اینکه باید این نکته را نیز در نظر داشت که هدفمندی در ایجاد توازن منطقهای بسیار مؤثر بود. بالاخره طبق محاسبات، چیزی حدود 42 هزار میلیارد تومان در هر سال میان مردم بازتوزیع شد. این توزیع به گونهای بود که این مبالغ به دست افراد ساکن در دورافتادهترین روستاها نیز میرسید و این وجوه در همان روستا یا شهرستان کوچک به گردش درمیآمد و چون در همانجا مصرف میشد اقتصاد آن منطقه را نیز تحت تأثیر قرار میداد و به گردش درمیآورد.
بــــرش
نگرانی هیلاری کلینتون از اجرای هدفمندی یارانهها
مصاحبه مستندی از خانم هیلاری کلینتون میخواندم که وی ابراز نگرانی کرده بود که اگر ایرانیها هدفمندی را اجرا کنند، یکی از اهرمهای فشار غرب در خصوص تحریم فروش فرآوردههای بنزین و نفت گاز از دست میرود یعنی هدفمندی در خارج از مرزها نیز مخالفانی داشت. به هرحال، اجرای هدفمندی مواهب استراتژیک بسیار مهمی به همراه داشت. اینکه شما از کشوری که در سال 5 میلیارد دلار فرآورده وارد میکند به کشوری با 500 میلیون دلار واردات فرآورده برسید یا از واردکننده برق به صادرکننده برق تبدیل شوید، اتفاق بسیار مهمی است.
بــــرش
درآمد حاصل از هدفمندی را بازتوزیع کردیم
آنهایی که میگویند هدفمندی را باید بدون پرداخت یارانه نقدی به مردم انجام دهیم و منابع حاصله را صرف فعالیتهای عمرانی کنیم، این روش هدفمندی نیست، بلکه همان بسته تعدیل اقتصادی و حذف یارانههاست. اگر شما هدفمندی را در چهارچوب اقتصادی تحلیل کنید و تحلیلهای صرفاً حسابداری و نقدینگی را کنار بگذارید، به هر حال همین که شما درآمدهای حاصل را بازتوزیع کردهاید و در کنار آن نیازی به واردات 5 میلیارد دلاری بنزین ندارید، این خودش یک منفعت خالص اقتصادی است. هدفمندی یک فهم و حس است. ما سعی کردیم مسائل را حس کنیم و بفهمیم. نباید کسی مانند من که در ماه به عنوان وزیر، چند میلیون تومان درآمد دارم با درک و تحلیل از زندگی خودم و اولویتبندی در زندگی و حتی مسئولیت خودم از مردم بخواهم همانند من فکر یا رفتار کنند.