صفحات
  • صفحه اول
  • رویداد
  • گفت و گو
  • اصناف و تشکلها
  • انرژی
  • راه و شهرسازی
  • بازار سرمایه
  • بازار
  • بین الملل
  • صنعت و تجارت
  • تاریخ شفاهی
  • کشاورزی
  • کار و تعاون
  • صفحه آخر
شماره چهل و هفت - ۱۶ مرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران اقتصادی - شماره چهل و هفت - ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۳

نقدینگی سرگردان نداریم

اینها تشبیهات ژورنالیستی است، وگرنه کدام اقتصاددان، کدام کتاب علمی و اقتصادی واژه‌ نقدینگی سرگردان را به کار برده است؟ من در هیچ کتاب معتبر اقتصادی چنین واژه‌ای را ندیده‌ام

در شماره روز گذشته «ایران اقتصادی»، بحث بروز شوک‌های ارزی در اقتصاد ایران از سال 89 توسط سیدشمس‌الدین حسینی، وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت‌های نهم و دهم مطرح شد. وی عنوان کرد که اولین نشانه‌های دو نرخی شدن ارز در قبل از شروع دهه 90 بروز کرد و پس از آن نیز، برخی مسائل در بازار ارز ایران به وجود آمد. در شماره امروز نیز وی مباحث دیگری را درباره مسائل ارزی آن سال‌ها و همچنین لزوم تصمیم‌گیری مسئولان دولتی برای مدیریت بازار ارز و همچنین تأمین ملزومات و کالاهای مصرفی مردم تشریح کرد.

شما در مورد این موضوع حتی به مجلس نیز رفتید. یادم هست چهره‌های شاخص اقتصادی مجلس هم این پرسش را از جنابعالی داشتند، یادتان هست؟
بحث من نیز همین است. در بی‌اساس بودن این مسائل همین بس که وقتی انتخابات برگزار شد و بهانه سیاسی اصلی پشت سر گذاشته شد، کسی یک جمله هم در مورد آن نگفت و گزارشی هم نوشته نشد. کسانی که این حرف‌ها و تهمت‌ها را می‌زدند در حال حاضر کجا هستند؟ به هر حال چنین شایعاتی در مورد دولت مطرح بود.
اما در خصوص استدلال حبابی بودن بازار ارز، خاطرم هست وقتی نرخ ارز در زمستان 1390 با یک شوک جدی مواجه شد و به 1800 تومان رسید، افراد مختلف تحلیل‌های مختلفی ارائه می‌کردند. عده‌ای این نرخ را ناشی از افزایش نقدینگی می‌دانستند. فردی در یکی از روزنامه‌های کشور مقاله‌ای نوشته بود و در آن استدلال کرده بود نرخ ارز با این وضعیت نقدینگی باید 1800 تومان باشد. من از نگارنده آن مقاله درخواست می‌کنم امروز نیز براساس این تحلیل، همان مقاله را بنویسد و آن روزنامه نیز، آن را چاپ و منتشر کند. طبق این نگاه، با رشد بالای 100 درصدی نقدینگی در حدود سه سال فعالیت دولت یازدهم چشم‌انداز برای نرخ ارز چقدر خواهد بود؟
واقعیت این بود که عرضه ارز محدود و محدودتر می‌شد و تقاضای ارز از پوشش نیازهای واقعی به تقاضای جدید احتیاطی پیوند می‌خورد. برای مثال دانشجو، مسافر یا تاجری که قرار بود 6 ماه دیگر برای تحصیل، سفر یا تجارت از کشور خارج شود و یا نیاز ارزی داشت، براساس این احساس که نرخ ارز فردا گران‌تر خواهد شد، ارز مورد نیاز خود را همین امروز تهیه می‌کرد. از سویی تقاضای سفته‌بازی نیز شکل گرفته و افراد دارایی‌شان را به ارز تبدیل می‌کردند. در واقع نقدینگی به سمت بازار ارز سرازیر می‌شد و به دلیل تحریم بانک مرکزی و محدودیت نقل و انتقال و عدم امکان استفاده از ذخایر ارزی، قدرت مداخله بانک مرکزی نیز بشدت کاهش یافته بود.
 هرچه بازارها غیرشفاف‌تر باشند، امکان سفته‌بازی در آنها بیشتر است. به دلیل غیرشفاف بودن بازار ارز در ایران، سفته‌بازی گریبان این بازار را نیز گرفت. عرضه محدود، چشم‌انداز تحدید عرضه، افزایش تقاضای احتیاطی، شکل‌گیری تقاضای انتظاری جدید و... روز به روز فشار را به بازار ارز بیشتر می‌کرد. در این بین دغدغه تأمین کالاهای اساسی و نیازهای واقعی مردم، بسیار جدی بود. به هر حال مسائل زیادی وجود داشت که برخی از آنها مانند کاهش شدید فروش نفت به صورت علنی اعلام نمی‌شد.
 گرچه فعالان اقتصادی کما بیش این قضیه را می‌دانستند. به هر حال این بحران ارزی برای دولت به پروژه‌ای تبدیل شده بود که باید آن را مدیریت می‌کرد. بعدها مباحث مربوط به مبادله واریزنامه ارزی تا بحث مبادلات ارزی در بورس سال 91 و.... مطرح شد. یعنی دولت در سال 91 به صورت ناخواسته و لاجرم در مقابل شرایط جدیدی که از بیرون و خارج از اراده مقامات اقتصادی تحمیل شد، پذیرفت که باید در نظام ارزی و تجاری خود تجدید نظر کند.
 البته به گواه اسناد موجود در وزارت اقتصاد، بخش قابل توجهی از اوقات ما در سال 1390 صرف این می‌شد که چگونه یک نظام جدید ارزی، تجاری، گمرکی و بانکی طراحی شود تا بتواند لنگری در بازار ارز ایران در شرایط تحریم را فراهم سازد.
 در واقع طرح نظام جدید ارزی از اواخر سال 90 جدی و در سال 91 محقق شد. این را هم بگویم، آنهایی که این بازار را حبابی می‌دانستند بیشتر از این حیث بود که معتقد بودند تقاضای غیرواقعی یا انتظاری به تقاضای بازار ارز اضافه شده است. عده‌ای هم که این نرخ را واقعی می‌دانستند بحث تورم و نقدینگی را مطرح می‌کردند.
 
از باور منتقدان دولت احمدی‌نژاد، یکی از مهم‌ترین دلایل نوسانات ارزی، وجود نقدینگی سرگردان و رفتن این نقدینگی به سمت بازار ارز بود. یادم هست زمانی که شما وزیر اقتصاد بودید انتقادات به نقدینگی سرگردان در جامعه از سوی منتقدان دولت زیاد مطرح می‌شد. سؤال مشخص من این است، آیا در علم متعارف اقتصاد اصولاً واژه‌ای به نام نقدینگی سرگردان تعریف شده است؟
 اینها تشبیهات ژورنالیستی است، وگرنه کدام اقتصاددان، کدام کتاب علمی و اقتصادی چنین واژه‌ای را به کار برده است؟ من در هیچ کتاب معتبر اقتصادی چنین واژه‌ای را ندیده‌ام. من از شما می‌پرسم، رشد نقدینگی ما در سال 1390 بیشتر بود یا سال‌های 1392، 1393 و 1394؟ حتماً رشد نقدینگی سال1392 و بعد آن. ولی تکانه ارزی در سال 1390 بالاتر بود، پس باید با بررسی واقعیت، مسائل را ریشه‌یابی کرد.
 شما اگر کتاب‌های مالیه بین‌الملل را ورق بزنید و به قسمت مباحث مربوط به ارز دقت کنید اولین سؤالی که به چشم شما می‌خورد، این است که بازار ارز کجاست؟ پاسخی که علم و تجربه اقتصاد در تعریف بازار می‌دهد این است که بازار فضای جغرافیایی یا مجازی است که کالا و خدمات همگن و مشابه در آن معامله می‌شود. حال اگر با تساهل، ارز را کالا در نظر بگیریم این سؤال مطرح است که بازار ارز کجاست؟ چهارراه استانبول یا استانبول ترکیه؟ پکن یا لندن؟ واقع آن است که هر کجا شخصی به پول ایرانی نیاز داشته باشد یا هر کجا نیاز به تبدیل پول ایرانی به سایر ارزها وجود داشته باشد، آنجا بازار ارز برای ایران است.
 در شرایطی که موانع سیاسی وجود نداشته باشد این بازار یک بازار یکپارچه و بدون تفکیک و تبعیض است. اگر شما در چین سپرده دلاری داشته باشید اما بنا بر نیاز تاجرتان بخواهید آن را به لندن یا استانبول منتقل کنید در صورت عدم موانع سیاسی هزینه این جابه‌جایی‌ها بسیار کم است. لذا نرخ ارز (دلار به ریال) در این شهرها تقریباً یکسان است.
 اما وقتی هزینه تبدیل ارز براساس مکان (مبدأ و مقصد) یا ماهیت مالک آن متفاوت باشد، یعنی هزینه تبدیل ارزی که مربوط به یک تاجر غیرنفتی است با ارزی که مربوط به شرکت نفت است یکسان نباشد، طبیعی است که بازار از آن شرایط تک‌نرخی فاصله بگیرد. این الفبای مالیه بین‌الملل است. چه بسا برخی این الفبا را می‌دانستند، اما نمی‌دانستند واقعیت چیست؟ آن موقع که خارج از صحنه بودند چیزی می‌گفتند و وقتی وارد میدان عمل شدند چیز دیگر.  همین آقایان قبل از اینکه مسئولیت دولت یازدهم را به دست بگیرند، می‌گفتند: یکی از مشکلات اقتصاد ایران چند نرخی بودن ارز است. امروز بیش از سه سال است که برای تک نرخی شدن، همچنان وعده بی‌موعد می‌دهند.

برخی تحلیل می‌کنند قیمت ارز مثل یک فنری بود که رها شده و بالا رفته و اصلاً دلیل اصلی شوک به بازار دلار همین فنروار بودن آن است.
باید دید مبنای استدلال آنها چیست‌؟
 
اینکه نرخ ارز سال‌ها ثابت بوده است.
 آیا ثابت بودن نرخ ارز در آن سال‌ها منجر به کمبود ارز در اقتصاد ایران شد؟ ما نمی‌توانیم براساس انگاره‌های مفروض خودمان حرف بزنیم و بعد براساس واقعیت‌های مشاهده شده و متفاوت نتیجه‌گیری کنیم. وقتی شما نرخ ارز را ثابت یا پایین در نظر می‌گیرید، صادرات کاهش و واردات افزایش می‌یابد. پس تقاضای ارز بر عرضه ارز فزونی می‌گیرد و کشور دچار کسری در تراز پرداخت‌های خارجی شده، لذا در این صورت ذخایر ارزی شما باید کاهش پیدا کند.
 بعد از مدتی کشور به مرحله‌ای می‌رسد که ذخایر ارزی‌اش پاسخگو نبوده و نمی‌تواند با پشتوانه ذخایر ارزی، قیمت ارز را کنترل کند. اتفاقی که می‌افتد این است که نرخ ارز افزایش می‌یابد. حالا من از شما سؤال می‌کنم تا پایان سال 90 ذخایر ارزی کشور کاهش پیدا کرد یا افزایش؟
 
افزایش پیدا کرد.
 تراز تجاری ما نیز مثبت‌تر شد و رشد صادرات غیرنفتی ما به‌ مراتب بیشتر از رشد واردات بود. پس فنری که عده‌ای می‌گویند چگونه عمل کرد؟!
 
در ماه‌هایی که نرخ ارز مرتب در حال افزایش بود، سقفی برای آن در نظر گرفته بودید، آیا این امر علت خاصی داشت؟ احتمال می‌دادید این نرخ تا 6-5 هزار تومان افزایش یابد؟
 من از روزهایی برایتان صحبت می‌کنم که چیزی به آغاز تابستان سال 91 نمانده است. در نیمه دوم سال 1391 خوشبختانه برخی از بدبینی‌ها و اخبار غیرواقعی، بی‌اثر شد. به نظرم فراتر از دولت که با مشکلات درگیر بود، دیگران نیز واقف شده و به این جمع‌بندی رسیده بودند که نه‌ تنها جام زهری در کار نبوده است، بلکه با این نوع رفتارها با دولت، نمی‌شود و نمی‌توان کشور را مدیریت کرد. برای همین، به نظرم برخلاف آنچه در سال 90 فضای صحبت کردن فراهم نبود، یا خیلی‌ها با کنایه‌ها و حرف‌های خودشان دولت را تضعیف می‌کردند اما از تابستان سال 91 فضا بهتر شد و از ما می‌خواستند که افراد و سطوح مختلف را درباره تبعات تحریم آگاه کنیم. اگر یادتان باشد من در سال 91 بیشتر از گذشته درباره تحریم، ابعاد و آثار آن صحبت می‌کردم.
 
درآمدهای نفتی نصف شد؟
 در فاصله تنظیم تا تصویب بودجه سال 91، شرایط تغییرات زیادی کرد. تقریباً درآمدهای نفتی نصف شد. امروز بعد از گذشت چند سال برای اولین بار است که به صراحت می‌گویم، در سال 91 در یک چهارچوب کلی، یک بودجه سایه، تنظیم و اجرا کردیم که موفق نیز بود. همان زمان مقاله‌ای تحت عنوان «اقتصاد ایران همراه با تحریم؟» نوشتم و در آن با تحلیل بودجه 91 به بخش‌های مالی و پولی، ارز و... پرداخته‌ام که توصیه می‌کنم به آن مراجعه کنید.
 سال 91 برای اقتصاد ایران یک سال خاص است. اگر دقت کنید هیچ کدام از گروه‌های سیاسی یا منتقدان دولت سابق روی شاخص‌های اقتصادی سال‌های 89 و 90 بحث و تحلیل نمی‌کنند و فقط بر سال 91 تأکید و تمرکز دارند. در این سال‌ها که بزرگترین حملات از جنس جنگ اقتصادی یا تحریم اقتصادی بر اقتصاد ایران تحمیل شد، از نیمه سال 90 شروع شد ولی در نیمه اول سال 91 اوج گرفت.  اتفاقی که در سال 91 رخ داد این بود که وقتی گزارش‌های نفتی را دریافت می‌کردیم آمار درآمدهای نفتی و ارزی و به تبع آن منابع ریالی‌مان بسیار تکان دهنده بود و می‌دانستیم با این وضعیت طبعاً نمی‌توانیم مانند گذشته و براساس پیش‌بینی بودجه مصوب سال 1391 اقتصاد کشور را مدیریت کنیم و باید یک سری تصمیمات جدید اتخاذ کنیم. البته به میزان قابل توجهی فضای بیرون دولت نیز برای پذیرش حرف‌های ما آماده شده بود. البته از آنجا که در سال پایانی دولت دهم بودیم باید با تدبیر و ملاحظه خاصی این رفتار را انجام می‌دادیم. انتخابات ریاست‌جمهوری نزدیک بود و همه جریان‌های سیاسی به دنبال این بودند تا بهره‌برداری سیاسی خودشان را انجام دهند.
 برای مثال اگر دولت دلیل برخی از مشکلات را مربوط به تحریم‌ها می‌دانســـــــت،کـــنایه مـــی‌زدنــــــــد احمدی‌نژاد که تحریم‌ها را کاغذپاره می‌دانست که قبلاً توضیح دادم، ضمن اینکه برخورد و تلاش دولت برای کاهش آثار تحریم‌ها جدی بود. البته ما همه معتقد بودیم که نباید بزرگ‌نمایی شود و همیشه این مسأله را رعایت می‌کردیم.
 
از چه زمانی قرار شد همه واقعیت‌ها به مردم گفته شود؟
 از تابستان 1391، قرار شد مردم در جریان تبعات تحریم‌ها و فشارها قرار بگیرند.

چه کسی این قرار را گذاشت؟
 این یک تصمیم کلی بود. ما در مقطعی جلساتی داشتیم که افرادی از نهادهای مختلف در آن حضور داشتند. از قوه قضائیه تا مقننه و از نیروهای مسلح تا صداوسیما و دیگران. خود آقای رئیس‌جمهور اداره این جلسات را برعهده داشت. سال 1391 سال بسیار دشواری بود. به طور مثال، سال 1391 بودجه عمومی کشور، 144 هزار میلیارد تومان پیش‌بینی شده بود. اما وقتی برآوردها صورت گرفت، دیدیم شاید بیشتر از 90 هزار میلیارد تومان منابع نداشته باشیم. من در گزارش خود در هفته دولت سال 1391، خدمت رهبر معظم انقلاب به مشکلات و دغدغه‌هایم در مورد نظام ارزی کشور، چندنرخی بودن ارز و... اشاره و نسبت به کاهش ذخایرمان در صورت ادامه وضع موجود ابراز نگرانی کردم. اگر خاطرتان باشد آقای بهمنی طی مصاحبه‌ای اعلام کرده بود: «بزودی سوپرمارکت‌ها را نیز از ارز پر خواهیم کرد.» فکر می‌کنم وی شاید از منظر خودش می‌خواست جامعه را از نظر روانی تقویت کند.
من معتقد بودم اگرچه برای دولت و خود من پذیرش این مسأله یعنی پذیرش افزایش نرخ ارز، هزینه سنگینی داشت اما با توجه به شرایط، لاجرم باید از ارز مرجع و 1226 تومانی عبور می‌کردیم، درنهایت نیز این اتفاق روی داد.

 به چه ترتیبی؟
 نرخ ارز مبنا در بانک مرکزی 1226 تومان بود، یعنی سیستم بانکی با ارز 1226 تومانی کار می‌کرد. اما در بازار آزاد ارزها تا 1800 تومان معامله می‌شد. خب این مسأله یعنی اینکه هر کسی به ارز بانک مرکزی دسترسی پیدا می‌کرد به یک رانت بزرگ دست می‌یافت. از سال 90 گمرگ بسیار فعال شده بود و دیگر فقط مسئول ترخیص کالاها نبود. در گمرک گروهی تشکیل شده بود که مدام درباره پیامدهای تصمیمات دولت، عکس‌العمل آن در گمرک و تحولاتی که اتفاق می‌افتاد، گزارش تهیه می‌کرد. از سویی برای تأمین کالاهای اساسی کشور فشار وجود داشت و از طرف دیگر کالاهایی مانند شکر، دارو، گندم و... در صف بودند تا از کشور صادر شوند. به هر حال وقتی شما مواد اولیه دارو را با ارز 1226 تومانی به داروساز می‌دهید و بعد از آن شرکت داروسازی، این دارو را با ارز 1800 تومان صادر می‌کند قطعاً تجارت پرسودی اتفاق می‌افتد.

 جلوی این کار را گرفتید؟
 بعد از این بود که بحث اولویت‌بندی‌های صادراتی و وارداتی و نظام ارزی سخت‌تر مطرح شد. اینجا بود که ما باید طرح دیگری را مطرح می‌کردیم و هزینه‌هایش را نیز می‌پذیرفتیم.

 درباره ارز مرجع توضیح دهید که چگونه دلار 1226 تومانی ارز مرجع کشور شد؟
 سال 90 که مقداری بین قیمت ارز دولتی و بازار آزاد فاصله زیاد شده بود، در اواخر پاییز یا اوایل زمستان همان سال جلسه‌ای تشکیل شد که در آن برخی معتقد بودند: «باید نرخ ارز را ثابت نگه داشته و با کمک دستگاه‌های نظارتی و امنیتی بازار ارز را کنترل کنیم.» شما می‌توانید حدس بزنید این نظر کدام طیف فکری است. اما برخی دیگر از جمله من معتقد بودیم، امکان چنین کاری وجود ندارد. چرا که بازار ارز در ایران بسیار غیرشفاف بوده و امکان نظارت دقیق بر آن وجود ندارد.

 درواقع شما مدیریت پلیسی را قبول نداشتید؟
 من همیشه مخالف این بوده و هستم که عده‌ای کنار خیابان‌ها ارز بفروشند. هیچ کجای دنیا نیز چنین مسأله‌ای وجود ندارد. مگر کسی در امریکا یا اروپا می‌تواند گوشه خیابان ارز بفروشد؟ این روش از مصادیق علنی بازار غیررسمی و سیاه است. بنابراین من با جمع‌آوری بساط فروش ارز در کنار خیابان‌ها توسط  نیروی انتظامی موافق بودم. حتی معتقد بودم: «مبادلات ارزی توسط صرافی‌های ما، باید خیلی جدی و منظم ثبت و ضبط شود و هیچ موقع این برخوردها را پلیسی نمی‌دانم. اما اینکه شما ارز را با قیمتی غیرواقعی و پایین‌تر عرضه کنید و بگویید: چه کسی، به چه کسی و چگونه و... بفروشد این امکان‌پذیر نیست. بالاخره با این روش، ارز تبدیل به یک کالا یا مال‌التجاره شده که خرید آن به نرخ رسمی و فروش آن به نرخ بازار بسیار سودآور است و هزینه اجرای آن بسیار بالاست. پیشنهاد من این بود که حتی اگر قرار است بانک مرکزی قیمت ارز در بازار آزاد را پایین بیاورد بایستی قیمت ارز را ابتدا بالاتر از قیمت بازار آزاد تعیین کند. برای مثال شما بادکنکی معلق را در یک اتاق در نظر بگیرید، اگر بخواهید این بادکنک را پایین بیاورید باید دست‌تان بخوبی به آن بادکنک برسد. اما اگر فقط نوک دستتان به زیر بادکنک بخورد، ممکن است حتی بادکنک مورد نظر شما بالاتر رفته و از دسترس شما دورتر شود. نظر من این است که نرخ اعلام شده، نرخ پایینی بود.

 شما مخالف بودید؟
 من در آن جلسه صریحاً نظرم را اعلام کردم. در آن مقطع قیمت ارز به 1400 تومان رسیده بود. با گرفتن یک متوسط از نرخ‌های موجود، قیمت ارز توسط بانک مرکزی 1226 تومان اعلام شد. یادم هست وقتی در آن جلسه بحث‌ها در گرفت، آقای احمدی‌نژاد گفت: «ما کاری با نرخ ارز نداریم، این نرخ را بانک مرکزی تعیین کند، اما سیاست ما کنترل بازار ارز است.» درنهایت دوستان در بانک مرکزی چنین تصمیمی گرفتند و نرخ را اعلام کردند، قبل آن هم، من و دیگران از نرخ اعلامی ارز مطلع نبودیم. اما باید پذیرفت که مسئول بازار ارز بانک مرکزی بوده و این موضوع در حوزه مسئولیت و تصمیم‌گیری بانک مرکزی بود. پیشنهادی که ما در وزارت امور اقتصادی و دارایی از سال 1390 مطرح و در سال 1391 هم دنبال کردیم این بود که یک بازار ارز جدید سازماندهی کنیم. گزینه‌های مختلفی مطرح بود. ما می‌دانستیم نظام ارزی کشور در بهترین و با ثبات‌ترین شرایط در قانون برنامه چهارم و پنجم که ارز کافی و توان مداخله توسط بانک مرکزی وجود داشت و مسائل و عوامل سیاسی خاصی نیز وجود نداشت، شناور مدیریت شده بود.
بیشتر اعضای اقتصادی دولت معتقد بودند در شرایط تحریم، باید وجه مدیریت بر شناوری غلبه کند. چرا که توان دسترسی به ذخایرمان بعد از تحریم‌های جدید پایین آمده بوده و درآمدهای ارزی و نفتی دولت نیز براحتی وصول نمی‌شدند. یعنی حتی درآمد همان نفتی که در ماه‌های اولیه سال 1391 می‌فروختیم نیز براحتی وصول نمی‌شد. پس علاوه بر کاهش دسترسی به ذخایر ارزی‌مان در نقل و انتقال درآمدهای ارزی نیز مشکل وجود داشت.
البته برخی افراد خارج از دولت، از این مسائل برداشت سطحی داشتند، یادم می‌آید یکی از نامزدهای ریاست‌جمهوری در سال 92 می‌گفت: «من این دلارها را با کشتی و فانتوم به ایران خواهم آورد.» یعنی کسانی در کار ما دخالت می‌کردند و نظر می‌دادند که تصورشان این بود وقتی ما از نقل و انتقال ارز صحبت می‌کنیم این ارزها با کامیون و کشتی وارد کشور می‌شوند! در صورتی که نقل و انتقال به این معناست که این وجوه از بانکی به بانک دیگر آن‌هم در قالب ابزارها و شبکه‌هایی چون شبکه الکترونیکی منتقل شوند.
به هر حال ما ایده خودمان را مطرح کردیم، ایده وزارت اقتصاد این بود که بیاییم فکری برای بازار ارز بکنیم تا نیروی عرضه و تقاضا یکدیگر را پیدا کنند، سفته‌بازی به حداقل برسد و البته این مبادلات نیز قابل پایش و مدیریت باشند. لذا پیشنهاد کردیم معاملات گواهی ارزی در بورس راه‌اندازی شود.

 

بــــرش

سال خاص 91
سال 91 برای اقتصاد ایران یک سال خاص است. اگر دقت کنید هیچ کدام از گروه‌های سیاسی یا منتقدان دولت سابق روی شاخص‌های اقتصادی سال‌های 89 و 90 بحث و تحلیل نمی‌کنند و فقط بر سال 91 تأکید و تمرکز دارند. در این سال‌ها که بزرگترین حملات از جنس جنگ اقتصادی یا تحریم اقتصادی بر اقتصاد ایران تحمیل شد، از نیمه سال 90 شروع شد ولی در نیمه اول سال 91 اوج گرفت. اتفاقی که در سال 91 رخ داد این بود که وقتی گزارش‌های نفتی را دریافت می‌کردیم آمار درآمدهای نفتی و ارزی و به تبع آن منابع ریالی‌مان بسیار تکان دهنده بود و می‌دانستیم با این وضعیت طبعاً نمی‌توانیم مانند گذشته و بر اساس پیش‌بینی بودجه مصوب سال 1391 اقتصاد کشور را مدیریت کنیم و باید یک سری تصمیمات جدید اتخاذ کنیم. البته به میزان قابل توجهی فضای بیرون دولت نیز برای پذیرش حرف‌های ما آماده شده بود. البته از آنجا که در سال پایانی دولت دهم بودیم باید با تدبیر و ملاحظه خاصی این رفتار را انجام می‌دادیم. انتخابات ریاست‌جمهوری نزدیک بود و همه جریان‌های سیاسی به دنبال این بودند تا بهره‌برداری سیاسی خودشان را انجام دهند.

 

بــــرش

ارز 1226 تومانی از کجا آمد؟
 من در آن جلسه صریحاً نظرم را اعلام کردم. در آن مقطع قیمت ارز به 1400 تومان رسیده بود. با گرفتن یک متوسط از نرخ‌های موجود، قیمت ارز توسط بانک مرکزی 1226 تومان اعلام شد. یادم هست وقتی در آن جلسه بحث‌ها در گرفت، آقای احمدی‌نژاد گفت: «ما کاری با نرخ ارز نداریم، این نرخ را بانک مرکزی تعیین کند، اما سیاست ما کنترل بازار ارز است.» نهایتاً دوستان در بانک مرکزی چنین تصمیمی گرفتند و نرخ را اعلام کردند، قبل آن هم، من و دیگران از نرخ اعلامی ارز مطلع نبودیم. اما باید پذیرفت که مسئول بازار ارز بانک مرکزی بوده و این موضوع در حوزه مسئولیت و تصمیم‌گیری بانک مرکزی بود. پیشنهادی که ما در وزارت امور اقتصادی و دارایی از سال 1390 مطرح و در سال 1391 هم دنبال کردیم این بود که یک بازار ارز جدید سازماندهی کنیم.

 

بــــرش

افراد را از تبعات تحریم آگاه کردیم
من از روزهایی برایتان صحبت می‌کنم که چیزی به آغاز تابستان سال 91 نمانده است. در نیمه دوم سال 1391 خوشبختانه برخی از بدبینی‌ها و اخبار غیرواقعی، بی‌اثر شد. به نظرم فراتر از دولت که با مشکلات درگیر بود، دیگران نیز واقف شده و به این جمع‌بندی رسیده بودند که نه‌ تنها جام زهری در کار نبوده است، بلکه با این نوع رفتارها با دولت، نمی‌شود و نمی‌توان کشور را مدیریت کرد. برای همین، به نظرم برخلاف آنچه در سال 90 فضای صحبت کردن فراهم نبود، یا خیلی‌ها با کنایه‌ها و حرف‌های خودشان دولت را تضعیف می‌کردند اما از تابستان سال 91 فضا بهتر شد و از ما می‌خواستند که افراد و سطوح مختلف را درباره تبعات تحریم آگاه کنیم.

جستجو
آرشیو تاریخی