اسامی پنهان در پرونده بزرگ تخلف بانکی
در پرونده سوءاستفاده بزرگ بانکی، نام خیلی از افراد مانند احمدینژاد، مشایی، پورمحمدی، بهمنی، جهرمی، من و... برده شد، اما هیچ وقت نام نمایندگان برده نشد و هیچ وقت برملا نیز نشد
در شماره قبل «ایران اقتصادی»، سیدشمسالدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی دولتهای نهم و دهم، به بیان جزئیاتی از پرونده بزرگ اختلاس بانکی و فرار خاوری مدیرعامل آن زمان بانک ملی به خارج از کشور و... پرداخت. وی در کتاب محرمانههای اقتصاد ایران، تلاش کرد تا به برخی ابهامات و سؤالاتی که در آن زمان وجود داشت درباره پرونده موسوم به اختلاس 3هزار میلیارد تومانی پاسخ بدهد. در شماره امروز نیز وی جزئیات بیشتری از این پرونده را بیان کرده است.
شما در جریان این نشست خبری بودید؟
نه به هیچ وجه، اگر بررسی کنید خواهید دید آن زمان من به همراه آقای رحیمی، معاون اول رئیسجمهور در امریکای لاتین بودم. بعد از این اتفاقات بود که ما با آقایان جهرمی، خاوری، ابوالحسنی، پورمحمدی و حنطه مدیرکل بازرسی وزارت امور اقتصادی و دارایی جلساتی برگزار کردیم تا کار را مدیریت کنیم که سیستم پولی بانکی کشور کمتر آسیب ببیند، از نظر من مهم کل سیستم بانکی بود.
واکنش رئیسجمهور به این ماجرا چه بود؟
آقای احمدینژاد از روز اول معتقد بود: «این مسأله یک پرونده سیاسی است.» اساساً نحوه طرح و برخورد برخی با این پرونده و افرادی که درگیر آن شدند نشان میدهد آنها بیش از هر چیزی بهدنبال تخریب سیستم بانکی و توان مدیریتی کشور بودند. جالب اینجا بود که، وقتی استیضاح من اعلام وصول شد رئیسجمهور در جلسه هیأت دولت گفت: «این استیضاح حسینی نیست، بلکه استیضاح دولت است.»
یادم هست احمدینژاد آن زمان در یک سخنرانی گفت: «ما خودمان عوامل این تخلف را معرفی کرده و قبلاً نسبت به این موضوع هشدار داده بودیم.» جنابعالی این حرف را تأیید میکنید؟
مجلس قبل از جلسه استیضاح من، یک جلسه غیرعلنی برگزار کرد. البته فقط اسم این جلسه غیرعلنی بود. من آن روز در توضیحاتم در مجلس گفتم: «بالاخره بازرسی وزارت اقتصاد چنین تذکراتی داده بود ولی آن موقع در مجلس کسی به این حرف توجه نکرد.» واقعیت این است که اگر تخلف دریک شعبه بانک صادرات را که خصوصی هم شده بود یا حتی بانک ملی و بانک سامان را به پای دولت میگذارند، حتی اگر حرف آقای جهرمی، مبنی بر اینکه اولین بار بانک صادرات این تخلف را کشف کرده است ملاک باشد، بدین معناست که دولت و سیستم اجرایی کشور این تخلف را کشف کرده است. ولی در گزارش کمیسیون اصل 90 نوشتند: «چون بازرسی وزارت اقتصاد قبلاً به سیستم بانکی تذکر داده بود. پس وزیر اقتصاد و معاون وزیر در جریان این تخلف بودهاند!»
وقتی احمدینژاد از این ماجرا با خبر شد، با شما و بهمنی درباره این موضوع جلسهای برگزار نکرد و بین شما نکته یا حرفی رد و بدل نشد؟
این موضوع در خود دولت مطرح شد و در مقطعی کمیته سه نفرهای با حضور وزیر اطلاعات، وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی تشکیل شد. ما در این کمیته تلاش میکردیم هم به این موضوع رسیدگی کنیم، یعنی به طور مثال حقوق همه بانکها ایفا شود و هم کمک کنیم تا این مسأله به سرانجام برسد. من در جلسه استیضاحم نیز گفتم: این موضوع اینقدر گستردگی پیدا کرد که به یک مسأله امنیتی تبدیل شد تا جایی که موضوع به دبیرخانه شورای امنیت ملی ارجاع شد و جلساتی بین سه قوه و با حضور نمایندگانی از مجلس، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و قوه قضائیه تشکیل میشد.
قبل از استیضاح، در مورد این مسأله، برای ارائه توضیحات به مجلس نرفتید؟
آقای احمدینژاد اولین بار در سفر استانی دولت به همدان صراحتاً گفتند: «هر کسی که در این ماجرا متخلف است قوه قضائیه ورود و رسیدگی کند.» بعد از آن سفر، هیأت دولت، فکر میکنم سفری به استان اردبیل داشت. در سفر اردبیل وقتی داشتم برای شرکت در جلسه دولت آماده میشدم آقای شهریاری معاون پارلمانی وزارت اقتصاد با من تماس گرفت و گفت: «آقای لاریجانی رئیس مجلس میخواهد شما را ببیند و با هم صحبت کنید. گویا میخواهند جلسهای غیرعلنی برای رسیدگی به این موضوع در مجلس برگزار کنند.»
من گفتم: «الان که در سفرم؛ ولی به آقای لاریجانی بگویید بهتر است فعلاً صبر کند تا فضا مقداری روشنتر شود.»
شنبه 26 شهریورماه به همراه آقایان شهریاری، بهمنی و لاریجانی، جلسهای خصوصی برگزار شد. من در آن جلسه به آقای لاریجانی گفتم: «فعلاً برای جلسه غیرعلنی زود است، اجازه بدهید مسأله کمی روشنتر شود.»
او گفت: «نه ما این جلسه غیرعلنی را در دستور کار گذاشتهایم.» من در آن جلسه پرسیدم: «بجز من چه کسانی در مجلس حضور خواهند داشت.» آقای لاریجانی گفت: «قرار است شما، بهمنی، جهرمی و حجتالاسلام پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی در جلسه فردا صحبت کنید.» بماند که همین مسأله یعنی عدم دعوت از خاوری بعدها به یکی از گلایههای بانک ملی و شبههای برای خاوری تبدیل شد. در نهایت جلسه علنی مجلس فردای آن روز یعنی یکشنبه 27 شهریورماه برگزار شد. وقتی در جلسه نحوه ترتیب صحبتها را پرسیدیم، گفتند: 1- بهمنی 2- حسینی 3- جهرمی 4- پورمحمدی؛ که من همانجا به ترتیب سخنرانیها معترض شده و گفتم: «علیالقاعده وزیر اقتصاد جایگاهی دارد و باید آخر از همه صحبت کند.» میدانید نفر آخر علیالقاعده اگر دیگران حرفهایی زده باشند که نیاز به توضیح داشته باشد، میتواند توضیحات لازم را بدهد. خلاصه بعد از تلاشهای زیاد، اسم من به نفر سوم تبدیل شد و بعد از آقای جهرمی صحبت کردم. در آن جلسه یکی از جملاتی که هیچوقت فراموش نخواهم کرد این بود که آقای پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی وقت، قریب به مضمون گفت: «سه سال است این حرفها در گلوی من مانده بود.» این حرف در شرایطی گفته میشد که از آغاز این تخلف بیشتر از 7 ماه نگذشته بود. جلسه آن روز عملاً به یک جلسه سیاسی تبدیل شد، چیزهایی در آن جلسه مطرح شد... و فضای مجلس به شدت به سمت احساسی شدن رفت.
از نمایندگان مجلس، چه کسی صحبت کرد؟
احمد توکلی هم در آن جلسه صحبت کرد. پورمحمدی (سازمان بازرسی) طوری صحبت کرد که میشد نتیجه گرفت: «این کار زیر سر احمدینژاد و مشایی است.» وی حتی با من و بهمنی هم کار نداشت و بیشتر تأکیدش روی شخص احمدینژاد و مشایی بود. توکلی هم طوری صحبت میکرد که انگار طراح این تخلف قائممقام بانک مرکزی سیدحمید پورمحمدی است و برای این کار هم از بهمنی دستور نمیگیرد و یا بهمنی نیز زیر نفوذ مشایی فعالیت میکند!
توکلی در آن جلسه میگفت: در کشورهای دیگر وقتی چنین اتفاقاتی میافتد مقامات مسئول خودکشی میکنند. بعد من و بهمنی را خطاب قرار داده و ادامه داد: «خودکشی پیشکشتان، استعفا دهید.» حالا بماند که پیشنویسی برای کمیسیون اصل 90 تدارک دیده بودند و قبل از رسیدگی کمیسیون اصل 90، در جلسهای به این جمعبندی رسیده بودند که انتهای گزارش اصل 90 بنویسند: «وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی باید استعفا دهند.»
جهرمی بهعنوان مدیر بانک صادرات برای دفاع به مجلس میآید اما خاوری بهعنوان مدیرعامل بانک ملی به مجلس دعوت نمیشود، چرا؟ به نظرتان جهرمی لابی بیشتری داشت؟
من این را نمیدانم. کسانی که این جلسه را تشکیل دادند باید به این سؤال پاسخ دهند. وقتی جهرمی به آن جلسه میآید با چهارچوب خودش به موضوع نگاه میکند. کمااینکه من نیز با چهارچوب خودم به موضوع نگاه میکردم. به نظرم دعوت از خاوری هم میتوانست بحثها را کامل کند.
حرف جهرمی چه بود؟
جهرمی مدعی بود این LCها جعلی هستند و بهدلیل جعلی بودن آنها، بانک صادرات در قبال آنها مسئولیتی ندارد. البته در ادامه، وقتی مسائل خیلی سیاسی شد و خاوری برای مأموریت به انگلستان رفت و برنگشت، جهرمی مصاحبهای کرد و گفت: «برنگشتن خاوری خودش شاهد این است که وی متخلف بوده است.» امروز نه آقای جهرمی مدیرعامل بانک صادرات است و نه من وزیر اقتصاد. اگر از من بپرسید، میگویم: «شیوه و رفتار جهرمی در این ماجرا به گونهای بود که خودش نیز از این بابت آسیب دید. کمااینکه برنگشتن خاوری هم خطای بزرگی بود و ابهامات را دوچندان کرد و به همه لطمه زد.»
جهرمی بحث ورود و دخالت مشایی را در ماجرای سوءاستفاده بانکی مطرح نمیکرد؟
نه، من درباره این موضوع چیزی به یاد ندارم.
جهرمی آن زمان مصاحبهای با خبرگزاری فارس کرده و مدعی شده بود: ردپای جریانی در دولت در این ماجرا وجود دارد...
عدهای در آن مقطع دنبال این فرضیه بودند که این تخلفی که اتفاق افتاده است، برای تأمین مالی انتخابات مجلس و ریاستجمهوری آینده است و پشت این جریان، جریانی وجود دارد که نامش را «جریان انحرافی» میگذاشتند. یعنی فرضیه این بود که منابع حاصل از این تخلف مالی میخواهد صرف انتخابات مجلس نهم و ریاستجمهوری یازدهم شود.
یادم هست در جلسه کمیسیون اصل 90، یکی از نمایندگان مجلس به من گفت: «آقای حسینی تا نگویی پشت سر این ماجرا چه کسی هست، نجات پیدا نمیکنی.» شما فکرش را بکنید ماجرا از کجا به کجا رسید!! حتی در این ماجرا یکی از بستگان آقای مشایی، به نام ریاحی دستگیر و تصویر و صحبتهایش در تلویزیون پخش شد، خب سؤال این است که قضیه ریاحی چه شد و به کجا رسید؟
یعنی چیزی که به مشایی و نزدیکان او مرتبط باشد، اثبات نشد؟
من قاضی پرونده و بازپرس پرونده نیستم، ولی شما بهعنوان یک روزنامهنگار، بر اساس اطلاعاتی که در رسانهها موجود است چیزی در این باره میدانید؟ یک روز در حاشیه هیأت امنای صندوق توسعه ملی، آقای پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی در نهاد ریاستجمهوری به من گفت: «من جاهای دیگر هم گفتهام، این پرونده به مشایی ربطی ندارد.» نه اینکه آن روز از مشایی یا آقای احمدینژاد تعریف بکند ولی آن روز گفت: «ربطی ندارد.» اما آن مباحث در جلسه غیرعلنی مجلس طوری طراحی شد که این تخلف به نهاد ریاستجمهوری نسبت داده شود و بعد هم ماجرای بازداشت سیدحمید پورمحمدی قائم مقام وقت بانک مرکزی....
البته در آن برهه مطلع شدم که کمیسیون اصل 90 گزارشی نوشت و از دادستان خواست، پورمحمدی قائممقام وقت بانک مرکزی دستگیر شود.
آن روزها، برخی از رسانهها سندی منتشر کردند که مشایی در هفتم مهرماه 89 به شما و آقای بهبهانی وزیر وقت راه نامهای نوشته و خواستار مساعدت دو وزیر یادشده درباره اعلام آمادگی شرکت خدمات مهندسی ابنیه راهآهن در مورد خرید 50.5 درصد شرکت فولاد خوزستان شده است. این سند بازتاب زیادی در رسانهها داشت. یادتان هست؟
آنچه منتشر شد این بود که مشایی بهعنوان رئیس دفتر رئیسجمهور، پینوشت رئیسجمهور را به آنها منعکس کرد. این شرکت که از پیمانکاران وزارت راه بود، مدعی شد: اگر دولت 50.5 درصد سهام فولاد خوزستان را به آنها بدهد، حاضرند به ازای آن اتوبان دوطبقه شمال را که در خط ساحلی است، بسازند. گویا رئیسجمهور نیز روی آن نامه که فکر میکنم پیوست نامه وزیر راه بود برای رسیدگی و اقدام، آن را به من و وزیر راه ارجاع داده بود چون دستورات رئیسجمهور را رئیس دفتر وی ابلاغ میکند، این نامه را هم من دریافت کردم، وگرنه مشایی نامهای مستقل از پینوشت دکتر احمدینژاد به ما نزده بود و این روال دفاتر رؤسای جمهور است که ارجاعهای رئیسجمهور را به مخاطبان دستور رئیسجمهور ارسال میکند.
ضمن اینکه این موضوع هیچ وقت هم اجرا نشد. من هم روی آن نامه خطاب به رئیس سازمان خصوصیسازی نوشتم: «طبق قانون بودجه رسیدگی و اقدام شود. ضمن اینکه سهام شرکت فولاد باید بهصورت رقابتی واگذار شود.» این نامه روال عادی کار بود. در گذشته و حال حاضر پیمانکاران برای اجرای طرحهای عمرانی و تعهداتشان میتوانستند سهام بگیرند. این شرکت هم از طریق نامه رسمی وزارت راه، از رئیسجمهور درخواست این سهام را میکند و رئیسجمهور هم ارجاع میدهد اما دستگاههای اجرایی باید مطابق قوانین و ضوابط از جمله قانون بودجه اجرا کنند که من نیز همین را پینوشت کردم.
حالا اگر یک نامه از دفتر رئیسجمهور آمده بود، بررسی کنید چه تعداد نامه از طرف نمایندگان مجلس و... در مورد همین گروه و این آقا وجود دارد. من نمیخواهم کسی را متهم کنم. این فرد را بهعنوان یک سرمایهگذار معرفی میکردند، تیم فوتبال داماش، آب معدنی داماش، سلیکون بروجرد، فولاد اهواز و... حوزههای سرمایهگذاری وی بود و از گیلان تا لرستان و از فوتبال تا صنعت، فعالیت اقتصادی داشت، به خیلیها مراجعه کرده و از طریق نمایندگان برای وزرای مختلف نامه میآورد که شرکت وی آمادگی دارد این پروژهها را اجرا کند. خاطرم هست بعد از اینکه سوءاستفاده وی اتفاق افتاد، یکی از مدیران عامل بانکها پیش من آمد و به من گفت: «آقای دکتر! شما سرت شلوغ است روحیهات را هم میشناسم. دنبال کاغذ و مدرک جمع کردن نیستی، ولی این پوشه را بد نیست ببینی.» گفتم چه پوشهای؟ پوشه را باز کرد و گفت: «این توصیههایی است که نمایندگان مختلف مجلس در خصوص این آقا و فعالیتهایش به شما یا وزرای دیگر و حتی به طور مستقیم به مدیرعامل بانک داشتهاند و شما یا وزرا این نامهها را برای رسیدگی به ما ارجاع کردید.» به من گفت: «یک کپی از این نامهها داشته باشی بد نیست.» یادم هست روز قبل استیضاح نمایندهای به من زنگ زده بود و میگفت: «آقای حسینی، شما استعفا بده، ما شما را دوست داریم. استعفا، از استیضاح بهتر است.» همینطور که داشتم با این نماینده صحبت میکردم، خدا شاهد است برگههای این پوشه را داشتم ورق میزدم که دیدم اِی داد! همین آقای نماینده یکی از کسانی است که در خصوص این گروه به ما توصیهنامه نوشته است. من هرگز نامی از این افراد نمیبرم اما در این پرونده نام خیلی از افراد مانند احمدینژاد، مشایی، پورمحمدی، بهمنی، جهرمی، من و... برده شد، اما هیچ وقت نام این نمایندگان برده نشد و هیچ وقت نام آنها برملا نیز نشد! من نمیگویم چرا نام این افراد افشا نشد. حتی اگر هم اعلام نام این افراد به رسیدگیهای بیشتر موکول شد پس چرا این همه جو و سر و صدا برای دیگران ایجاد کردند. حتی در گزارش کمیسیون اصل 90 نیز نامی از این نمایندگان برده نشد. من نمیگویم این تعداد از نمایندگان مجلس جرمی مرتکب شدهاند بلکه میگویم چطور عدهای برای ارجاع یک نامه، دفتر رئیسجمهور و شخص رئیسجمهور را متهم کرده و با فرضیهسازی بهدنبال اثبات حدسیات خود بودند، اما وقتی به خودشان میرسد، ماجرا متفاوت است. نامههای خودشان را دال بر حسن نیت، اما نامههای وزرا، رئیس دفتر رئیسجمهور و شخص رئیسجمهور را توصیهنامه و تخلف میدانند.
شما منکر رابطه مشایی و حمید پورمحمدی قائم مقام وقت بانک مرکزی با این جریان هستید؟
من از شما میپرسم آیا حکمی در خصوص اینها از سوی قوهٔ قضائیه دیدهاید؟ من معتقدم اگر مسئولی تخلف کرده باشد باید از صحنه مدیریت حذف و محاکمه شود، ولی چرا کسانی که بر پایه فرضیات خودساخته تهمت میزنند و با حرفهایشان اعتماد جامعه را مخدوش میکنند باید همچنان دست به جیب، آزادانه در خیابان راه بروند. کسانی که میگفتند: پورمحمدی عامل مشایی در بانک مرکزی است و این مشکلات را برای سیستم بانکی ایجاد کرده است، آیا ادعای خود را ثابت کردند واگر این ادعا ثابت شد چه برخوردی با این افراد صورت گرفت؟ ضمن اینکه من تاریخ و آنچه را اتفاق افتاده است، روایت میکنم وگرنه ممکن است پورمحمدی دوست مشایی هم باشد، ارتباط نزدیک و خانوادگی هم با یکدیگر داشته باشند، اما حرف من چیزی دیگری است.
شما امیر منصور آریا را از قبل میشناختید؟ یعنی مثلاً میدانستید فردی با این مشخصات ظرف چند سال به تشکیلات و ثروت انبوهی رسیده است؟
من در طول عمرم، چه قبل و چه بعد از این جریانات، مهآفرید خسروی را نه تنها ندیدهام، بلکه هرگز حتی با وی تلفنی نیز صحبت نکردهام. نه من به او پیغامی دادهام و نه او به من پیغامی داده است. اما اجازه بدهید خاطره جالبی را در این زمینه برایتان بازگو کنم. یکسال قبل از این ماجراها، در دفتر کارم مشغول بودم که به من اطلاع دادند رئیس یکی از کمیسیونهای مجلس چند بار با شما تماس گرفته و کار واجبی دارد. نزدیکیهای ظهر، بعد از فراغت نسبی از کار، به مسئول دفترم گفتم: شمارهاش را بگیرید تا با او صحبت کنم، بعد از سلام و احوالپرسی به من گفت: آقای حسینی، باید ببینمتان، کار خیلی واجبی با شما دارم، گفتم: امروز باید در جلسه هیأت دولت شرکت کنم، به مسئول دفترم میگویم برای یک روز دیگر، ملاقاتی را هماهنگ کند. ایشان اصرار کرد که نه، همین امروز! بیشتر از چند دقیقه هم طول نمیکشد. نهایتاً قبول کردم و دقایقی بعد، وی به همراه یک جوان لاغراندام به دفتر من آمد. خیلی زود بحث را آغاز کرد و گفت: «آقای حسینی، این آقا، یکی از اعضای خانواده خسرویها هستند که گروه ملی فولاد را خریده و آنجا را سروسامان داده است. در یکی از پروژههایشان در مورد صفحات خورشیدی برای تولید برق، به خاطر تحریمها در واردات کالا از خارج از کشور با مشکلاتی مواجه شدهاند. اگر ممکن است در این مورد برای تسهیل شرایط، توصیهای به مدیرعامل بانک سپه کنید.» من همان موقع جلوی این دو نفر با آقای قنبری مدیرعامل بانک سپه تماس گرفتم تا این موضوع را پیگیری کند.
تمام ارتباط من با این خانواده، همین یک مسأله، یک جلسه و یک دیدار بود. گویا این نماینده مجلس هم از این منظر که قرار بود سرمایهگذاری این پروژه در شهر و حوزه انتخابیه این نماینده صورت بگیرد، پیگیر این ماجرا بوده است. بعدها که آن تخلف مالی، علنی و رسانهای شد، دائماً به این فکر میکردم که آیا آن جوان لاغراندامی که آن روز پیش من آمد همان مهآفرید امیرخسروی است یا نه؟ چون من در آن جلسه، حتی نام وی را نیز نپرسیدم. به هر حال من در هفته، شاید با بیش از 15-10 نفر از افرادی که همراه نمایندگان مجلس به عنوان سرمایهگذار به وزارت اقتصاد میآمدند ملاقات داشتم. در طی این مدت و با رسانهای شدن این ماجرا همیشه به دنبال رؤیت چهره مهآفرید امیرخسروی بودم اما هر وقت جلسه محاکمه وی از تلویزیون پخش میشد چهرهاش مات و شطرنجی بود و به درستی دیده نمیشد، البته مشخص بود چهرهای که در تلویزیون پخش میشود لاغر نبوده و دارای صورت پُرتر و فربهتری نسبت به آن جوان است. تا اینکه نهایتاً وقتی آگهی ترحیم وی در روزنامه چاپ شد یقین پیدا کردم جوانی که آن روز همراه آن نماینده مجلس به وزارت اقتصاد آمده بود مهآفرید امیرخسروی نبوده و ظاهراً یکی از برادران او بوده است.
یکی از انتقاداتی که آن زمان به شما میشد این بود که طی گزارش کمیسیون اصل 90، از شما خواسته شده بود قائم مقام بانک مرکزی و معاون بانکی وزارتخانه را برکنار کنید. طبق این گزارش یکی از عوامل شکلگیری فساد بانکی، بیتوجهی وزارت اقتصاد به برخی انتصابات، تنظیم سیاستهای مالی کشور و بیتوجهی به صلاحیت اعضای هیأت مدیره و مدیران عامل بانکها بود. در نهایت نیز از شما خواسته شده بود تا معاون بانکی خودتان را برکنار کنید.
البته به نظرم اینها در مقدمه و ذکر دلایل در درخواست استیضاح بود. جالب است بدانید سرکردگان استیضاح که در تدوین گزارش نقش اصلی داشتند از قبل طراحی داشتند. به طور مثال قرار بود در انتهای گزارش کمیسیون اصل 90 به عنوان نتیجه نوشته شود: «وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی باید از سمتهای خود استعفا دهند» اگرچه این نتیجه رأی نیاورد و تأیید نشد اما در سیاق گزارش وجود داشت. برخی نمایندگان عضو کمیسیون اصل 90 مجلس به من میگفتند: «اگر احمدینژاد، بهمنی را برکنار کند ما از استیضاح تو صرف نظر میکنیم.» من هم در پاسخ میگفتم: «این چه منطقی است، شما میخواهید با استیضاح من به رئیسجمهور فشار بیاورید تا رئیس کل بانک مرکزی را تغییر دهد؟ مطمئن باشید من هیچ وقت به رئیسجمهور نخواهم گفت به خاطر بقای من، بهمنی را برکنار کند. گرچه احمدینژاد هم به چنین حرفی گوش نخواهد داد.»
بــــرش
واکنش احمدینژاد به ماجرای تخلف سنگین بانکی
احمدینژاد اولین بار در سفر استانی دولت به همدان صراحتاً گفتند: «هر کسی که در این ماجرا متخلف است قوه قضائیه ورود و رسیدگی کند.» بعد از آن سفر، هیأت دولت، فکر میکنم سفری به استان اردبیل داشت. در سفر اردبیل وقتی داشتم برای شرکت در جلسه دولت آماده میشدم شهریاری معاون پارلمانی وزارت اقتصاد با من تماس گرفت و گفت: «لاریجانی رئیس مجلس میخواهد شما را ببیند و با هم صحبت کنید. گویا میخواهند جلسهای غیرعلنی برای رسیدگی به این موضوع در مجلس برگزار کنند.» من گفتم: «الان که در سفرم؛ ولی به لاریجانی بگویید بهتر است فعلاً صبر کند تا فضا مقداری روشنتر شود.»
بــــرش
پیشنهاد استعفا به وزیر اقتصاد و رئیس
بانک مرکزی
توکلی در آن جلسه میگفت: در کشورهای دیگر وقتی چنین اتفاقاتی میافتد مقامات مسئول خودکشی میکنند. بعد من و بهمنی را خطاب قرار داده و ادامه داد: «خودکشی پیشکشتان، استعفا دهید.» حالا بماند که پیشنویسی برای کمیسیون اصل 90 تدارک دیده بودند و قبل از رسیدگی کمیسیون اصل 90، در جلسهای به این جمعبندی رسیده بودند که انتهای گزارش اصل 90 بنویسند: «وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی باید استعفا دهند.»