صفحات
  • صفحه اول
  • رویداد
  • گفت و گو
  • کلان
  • انرژی
  • راه و شهرسازی
  • بازار سرمایه
  • بازار
  • بین الملل
  • صنعت و تجارت
  • تاریخ شفاهی
  • کشاورزی
  • کار و تعاون
  • صفحه آخر
شماره چهل و شش - ۱۵ مرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران اقتصادی - شماره چهل و شش - ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۳

اولین حمله جدی به بازار ارز چگونه انجام شد؟

نخستین حمله به بازار ارز ایران در سال 89 آغاز شد و در این سال، زمینه دونرخی شدن ارز و تفاوت نرخ ارز رسمی و آزاد ایجاد شد

در شماره قبل «ایران اقتصادی»، وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت‌های نهم و دهم به بیان بخشی از تحولات اقتصادی کشور در مقطع سال‌های فعالیت دولت محمود احمدی‌نژاد پرداخت. سیدشمس‌الدین حسینی، در قالب جلد نخست کتاب محرمانه‌های اقتصاد ایران، مباحث مختلفی را از اقتصاد ایران در دولت‌های نهم و دهم مطرح کرد. حسینی به مسائل فروش نفت، تشدید تحریم‌ها، تحولات نرخ ارز و... اشاره کرد. در این شماره نیز وی، به مشکلات بروز شوک ارزی در سال‌های 89 و 90 پرداخته است.

از اینکه جایگزین امارات، رفتار امارات را تکرار کند، نگران نبودید؟ به هر حال ترکیه روابط دوستانه‌ای با امریکا دارد؟
 ترکیه به امارات اضافه شد نه اینکه جایگزین امارات شد. ضمن اینکه تنها کشور ترکیه نبود و کشورهای دیگری نیز صاحب نقش بودند اما چون نام ترکیه زیاد بر سر زبان‌ها افتاده، من به راحتی نام این کشور را می‌برم. در حقیقت بعد از این اتفاقات تنوع مبادلات ارزی ایران خیلی بیشتر شد، حتی بخشی از آن را خود تجار پیدا کردند. برای مثال کسی که واردکننده بود، طبق معمول از طریق دفترش در دوبی به کمک بانک‌های ایرانی که در دوبی شعبه داشتند، در ایران به آن بانک ریال داده و شعبه همان بانک در دوبی به این تجار درهم می‌داد و آنها می‌توانستند کارهایشان را انجام دهند. در شرایط معمول، بانک مرکزی یا سیستم پولی ما بسیاری از پول‌ها را به‌دلیل ریسک نوسان بالایی که داشتند، قبول نمی‌کرد. تجار و بانک مرکزی ایران قبل از این فشارهای تحریمی علاقه‌ای به کار کردن با این ارزها نداشتند اما تحریم‌ها سبب شد که در مبادلات، ناگزیر از یک پول باثبات به سمت پول‌هایی با نوسان بیشتر حرکت شود، کما اینکه به جای برخی از بانک‌های مشهور، با بانک‌هایی با شهرت کمتر کار شود.

بعد از تصویب قطعنامه 1929، آقای احمدی‌نژاد در اظهارنظری گفت: قطعنامه کاغذ پاره و بی‌ارزش است. شما نیز چندین بار در مصاحبه‌های خود گفتید: تحریم‌ها حتی اثر روانی هم ندارد. حتی یادم هست بعد از اظهارنظر درباره بی‌تأثیر بودن تحریم‌ها، به شانگهای چین رفتید و وقتی خبرنگار چینی از شما در آنجا پرسید: «افزایش تحریم‌های خارجی در اقتصاد ایران چه تأثیری خواهد داشت؟» شما پاسخ دادید: تحریم‌ها ممکن است زحمت‌آفرین باشد اما خللی در مسائل اقتصادی ما به وجود نیاورده و نخواهد آورد و بی‌تأثیر است. واقعاً چنین اعتقادی داشتید؟
آن موقع خبرنگار چینی درباره قطعنامه سازمان ملل پرسید، نه تحریم‌ها. این اشتباه شما از سوی آدم‌های سیاسی نیز مطرح می‌شد. خبرنگار می‌پرسید قطعنامه، اما شما یا دیگران می‌گویید تحریم‌ها. وقتی کسی از من سؤال می‌پرسد، من جواب سؤال را می‌دهم. اما شما سؤال دیگری را جایگزین می‌کنید و همان جواب مرا نقل می‌کنید. خاطرم هست آقای احمدی‌نژاد در عکس‌العمل به صدور قطعنامه شورای امنیت که مراحل حقوقی و قانونی را طبق منشور سازمان ملل طی نکرده بود، این بحث را مطرح کرد. وقتی هم خبرنگار این سؤال را از من پرسید، مانند همیشه گفتم ما از قطعنامه و تحریم‌های مرتبط استقبال نمی‌کنیم و می‌دانیم که قطعنامه‌ها و تحریم‌ها برای ما زحمت‌آفرین هستند، اما دست‌مان را به کمر نگرفته‌ایم و به‌دنبال راهکار هستیم. ضمن اینکه اگر قرار باشد به اقتصاد ایران حمله شود، شما به‌عنوان کسی که باید با این حمله مقابله کنید و حتی دیگران را هدایت و حمایت کنید، اگر شیون و فریاد به راه‌ اندازید، از دیگران چه انتظاری خواهد بود؟
با این اوصاف اگر یادتان باشد آن زمان امریکایی‌ها این تحریم‌ها را فلج‌کننده می‌نامیدند و رجز‌خوانی می‌کردند. سؤال می‌کنم آیا اقتصاد ایران بعد از این تحریم‌ها فلج شد؟ خب وقتی آنها می‌گویند ما اقتصاد شما را فلج می‌کنیم، ما چه بگوییم؟ عده‌ای توقع داشتند ما بدترش را بگوییم و اذعان کنیم که با این تحریم‌ها اقتصاد ما نابود خواهد شد! باز یادآوری می‌کنم که بعد از قطعنامه 1929، آنها تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه را وضع کردند که فرای قطعنامه بود. یادم هست بعد از اینکه خزانه‌داری امریکا می‌خواست بانک مرکزی ما را تحریم کند، معاون ارزی وقت بانک مرکزی در جلسات ستاد مقابله با تحریم‌ها می‌گفت: «طبق مقررات بین‌المللی، تحریم بانک مرکزی امکان‌پذیر نیست». من آن موقع به شوخی گفته بودم بعد از انقلاب وقتی سران رژیم پهلوی دستگیر شدند از رئیس ساواک پرسیده بودند: «شما بر اساس قانون مردم را شکنجه می‌دادید؟ که رئیس ساواک گفته بود قانونی که ما تصویب کرده‌ایم خودش یک نوع شکنجه است و این قوانین خودشان یک بی‌قانونی هستند». من همان موقع معتقد بودم امریکایی‌ها بانک مرکزی را تحریم خواهند کرد. البته باید اذعان کرد اگر از چهارچوب مقررات و موازین حقوقی نگاه می‌شد، حرف معاون ارزی بانک مرکزی کاملاً درست بود. اما من باور داشتم پرونده‌ای که به شورای امنیت می‌رود، جنبه‌های سیاسی‌اش بر جنبه‌های حقوقی آن غالب است. بویژه آن که طرف مقابل امریکایی باشد که به هواپیمای مسافربری ایران حمله نظامی کرده است، یعنی همه چیز را زیر پا می‌گذارد. البته زمان که می‌گذرد خیلی مسائل روشن می‌شود. خوب است به تفسیرهای همین روزهای وزارت خارجه در دولت یازدهم توجه کنید که می‌گویند ما قطعنامه 2231 را در بخش‌های موشکی اجرا نمی‌کنیم. جالب است آن موقع آقای احمدی‌نژاد در قبال قطعنامه 1929 که ایشان و همه مقامات ایرانی آن را غیرمعتبر و غیرمنصفانه و غیرقابل قبول می‌دانستند، موضع می‌گرفت و حالا مقامات دولت یازدهم در مقابل قطعنامه‌ای موضع مشابه می‌گیرند که خودشان آن را پذیرفته‌اند و ضمانت اجرای توافق‌های دولت یازدهم با 1+5 یا برجام قرار داده شده و به تعبیری خودشان آن را پرورانده‌اند. این را هم اضافه کنم که دولت قبل چه در دوره نهم و چه دهم برای مقابله و کاهش آثار قطعنامه‌ها و تحریم‌های یک‌جانبه و دوجانبه که به مراتب فراتر از قطعنامه سازمان ملل بود برنامه، ستاد و اقدامات و تلاش داشت.
 
وقتی وارد سال 90 می‌شویم شوک ارزی آغاز می‌شود. چرا با آغاز سال 90 شوک ارزی هم آغاز شد. لطفاً ماجرا و قضایای آن روزها را مقداری مفصل‌تر بگویید.
اولین حمله جدی به بازار ارز ایران در سال 89 اتفاق افتاد. در بخش‌های قبلی گفت‌وگو مکانیسم آن را به‌صورت مفصل شرح دادم. اگرچه تجارت ما نسبت به گذشته متنوع‌تر شده بود اما شریک اصلی تجاری ما نقطه‌ای کوچک در جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان به نام امارات بود. نطفه دو‌نرخی یعنی تفاوت نرخ بازار رسمی و بازار آزاد ارز، گرچه اندک اما در سال 89 بسته شد. سال 89 با تمام فراز و نشیب‌هایش با یک ثبات نسبی در بازار ارز به پایان رسید. در این سال، ایران رشد اقتصادی نسبتاً خوب و تورم پایینی را تجربه کرد. در مجموع شاخص‌های اقتصادی کشور نشانگر شرایط مناسبی بود و هدفمندی هم با توفیق چشمگیری اجرا شد.
 
اما در اردیبهشت 90، بازار ارز با افزایش قیمت مواجه شد.
قطعنامه سازمان ملل با اقدامات دیگری دنبال شد، تحریم‌های یک‌جانبه و بعد چندجانبه اضافه شد. امریکا به‌ تنهایی فراتر از اقدامات قبلی و قطعنامه، تحریم‌های جدیدی را علیه ایران وضع کرد. انگلیس، ژاپن، کانادا، اتحادیه اروپا و... در این راه به کمک امریکا شتافتند و امریکا را همراهی کردند. در سال 90 و 91 ایران با دستورالعمل‌های مختلف خزانه‌داری امریکا و تحریم‌های جدید مواجه بود. ضمن اینکه تحریم‌ها جنبه فرا سرزمینی به خود گرفتند. یعنی امریکا فقط شهروندان و اشخاص حقیقی و حقوقی تابع خود را از معامله با ایران منع نمی‌کرد، بلکه با استفاده از سلطه اقتصادی و نظامی و غیره، برای شرکای تجاری خودش در سایر کشورها نیز خط و نشان می‌کشید و تحریم‌های ثانویه را توسعه می‌داد و برای دیگران شرط و شروط می‌گذاشت. البته این مسائل به لحاظ حقوق بین‌الملل قابل بررسی است. وقتی دست به تهدید دیگران می‌زد، تجار سایر کشورها می‌دانستند اگر با ایران کار کنند باید قید رابطه تجاری با امریکا را بزنند. چون حجم کاری اکثر کشورها با امریکا بیشتر بود، کشورها مجبور بودند برای آنکه بتوانند با امریکا کار کنند، قید تجارت با ایران را بزنند. در بسیاری از موارد وقتی با مسئولان دولت‌های مختلف صحبت می‌کردیم، آنها قول همکاری داده و همکاری نیز می‌کردند، اما وقتی بازرگان آن کشور حاضر به همکاری با شما نیست، چکار می‌شود کرد؟ این مسائل پیچیدگی‌هایی بود که باعث شد در سال 90 و 91 شرایط سخت‌تر شود.
 
از چه تاریخی در سال 90 این اتفاقات آغاز شد؟
 مشخصاً از نیمه دوم سال 90، سیاستی که امریکا و غربی‌ها داشتند این بود که اقداماتشان را با عملیات روانی انجام می‌دادند، یعنی فضای رسانه‌ای و ذهنیت‌ها را برای بزرگ جلوه دادن تصمیم، اثربخشی تصمیم و بزرگ‌نمایی اثرات تصمیم‌شان آماده می‌کردند، یعنی اینطور نبود که هر مسأله‌ای را بلافاصله تصمیم‌گیری، ابلاغ و اجرا کنند؛ بلکه با ایجاد یک موج رسانه‌ای کاری می‌کردند که حتی اگر آن تصمیم گرفته نمی‌شد، اثرات روانی آن تصمیم بر اقتصاد ایران تحمیل شود. البته در این بین، مسائل داخلی نیز بسیار مهم بود.
برای مثال طرف مقابل با تصمیمات و اقداماتی باعث می‌شد قیمت کالایی در کشور افزایش پیدا کند. این به مسأله روز کشور تبدیل می‌شد. من به عنوان کسی که شرایط انقلاب و جنگ را از نزدیک درک کرده‌ام، به‌ عینه دیده‌ام، مردم برای گرفتن یک ظرف 20 لیتری نفت در سال‌های اول پیروزی انقلاب برای گرمای خانه‌شان، در صف‌هایی چند کیلومتری می‌ایستادند و کسی نیز اعتراضی نداشت و پای انقلاب خود ایستاده بود.
اما در سال 1390 در حالی که هنوز اتفاقی نیفتاده بود، یک بازرگان بزرگ و سرشناس در رسانه‌ها اعلام می‌کرد: «چند روز دیگر در ایران قحطی خواهد آمد.» شما بروید در مقطعی که این حرف زده شده است از فروشگاه‌های بزرگ ایران سؤال کنید که چقدر روغن، برنج و... توزیع شد و مردم از ترس قحطی چه میزان به ذخیره کالاهای اساسی روی آوردند.
امریکایی‌ها مدعی شدند که می‌خواهند اقتصاد ایران را فلج کنند. اما به‌ رغم این ادعا، ایران هدفمندی یارانه‌ها را اجرا می‌کند. متأسفانه دیدیم افرادی که این انقلاب و نظام به آنها اعتبار بخشیده است و حالا دارای جایگاهی شده‌اند و حرفشان برد و اهمیت یافته است مدعی می‌شوند که در ایران قحطی خواهد شد. فکرش را بکنید، شما را برای جلسه غیرعلنی به مجلس دعوت می‌کنند، سپس قبل از جلسه علیه دولت و با محور مشوش نشان دادن وضعیت کشور حرف‌های خود را رسانه‌ای می‌کردند و بعد خبر جلسه غیرعلنی را پررنگ کرده و در بوق و کرنا می‌کردند. علی‌القاعده آنچه قرار است غیرعلنی باشد باید موضوعش نیز مدیریت شود. متأسفانه عملیات روانی غربی‌ها در داخل کشور بنا به مسائل سیاسی مدیریت نمی‌شد و به آن دامن هم زده می‌شد. غربی‌ها به‌درستی مدعی بودند که این تحریم‌ها هوشمند و پویاست. آنها کمیته‌ای تشکیل داده بودند که تمام فعالیت‌های اقتصادی ما را رصد می‌کرد.
این کمیته در گزارشی می‌گوید: ما با سفر به 60 کشور دنیا، تمام تحرکات مقامات اقتصادی ایران را رصد کردیم؛ یعنی این یک جنگ فعال بود، به همان میزانی که ما تلاش می‌کردیم به کانال‌ها و مجاری عملیات‌های اقتصادی خود تنوع ببخشیم آنها نیز مقابله می‌کردند. چیزی‌که غربی‌ها انتظار داشتند این بود که اقتصاد ایران در مقابل این تحریم‌ها دچار فروپاشی شود. من تردیدی ندارم اگر همکاری‌های داخلی وجود داشت ما هزینه‌های خیلی کمتری در تحریم می‌پرداختیم. بخش عمده‌ای از وقت ما صرف توضیح امور برای عده‌ای در داخل کشور می‌شد تا فقط آنها قانع و ساکت شوند یا بخش عمده‌ای از فعالیت‌های ما به خاطر چند اظهارنظر بیجا پنبه می‌شد.
برای مثال در مقطعی، جایی می‌خواستند وجوه بانک مرکزی را با تعبیر دولتی بودن این بانک مسدود کنند. همکاران ما در بانک مرکزی می‌گفتند بانک مرکزی مستقل از دولت است، غربی‌ها نمی‌توانند به بهانه دولتی بودن، منابع بانک مرکزی را بلوکه کنند. اما در همین حال مؤسسه پژوهشی وابسته به مجلس گزارشی منتشر می‌کرد که بانک مرکزی ایران مستقل نیست و طرف غربی نیز به همین گزارش‌ها استناد می‌کرد. کما اینکه در بسیاری از موارد، به اظهارنظرهای برخی اشخاص داخلی استناد می‌کردند. در نهایت دو تحریم بانک مرکزی و تحریم نفت در پاییز و زمستان سال 90 کار را خیلی سنگین کرد.
با این اتفاق فاز جدیدی از تحریم‌ها علیه ایران آغاز شد. کشور از ماه‌های پایانی سال 90 در عرصه اقتصادی دچار مسائل و موضوعات منحصر به فردی شد.
طبیعی بود این رویدادها به تجارت خارجی ما گره خورده و اولین جایی که این فشارها در آن منعکس شود، بازار ارز باشد. بازار ارز جزو بازترین بازارهاست. اگر چند بانک ما تحریم می‌شد چند بانک دیگرمان کار آن را انجام می‌دادند، اما اگر بانک، بانک‌ها یا به عبارتی بانک مرکزی تحریم شود موضوع متفاوت است. آنها با تحریم بانک مرکزی این کار را کردند و با این کار هم نقل و انتقال پول و دریافت درآمدهای نفتی و هم استفاده از ذخایر کشور را سخت کردند. یکی از نقاط قوت کشور ما در مقابله با تحریم‌ها، ذخایر ارزی مناسبش بود. وقتی بانک مرکزی تحریم می‌شود، استفاده از این ذخایر به مشکل می‌خورد. از طرفی به طور هوشمندانه‌ای تحریم بانک مرکزی قبل از تحریم نفت صورت گرفت، لذا تحریم نفت هم مزید بر علت شد.
همان‌طور که می‌دانید پایین‌ترین رشدهای اقتصاد ایران مربوط به زمان‌هایی است که فروش نفت تحریم شده و شوک مقداری در بازار نفت وجود داشته است. ممکن است کاهش شدید قیمت نفت بر رشد اقتصادی شما اثر بگذارد، اما این اثر، مستقیم نخواهد بود. ولی وقتی تحریم مقداری نفت اتفاق می‌افتد این اثر مستقیم خواهد بود.بالاخره در شرایط معمول، یک چهارم وزن تولید ملی در اقتصاد ایران به صورت مستقیم، نفت است. یعنی اگر ارزش افزوده بخش نفت را بر کل ارزش افزوده اقتصاد ملی تقسیم کنید، سهم و وزنی حدود یک چهارم دارد. حالا در نظر بگیرید یک‌باره جلوی بخش عمده‌ای از صادرات نفت شما گرفته شده و به میزان شدیدی کاهش پیدا کند. نفت یکی از بازترین بخش‌های اقتصاد ایران بوده و قطعاً بالاترین وزن در باز بودن تجارت اقتصادی ایران را داراست. به فرض اگر در کشور 4 میلیون بشکه نفت تولید شود حدود 2.5 میلیون بشکه آن صادر می‌شود، حالا اگر این 2.5 میلیون بشکه به یک میلیون یا حتی 700 هزار بشکه کاهش یابد، چه اتفاقی برای اقتصاد ایران خواهد افتاد؟
اوایل پیروزی انقلاب بعد از تسخیر لانه جاسوسی، خرید نفت از ایران تحریم شد. آن سال وقتی رشد بخش نفت ما حدود 67 درصد منفی شد، رشد اقتصادی ما نیز به منفی 23 درصد رسید.
وقتی چند سال بعد از آن، تحریم مقداری نفت لغو شد، رشد نفت در نیمه اول آن سال 130 درصد شد و رشد اقتصادی کشور نیز به‌ رغم وجود جنگ به مثبت 23 درصد رسید.
این اثر مستقیم کاهش صادرات و تولید نفت روی رشد کل اقتصاد است. کما اینکه اثرات غیرمستقیم آن را هم باید در نظر گرفت.
به هر حال وقتی صادرات نفت به نصف یا یک سوم کاهش می‌یابد به تناسب آن، ناوگان حمل و نقل دریایی - نفتی دچار کاهش ارزش افزوده می‌شود؛ چرا که اصلاً این ناوگان برای حمل و نقل نفت ایجاد شده است.
ما از سال 1390 با پدیده‌های هم‌افزا مواجه شدیم. یکی فضاسازی رسانه‌ای غربی‌ها و دیگری مسائل سیاسی داخل ایران. از طرفی تحریم بانک مرکزی دسترسی درآمدها به ذخایر ارزی و امکان نقل و انتقال پولی‌مان را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد. در کنار اینها درآمدهای جاری نفتی نیز به‌شدت کاهش یافت. لذا در سال 1390، اقتصاد وارد یک فاز و دشواری‌های جدید می‌شود. دشواری‌هایی که حتی ما به عنوان دولت نمی‌توانستیم برخی از آنها را بیان کنیم.
من تعبیری داشتم که تحریم بانک مرکزی در اقتصاد از جنس استفاده از سلاح کشتار جمعی در جنگ است. اما عده‌ای با شنیدن این حرف‌ها مسأله «جام زهر» و... را مطرح می‌کردند. یعنی فضا را طوری طراحی می‌کردند که ما برای انتقال وقایع و حقایق دست‌بسته بودیم. البته همان‌طور که گفتم امریکایی‌ها مکارانه از تجربیات قبلی خودشان استفاده کردند و بعد از تحریم بانک مرکزی به سراغ تحریم نفت رفتند.

تکانه‌ها تقریباً از اواخر سال 90 تشدید شد. در اواخر سال 90 به چه میزانی نفت می‌فروختیم؟
در ماه‌های اولیه سال 1391 بود که فروش نفت ما حتی در روزهایی به 700 هزار بشکه نیز رسید. اما در سال 90، بیشتر، فشار سیستم بانکی و تحریم‌ها را از منظر مالی حس می‌کردیم. البته در سال 91، مشکلات فروش نفت، حمل‌ونقل نفت و ذخیره‌سازی آن و... بیشتر احساس می‌شد.
 
از چه زمانی متوجه شدید مشتری‌های نفت ایران کاهش پیدا کرده است؟
این جزء وظایف شرکت نفت بود. اما از اواخر پاییز سال 90، که مدام بحث تحریم بانک مرکزی و نفت زمزمه می‌شد، این مسأله پیش‌بینی می‌شد. البته تحریم نفت با تأخیر و به‌صورت تدریجی اتفاق افتاد. بالاخره حذف ایران از بازار جهانی نفت کار ساده‌ای نبود و نیست. بعضی وقت‌ها پیش خودم فکر می‌کنم شاید این بحران اقتصاد جهانی، یک فرصت و امتیاز مثبتی برای ایران بود. همین الان نیز کشورهای غربی می‌دانند که اگر بخواهند از رکود خارج شوند باید تولیدات‌شان افزایش یابد که افزایش تولید نیز مستلزم افزایش مصرف انرژی است. مصرف بیشتر انرژی نیز، تقاضای نفت را افزایش می‌دهد و این مسأله اهمیت عرضه نفت ایران را بیشتر می‌کند و چشم‌پوشی یک‌باره و کامل از آن را سخت می‌کند. به نظرم حتی در جریان مذاکرات هسته‌ای، این موضوع یعنی مدیریت قیمت نفت از ملاحظات امریکا و غربی‌ها بود، چیزی که عربستان هم به آن کمک کرد.
اوایل سال 90 که قیمت ارز مقداری افزایش یافته بود، دولت بارها اعلام می‌کرد: «بازار ارز حبابی است». در کنار آن منتقدان اقتصادی دولت، حبابی بودن بازار ارز را به‌دلیل چند نرخی بودن ارز مردود می‌دانستند.
در سال 90 و در خلال شدت گرفتن تحریم‌ها، نوع انتقادها بیشتر سیاسی و انتخاباتی بود. به طور مثال در شرایطی که دولت در سال 90، فراتر از قیمت ارزی که در سیستم بانکی ثبت و ضبط می‌شد، حتی یک دلار ارز به قیمت بالاتر نمی‌فروخت، اما برخی نمایندگان در جلسات علنی و مصاحبه‌هایشان با رسانه‌ها می‌گفتند: «دولت ارز را با قیمت‌های بالاتر می‌فروشد و از این منابع برای پرداخت یارانه‌ها در هدفمندی استفاده می‌کند.»
 
استدلال این نمایندگان در مورد فروش ارز توسط دولت چه بود؟
 من از استدلال آنها خبر ندارم.

 اصلاً امکان‌پذیر است که دولت‌ها تعمداً قیمت ارز را برای جبران کسری بودجه و.... بالا ببرند؟
 ظاهراً در دولت‌های قبل این مسأله اتفاق افتاده بود. قبل از دولت‌های نهم و دهم، کسانی بودند که در برهه‌ای از تاریخ اقتصاد ایران معتقد بودند: «یکی از شیوه‌های تأمین کسری بودجه، افزایش نرخ ارز است». اما این مسأله نیازمند فروش ارز در بازارهای رسمی است چرا که دولت نمی‌تواند در بازارهای غیررسمی ارز بفروشد. البته تصریح می‌کنم که دولت در بازار ارز حضور ندارد و منظورم اینجا بانک مرکزی است که به اصطلاح بانکدار دولت است و طبق قوانین مالی و محاسباتی مسئول وصول، نگهداری و تبدیل ارزهای نفتی متعلق به دولت است. در هر حال، در سال 90، نه خاطرم هست و نه مستنداتی به دستم رسید که یک دلار ارز در بازار آزاد توسط دولت فروخته شده باشد. ضمن اینکه در دیوان محاسبات الی‌ماشاء‌الله برای ما پرونده تشکیل دادند اما هیچ گزارش یا پرونده‌ای در مورد فروش ارز توسط دولت یا حتی بانک مرکزی وجود نداشته و ندارد.

 

بــــرش

بانک مرکزی
قابل تحریم بود؟
سؤال می‌کنم آیا اقتصاد ایران بعد از این تحریم‌ها فلج شد؟ خب وقتی آنها می‌گویند ما اقتصاد شما را فلج می‌کنیم، ما چه بگوییم؟ عده‌ای توقع داشتند ما بدترش را بگوییم و اذعان کنیم که با این تحریم‌ها اقتصاد ما نابود خواهد شد! باز یادآوری می‌کنم که بعد از قطعنامه 1929، آنها تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه را وضع کردند که فرای قطعنامه بود. یادم هست بعد از اینکه خزانه‌داری امریکا می‌خواست بانک مرکزی ما را تحریم کند، معاون ارزی وقت بانک مرکزی در جلسات ستاد مقابله با تحریم‌ها می‌گفت: «طبق مقررات بین‌المللی، تحریم بانک مرکزی امکان‌پذیر نیست».

 

بــــرش

عملیات روانی در بازار ارز
مشخصاً از نیمه دوم سال 90 ، سیاستی که امریکا و غربی‌ها داشتند این بود که اقداماتشان را با عملیات روانی انجام می‌دادند، یعنی فضای رسانه‌ای و ذهنیت‌ها را برای بزرگ جلوه دادن تصمیم، اثربخشی تصمیم و بزرگ‌نمایی اثرات تصمیم‌شان آماده می‌کردند؛ یعنی اینطور نبود که هر مسأله‌ای را بلافاصله تصمیم‌گیری، ابلاغ و اجرا کنند، بلکه با ایجاد یک موج رسانه‌ای کاری می‌کردند که حتی اگر آن تصمیم گرفته نمی‌شد، اثرات روانی آن تصمیم بر اقتصاد ایران تحمیل شود.

 

جستجو
آرشیو تاریخی