صفحات
  • صفحه اول
  • رویداد
  • بازار ارز
  • کلان
  • انرژی
  • حمل و نقل
  • بازار سرمایه
  • چهان
  • صنعت و تجارت
  • تاریخ شفاهی
  • کشاورزی
  • کار و تعاون
  • صفحه آخر
شماره پنج - ۲۴ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران اقتصادی - شماره پنج - ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۳

نظر موافق هاشمی رفسنجانی درباره استقراض از خارج

با وجود مخالفت من به عنوان وزیر اقتصاد با استقراض از خارج و تبعات آن برای کشور، برخی نمایندگان مجلس از جمله آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس با استقراض موافق بودند

در شماره‌های پیشین ایران اقتصادی به بخش‌هایی از جلد دوم کتاب محرمانه‌های اقتصاد ایران که مربوط به تحولات اقتصادی کشور در سال‌های 64 تا 68 است پرداخته شد و خاطراتی از نحوه اداره اقتصاد کشور و شکل‌گیری برخی اقدامات اقتصادی پس از انقلاب در وزارتخانه‌ها و بانک‌ها از سوی محمدجواد ایروانی - وزیر اقتصاد آن سال‌ها - مطرح شد. در شماره امروز مباحث مربوط به استقراض خارجی و گفت‌و‌گوهای بین دولت و مجلس و همچنین نحوه تأمین ارز واردات در شرایط جنگی مطرح شده است.

یادم هست آن موقع بلافاصله نمایندگان مجلس نیز در نامه ‏ای خطاب به من نوشتند: «جناب آقای دکتر ایروانی، وزیر محترم اقتصاد و دارایی جمهوری اسلامی ایران؛ ما نمایندگان مجلس شورای اسلامی از جنابعالی به خاطر ابراز شهامت و شجاعت در اظهار واقعیت‏‌های نگران‏ کننده و ترسیم و بیان نارسایی ‌ها و تبعات ناشی از اجرای بند 14 تبصره 29 لایحه بودجه 1368 در رابطه با استقراض خارجی که به دور از هرگونه شائبه و عدم نگرانی از به‏ خطر افتادن موقعیت‏‌های اعتباری دنیوی و به پاس حرمت خون شهیدان رضایت خالق را بر همه چیز ترجیح دادید تشکر و قدردانی می‌نماییم. از خداوند متعال خواستاریم که همواره در پاسداری از ارزش ‏های خونبار انقلاب اسلامی موفق و مؤید باشید.»
اصل این نامه را نمایندگان به نخست‌وزیر دادند و وی نیز در تاریخ 1368.01.13 خطاب به بنده در حاشیه نامه نوشت: «برادر گرامی ایروانی؛ اینجانب نیز به سهم خود از موضع‏‌گیری صریح و روشن شما که از دیدگاه دولت دفاع کردید تشکر می‌کنم. ان‏‌شاءالله خداوند متعال به شما اجر بدهد و به همه ما توفیق دفاع از ارزش‏‌های اسلامی و استقلال کشور را عنایت فرماید.» و رونوشت آن را به اعضای دولت دادند.

نظر مرحوم نوربخش و روغنی زنجانی در مورد استقراض از خارج چه بود؟
این را یادآوری کنم که مرحوم نوربخش آن زمان دیگر رئیس کل نبود و در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس حضور داشت. وی موافق استقراض بود و حتی در مجلس هم در دفاع از استقراض صحبت کرد. آقای روغنی زنجانی هم در کلیت از نظر نوع نگاه با نوربخش همراه بود. هر چند آقای زنجانی در حوزه کارشناسی ریزبینی و دقت ‏های خاص خودش را همواره داشت و بعضاً اسیر نگاه‏‌های متصلب نبود و در حوزه استقراض خارجی به صراحت از وی چیزی نشنیدم. ضمن اینکه نظر موافق آقای هاشمی رفسنجانی درباره استقراض به عنوان رئیس مجلس بر همه آشکار بود.
وقتی من در مخالفت با استقراض حرف زدم، این صحبت بنده قانوناً باید در روزنامه رسمی چاپ می‌شد، چرا که روزنامه رسمی همه مذاکرات را چاپ می‌کرد اما با کمال تعجب در این مورد خاص این اتفاق نیفتاد. اگرچه اتفاقات مجلس در روز قبل و بعد از آن مثل روال سابق در روزنامه رسمی چاپ می‌شد اما حرف‏‌های آن روز من در جلسه علنی مجلس به چاپ نرسید. این بار هم با پیگیری‌هایی که انجام دادم نهایتاً  درروزنامه رسمی آن روز، چاپ و منتشر شد. در آن شرایط ایران کم ‏بدهی‌ترین کشور جهان بود و یکی از نقاط قوت ما ارزش اعتباری بالا و ظرفیت بالای کشور برای وام ‏گیری بود، چرا که کشور ما به هیچ وجه جزو کشورهای بدهکار محسوب نمی‌شد. در صحبت ‏های آن روز مجلس در رابطه با استقراض هم گفتم: «اتفاقاً وقتی استقراض صورت می‌گیرد، وفور اتفاق می‌‏افتد و در کوتاه‏ مدت تأثیر مثبتی بر اقتصاد می‌گذارد امّا بازپرداخت اقساط در سال‏‌های بعد به تراز ارزی کشور فشار می‌آورد و از آن به بعد تنگناها آغاز می‌شود. اگر من در ابتدا با این استقراض ‏ها موافقت کنم گشایش ‏هایی در بازار کالا و واردات صورت می‌گیرد و من وجیه‏ المله و مدیری قوی تلقی می‌شوم اما بعدها مشکل ایجاد می‌شود.»
طی یک سخنرانی مقتدرانه و با صلابت نه ‏تنها اسمی از وام و اعتبار نیاوردم، بلکه اعلام کردم که نظام پولی بین‌المللی ظالمانه و بحران انباشت بدهی‏‌های در حال رشد کشورهای در حال توسعه، علامت نظام غیرعادلانه اقتصادی جهان است و باید در این زمینه به کشورهای بدهکار مساعدت شود. وزرای اقتصادی کشورهای مختلف حاضر در جلسه به‌‏شدت مرا تشویق کردند و بعضاً پس از سخنرانی نزد من آمده و مشخصاً تبریک گفتند و اظهارات جالبی داشتند.
آنها می‌گفتند: «ما که از موضوع بدهی‏‌های جهان گلایه و انتقاد می‌کنیم خودمان بدهکار هستیم، اما شما صادقانه از ما حمایت می‌کنید، زیرا کشورتان علی‏رغم جنگ گسترده و طولانی، تنها کشوری در میان کشورهای جهان است که بدهی خارجی ندارد و این حمایت شما انصافاً واقعی است.» واقعاً این از افتخارات نظام جمهوری اسلامی بود که نه‏ تنها بدهکار نبود بلکه در طول سال‏‌های جنگ تمام بدهکاری‏‌های رژیم پهلوی را نیز پرداخت کرد.
خاطره دیگری که به یاد دارم، این است که یکبار هنگام رفت و آمد به محل اجلاس در برلین غربی در یکی از میدان‏‌های شهر پیاده شدم. مأموران امنیتی حاضر در آنجا احتراز می‌دادند و می‌گفتند: ممکن است حادثه‌‏ای پیش آید. در این میدان به چشم خود دیدم که تعدادی جوان حرکات عجیب و غریبی می‌کنند. برای مثال روی زمین رنگ پاشیده و رنگ‏‌ها را با هم قاطی کرده و در آن غوطه می‌خورند. نزد پیرمردی که همان نزدیکی‏‌ها نشسته بود رفتم، وقتی تعجب من را از دیدن این صحنه‌‏ها دید، گفت: «این ساختمان کلیسای سوخته در جنگ جهانی دوم را دیده‌‏ای؟ گفتم: بله، گفت: تمامی آلمان مثل این کلیسا نابود شده بود، ما آلمان را ساختیم، نسل ما آلمان را ساخت. سپس با خطاب قرار دادن این جوانان گفت: «حالا این بی‏بند‌و‌بارها اگر اینطوری پیش بروند آلمان آینده تاریکی خواهد داشت.»
اشاره دقیقی بود. به عبارت دیگر، وضع موجود محصول فعالیت‏‌های گذشته و تدابیر و اقدامات کنونی آینده را خواهد ساخت.
البته بنده از سال‏‌های جوانی به دلیل مطالعاتم در حوزه وام‏‌های بین‌‏المللی و بحران‏‌های حاصل از آن، اصولاً بی‏بندوباری مالی و استقراض خارجی را یک تهدید بزرگ برای کشور و انقلاب می‌دانستم و از همان ابتدا رویکرد تضعیف انقلاب اسلامی از طریق نظامی را شکست‌‏خورده می‌دانستم. واقعیت این است که حوزه اقتصاد پیچیدگی‏‌های بیشتری از حوزه نظامی دارد و مستقیماً منافع فردی و ملی را آرایش داده و لذا استقراض گسترده می‌تواند آرمان‏‌های یک ملت را با توجیهات و تأویلات، پایین بکشد.
موضع دکتر قاسمی، رئیس‌کل بانک مرکزی نیز در مخالفت با استقراض، صریح، قاطع و روشن بود. همان‌طور که در جلسات قبل خدمت‌تان گفتم، در بحث استقراض در مجلس یکی از نمایندگان مجلس در آن جلسه به سمت من آمد و در گوشم گفت: «ببین، اگر با استقراض موافقت نکنی، پست وزارت اقتصاد را از دست خواهی داد.»
آن لحظات در سکوت عجیبی فرو رفته بودم. با خودم گفتم: «من آدم همین روزها هستم، باید وظیفه‌‏ام را به‌درستی انجام دهم.» پشت تریبون رفتم و با قاطعیت با این مسأله مخالفت کردم. در آن لحظه جز اقتصاد و منافع کشور به هیچ چیز و هیچ کسی توجهی نداشتم. به هر حال زمان جنگ بود و اداره کردن مصارف اقتصاد در زمان جنگ کار سختی بود. البته در نهایت در یک رأی‌گیری نزدیک و با یک رأی اختلاف، نظر کمیسیون برنامه و بودجه مجلس رأی آورده و در همان سطح محدودی که در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس آورده بودند استقراض صورت گرفت. این در حالی بود که دشمن بعثی حدود 136 میلیارد دلار از دیگر کشورها کمک یا وام گرفته و یا نفت صادر کرده بود. به هر حال ما در دوران دفاع مقدس صرفاً به داشته‌‏ها و درآمدهای نفتی و ارزی جاری خودمان متکی بودیم. اما رژیم بعثی از سوی بسیاری از کشورهای منطقه تحت عنوان کمک یا استقراض حمایت می‌شد. اصلاً جنگ عراق و کویت به این دلیل «جنگ نفت» نام گرفت که کویت مدعی بود: «عراق باید پول نفت‏‌هایی را که در طول دوران جنگ با ایران در اختیارش قرار داده‌‏ایم و از منطقه بی‌طرف عراق و کویت نفت صادر کرده است، بازپرداخت کند.» امارات و عربستان نیز وام‌‏های زیادی به صدام پرداخت کرده بودند که بعد از پایان جنگ و شکست رژیم بعثی، این کشورها، دلارهای از دست رفته خود را مطالبه کردند. صدام نیز در پاسخ، عربستان و امارات را بمباران و کویت را با سرعت برق تصرف کرد.
البته بدهی‏‌های عراق به کویت به دلیل منطقه مشترک نفتی بین آنها بیشتر از سایر کشورها بود. از سوی دیگر، سوپر اِتاندارهای فرانسوی، تانک‏‌های لِئوپارد آلمانی، هواپیماهای اطلاعاتی اِیوکس امریکایی، چیفتن‌‏های انگلیسی، تانک‏‌های پیشرفته T72 شوروی و... نیز از سوی مجموعه دولت‏‌های غربی و شوروی در اختیار رژیم صدام قرار می‌گرفت. این در حالی بود که علاوه بر همه این امکانات و حمایت‏‌ها، صادرات نفت عراق نیز مانند گذشته در جریان بود.
در دوره چهار سالی که من در وزارت اقتصاد بودم مجموع درآمدهای کشور در کل چهار سال در حالی کمتر از حدود 36 میلیارد دلار بود که رژیم صدام بیش از 136 میلیارد دلار یعنی حدود 4 برابر ما از طریق صادرات، وام و اعتبارات درآمد داشت. یعنی استراتژی و نگاه دولت بعث تکیه بر توان متحدان بین‌المللی و به بیرون از مرزهای جغرافیایی خودش بود، در مقابل استراتژی ما تکیه بر اقتصاد ملی بود. البته ناگفته نماند اگر باب استقراض از خارج باز می‌شد این پیش‌بینی وجود داشت که مسابقه واردات کالاهای گوناگون، ایران را به یک کشور بدهکار بزرگ تبدیل کند که ما این کار را نکردیم و ملامت برخی‌ها را به جان خریدیم. بعدها اتفاقات و ورشکستگی ارزی دهه 70 و نیز مشکلات ارزی دهه 80 نشان محکمی از صحت این ادعا بود.

من شنیده‌‏ام شما در تخصیص ارز بشدت شخصیت سخت‏‌گیری داشتید و خیلی سخت می‌شد از شما برای واردات دلار گرفت؟
کاملاً درست است. من اجازه نمی‌دادم در آن شرایط جنگی، برای واردات غیرضرور ارز داده شود. قبل از اینکه من رئیس کمیته تخصیص ارز شوم گفته شد هر دو ماه یکبار جلسات کمیته تشکیل می‌شد. ولی بعد از اینکه مسئولیت کمیته تخصیص ارز را برعهده گرفتم، جلسات این کمیته هفته‌ای دو بار تشکیل می‌شد و تخصیص منابع را به دلیل اهمیت آن در اولویت فعالیت‏‌هایمان قرار داده بودیم. همزمان در اقتصاد ما نگاهی وجود داشت که برویم از خارج قرض بگیریم، شرایط جنگی است و به واسطه قرض گرفتن، امور کشور را بهتر اداره کنیم. اما باید توجه داشت ممکن است این قرض‏‌ها تلنبار شود و بحران‏‌هایی را ایجاد کند که امروزه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه تحت عنوان بحران بدهی‏‌ها شاهد آن هستیم. راه دیگر این است که با تدبیر بتوانیم دخل و خرج کشور را مدیریت کنیم. به نظرم در این حوزه خوب کار کردیم. به کالاهای اساسی مانند برنج، گندم، جو، ذرت و... در کنار وجود مخارج نظامی کشور در آن سال‏‌ها و کالاهایی که به بهداشت و درمان مردم مرتبط بود، اولویت داده می‌شد. ضمن اینکه ردیفی به نام کالاهای حساس و ضروری اختصاص می‌یافت و ردیفی هم برای صنوف تولیدی ایجاد کرده بودیم. یک سری از صنوف که در تولید فعالیت داشتند، توانسته بودند علاوه بر عرضه قابل توجه، اشتغال خوبی هم ایجاد کنند و به نوعی کشور را از واردات برخی کالاها بی‌نیاز می‌‏کردند. این صنوف توسط وزارت بازرگانی شناسایی و برای آنها توسط وزارت بازرگانی کارت فعالیت صادر شده بود. وزارت اقتصاد (کمیته تخصیص ارز) هم ارز مواد اولیه و تجهیزات مورد نیاز این بخش را به آنها اختصاص می‌داد. به خاطر دارم که به همراه مدیران ارشد وزارت اقتصاد خدمت آیت‌‏الله خامنه‌ای رئیس جمهور وقت رسیدیم و برنامه کاری و تحول را مطرح کردم. ایشان ضمن حمایت از برنامه‏‌ها و با اشاره محبت‏‌آمیز نسبت به بنده، خطاب به مدیران، شکوفایی اقتصادی از طریق رونق تولید را مورد تأکید قرار دادند. لذا این رویکرد پشتوانه خوبی برای حمایت همه‌جانبه از تولید بود. در واقع روشی که ما در پیش گرفته بودیم رهاسازی نبود و این مسأله توسط تیم اقتصادی دولت مدیریت می‌شد. کما اینکه اقتضای محدودیت منابع هم، همین مسأله را ایجاب می‌کرد. یعنی ما یک الگو و مدل برای تخصیص منابع محدود ارزی داشتیم تحت عنوان کالاهای اساسی، نیازهای دفاعی، فهرست کالاهای حساس و ضروری (نظیر اقلام دارویی - بهداشتی) و....
یعنی «ساختار الگوی تخصیص منابع ارزی هم به‏ صورت بخشی و هم دستگاهی» بود. ضمناً ردیف متفرقه داشتیم که موارد اضطراری از قبیل لوازم یدکی کارخانجات مهم در ردیف متفرقه و رأساً تخصیص داده می‌شد که یک کارخانه آرد یا سیمان برای یک قطعه کوچک متوقف نشود. در مورد ارز معالجه بیماران در خارج، موکول به تشخیص هیأت امنای پزشکی بود و هزینه ارز جاری صرفه‌‏جویی شد. صنعت تجهیزات پزشکی در داخل ایجاد شد که دستاوردهای عظیمی داشت و گسترش نظام درمانی یکی از افتخارات ملی ما است.
خلاصه کنم ما مدیریت ژله‌‏ای نداشتیم و وقت و حوصله به خرج می‌‏دادیم. ضمن اینکه در همین دوران دفاع مقدس پیشرفت‏‌های عمرانی قابل ملاحظه‌ای در کشور اتفاق افتاد و بسیاری از ساخت‌وسازها در این سال‌‏ها صورت گرفت.

در همان سال‏‌های جنگ؟
بله، برای مثال سرم‏سازی ثامن مشهد، سرم‏سازی قاضی تبریز و سدسازی، سیمان‏‌های مختلف از جمله سیمان شاهرود، لاستیک‏سازی اردبیل، پتروشیمی اراک و صدها پروژه بزرگ در زمان جنگ افتتاح و تأسیس شد. علاوه بر اینها پروژه‌‏های دهه اول انقلاب در همین دوران ایجاد شد. ضمن اینکه اصولاً راه‏سازی و اتوبان‌‏سازی‏‌ها از همان دوران باب شد. یک لایحه‌‏ در آن سال‌‏ها به مجلس بردیم که با استفاده از منابع بانک‏‌ها بتوانیم آزادراه و اتوبان بسازیم که مورد تصویب مجلس هم قرار گرفت. مثلاً آزادراه قزوین - زنجان با سرمایه بانک ملی در همان سال‏‌های جنگ ساخته شد که بعد از گذشت مدتی صندوق‏‌هایی مثل صندوق بازنشستگی، آزادراه قم - کاشان و بانک ملت آزادراه تهران - ساوه و... را ساختند. اینها نتیجه نوع نگاه متفاوت و سازنده نسبت به منابع و سپرده‏‌های بانکی و همچنین حمایت از تولید به صورت کلی، آن هم در زمان جنگ بود.
بانک‏‌ها در سال‏‌های 64 تا 68 علی‌رغم شرایط جنگی کاملاً در خدمت توسعه کشور قرار داشتند و نشان دادند با توجه به همه محدودیت‏‌ها، می‌‏توانند هم نقش عظیمی به‏ عنوان تسهیل‌گر توسعه ملی ایفا کرده و هم سودآور باشند. البته حدود ده سال پس از اتمام مسئولیتم در وزارت اقتصاد در سفر مطالعاتی که به ژاپن داشتم، متوجه شدم سیستم بانکی ژاپن چگونه با درایت، منابع بانکی را در خدمت پروژه‏‌های عمرانی و زیربنایی مصرف می‌‏کند، که البته خودش داستان مفصلی دارد.

مدیریت این فعالیت‌‏ها مربوط به وزارتخانه تحت مدیریت شما می‌‏شد؟
در مورد سیاست مالی، مسئول نهایی وزارت اقتصاد و در مورد سیاست پولی شورای پول و اعتبار بود که با تصویب نهایی دولت تنظیم می‌شد و وزارت اقتصاد نقش تعیین‏‌کننده‌‏ای داشت. البته بانک مرکزی، بانک‌‏ها و وزرای مربوطه مسائل را مدیریت می‌کردند. صرفاً راهبرد و جهت‌گیری‏‌های کلان مربوط به وزارت اقتصاد بود تا روند انجام کارها تسهیل شود، وگرنه این طور نبود که پیشبرد این فعالیت‌‏ها معطوف به یک نفر باشد. خود وزارت اقتصاد در واقع یک مجموعه فعال و پرتحرک بود ولی باید اذعان کرد وزارت و وزیر اقتصاد بشدت احساس مسئولیت کرده و نقش تعیین‏‌کننده‌ای بویژه به لحاظ تخصیص منابع دولتی و یا چگونگی تخصیص منابع در سیستم بانکی داشتند.
رویکرد خنثی و لیبرالی این است که ما بگوییم منابعی وجود دارد و بانک‌‏ها مؤسساتی هستند که می‌توانند هر رویکردی داشته باشند و... و با این توجیه همه چیز را رها کنیم. به این معنا که هر کس پول و قدرت بیشتری داشته باشد، بتواند پول بیشتری به دست بیاورد و یا اینکه هر کس پول بیشتری داشته و یا دسترسی بیشتری به منابع بانکی و اعتبار دارد، بتواند هر چه بخواهد بدون محدودیت وارد کند. این یعنی هدایت منابع به بازار پول و کالا و صرفاً تداوم آرایش و ساخت موجود اقتصادی و امکانات فعلی را رقم می‌‏زند و با توسعه منافات دارد که برخلاف قانون اساسی است.
برای مثال WTO می‌خواهد به نفع کشورهای صادرکننده، رهاسازی و مقررات‌‏زدایی کند. این به معنای حکم‏فرما کردن قانون جنگل است، زیرا که ساخت و آرایش فعلی اقتصادی آنها که تولید انبوه و صادرات‌محور است اقتضای آزادی عمل تجاری در عرصه بین‌المللی دارد و بشدت به نفع آنهاست. اگر ما هم یک روزی مانند چین، پایه‏‌های تولید و سیاست‏‌های آن را مستحکم کنیم و تسهیل‌‏گر و صادرکننده شویم، آن وقت از عضویت در WTO می‌توانیم به نفع اقتصاد ملی بهره‏برداری عملی کنیم. برای همین بود که چین این همه تقلا می‌کرد که وارد سازمان تجارت جهانی شود که البته خیلی‌ها با ورود چین مخالف بودند و سد راهش می‌‏شدند، چرا که می‌دانستند ورود چین به بازار آزاد برای چین منافع زیادی دارد و به تبع آن از منافع آنها می‌کاهد!

 

بــــرش

 اعتبار اسنادی بانک‌های ایرانی حکم طلا داشت
 ارزیابی ما این بود این سرآغازی برای استقراض‏‌های گسترده آتی و تشدید بیماری همیشگی اقتصادهای تک ‏پایه مانند ایران شود. همچنین پیش ‏بینی می‌کردیم این موضوع سیاست خارجی و روابط بین ‏المللی ما را هم تغییر دهد، حتی ممکن بود آرمان ‏ها و منافع بلندمدت و استقلال کشور قربانی شود. لذا ما از همان ابتدا پیش ‏بینی واردات انبوه را داشتیم و تا زمانی که من مسئولیت ریاست کمیته تخصیص ارز را به‏ عنوان وزیر اقتصاد داشتم تعهدات ارزی کشور توسط بانک مرکزی به صورت هفتگی و دقیق کنترل می‌شد و هیچ‌گاه اعتبارات اسنادی ما پس زده نشد و به قول خارجی‏‌ها اعتبار اسنادی بانک‏‌های ایران و امضای پایوران بانکی ایرانی حکم شمش طلا را داشت.

 

 

بــــرش

خطر تبدیل ایران به بدهکار بزرگ وجود داشت
 در دوره چهارساله‌ای که من در وزارت اقتصاد بودم مجموع درآمدهای کشور در کل چهار سال در حالی کمتر از حدود 36 میلیارد دلار بود که رژیم صدام بیش از 136 میلیارد دلار یعنی حدود 4 برابر ما از طریق صادرات، وام و اعتبارات درآمد داشت.
یعنی استراتژی و نگاه دولت بعث تکیه بر توان متحدان بین ‏المللی و به بیرون از مرزهای جغرافیایی خودش بود، در مقابل استراتژی ما تکیه بر اقتصاد ملی بود. البته ناگفته نماند اگر باب استقراض از خارج باز می‌شد این پیش‌بینی وجود داشت که مسابقه واردات کالاهای گوناگون، ایران را به یک کشور بدهکار بزرگ تبدیل کند که ما این کار را نکردیم و ملامت برخی‏‌ها را به جان خریدیم.
بعدها اتفاقات و ورشکستگی ارزی دهه 70 و نیز مشکلات ارزی دهه 80 نشان محکمی از صحت این ادعا بود.

 

جستجو
آرشیو تاریخی