بازسازی کارخانجات در زمان جنگ بلافاصله پس از بمباران
سیاستهای اقتصادی دوران دفاع مقدس، با وجود فشارهای جنگ کاملاً فعال و وزارت اقتصاد خود را مسئول اقتصاد ملی دانسته و به دنبال رفع تکلیف صرفاً به عنوان نگهدارنده داراییها و دخل و خرج کشور نبود به نحوی که بازسازی کارخانهها بلافاصله پس از بمباران آغاز میشد
طی شمارههای اخیر «ایران اقتصادی»، مباحثی از جلد دوم کتاب محرمانههای اقتصاد ایران به قلم مهدی و میثم مهرپور که حاوی گفتوگوهایی با محمدجواد ایروانی؛ وزیر اسبق اقتصاد کشورمان در سالهای 64 تا 68 است پیرامون مباحثی از جمله تغییر سیستم بانکداری ایران و تدوین مقررات بر اساس اصول اسلامی، نحوه عملکرد آن روزهای وزارت بازرگانی و اقتصاد و همچنین روابط بین دولت و مجلس مطرح شد. در این شماره، ایروانی توضیحاتی درباره دیدگاههای اقتصادی خود داد و مباحثی درباره پیوستن ایران به سازمان جهانی تجارت ارائه کرد.
در زمان وزارت شما ورود ایران به WTO مطرح نبود؟
نه اصلاً آن زمان سازمان تجارت جهانی تأسیس نشده بود و معاهده گات این مقوله را دنبال میکرد. اصولاً خاستگاه گات کلوپ کشورهای قدرتمند صادرکننده است. اینکه ما بیاییم و در اوج وارداتمحوری عضو این سازمان بشویم، قطعاً یک انتحار اقتصادی از جانب ماست. ما باید ابتدا خودمان را آماده رقابت کنیم و بعد وارد WTO شویم. بنابر همین نگاه بود که همان موقع وقتی بسیاری از کارخانجات ما بمباران میشدند، بلافاصله بازسازی آنها آغاز میشد. ذوب آهن اصفهان، کاغذسازی پارس، پالایشگاه اصفهان، نیروگاه نکا در شمال کشور و... از جمله تأسیساتی بودند که در حین جنگ بمباران میشدند. برخی دیگر از کارخانجات نظیر کاغذسازی پارس بارها بمباران شد و در همان زمان جنگ مجدداً بازسازی شده و شروع به فعالیت کردند. میبینید سیاستهای اقتصادی آن دوران علیرغم فشارهای جنگ کاملاً فعال و وزارتخانه خود را مسئول اقتصاد ملی دانسته و به دنبال رفع تکلیف صرفاً به عنوان نگهدارنده داراییها و دخل و خرج کشور نبود. بعد از آن هم در اولین سمینار در مورد معاهده گات در ایران و الحاق ایران به آن در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران صریحاً اعلام کردم گات کانونی تسهیلگر برای توسعه صادرات کشورها و نفت خام است که عمده صادرات ماست و ما بهرهای از آن نمیبریم. در عوض دروازههای کشور را برای واردات بیشتر باز کرده و این اتفاق به رکود تولید میانجامد. ما صرفاً با آمادهسازی بنگاههای تولیدی و رقابتپذیری آنها میتوانیم سکوی پرشی برای اقتصاد خود ایجاد کنیم وگرنه پیوستن به این معاهده، پرتگاه سقوط برای تولید ملی خواهد بود.
شما را آقای مهندس موسوی برای پست وزارت انتخاب کرد یا منتخب آیتالله خامنهای بودید؟
وزرا را نخست وزیر معرفی و رئیس جمهور تأیید میکرد. پس از آن، شخص مورد نظر برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس معرفی میشد. من آن زمان عملاً در جناحهای چپ و راست سیاسی که خیلی هم در آن برهه رایج بود، حضور نداشتم. لذا از این حیث مورد حمایت و توجه طیف یا جناح خاصی نبودم. مهندس موسوی هم بیشتر با توجه به اینکه بنده از طرف نیروهای انجمن اسلامی بانکها و شورای هماهنگی انجمنهای اسلامی بانکهای کشور معرفی شده بودم، من را به مجلس معرفی کرد. البته قبل از آن جلسهای با آقای مهندس موسوی داشتم و ایشان متوجه نگاه و دیدگاه من به مسائل اقتصادی شده بود.
با مهندس موسوی از قبل آشنایی نداشتید؟
نه، ارتباطی با هم نداشتیم.
در جلسهای که با نخست وزیر داشتید، چه گذشت؟ آقای موسوی چه سؤالاتی از شما پرسید و شما چه پاسخهایی دادید که وی متوجه شد دارای چه تفکرات اقتصادی هستید؟
ایشان از تفکرات اقتصادی من مطلع بود و بعد از کلیات راجع به چالش نظام اداری کشور پرسید. من هم پیشنهادهایی را در این باب ارائه کردم. اینکه هرم نظام اداری ما ارتفاع بالایی دارد و نظام تصمیمگیری در این هرم، خود به جای تسهیل، مانعی برای توسعه است. بنده در این جلسه نظرات و پیشنهادهای خودم را بیان کردم. ایشان نیز از من خواست که موارد مطرح شده را به صورت مکتوب به وی ارائه دهم که این کار را انجام دادم.
دیدگاههای اقتصادیتان با نخست وزیر یکی بود؟ بالاخره هم شما نگاه چپ به اقتصاد داشتید و هم آقای موسوی.
دیدگاه من عدالتگرا بود و اختلافی با هم نداشتیم.
به هرحال شما جزو اقتصاددانان نهادگرا هستید؟ درست است؟ لیبرال که نیستید؟
درست است، خدا نکند لیبرال باشم. دیدگاه اقتصادی من اسلامی و نهادی است. زندگی مدیریتی من، این موضوع را تأیید میکند. زمانی که در وزارت بازرگانی هم بودم، با وجود اینکه اتحادیههای مختلف مثل ناشران، صحافها، خرازها، درودگران و... دیدگاههای مختلفی داشتند، اما من با تمام این اتحادیهها کار میکردم و با آنها تعامل فعال داشتم. به هرحال اینها دارای دیدگاههای متفاوتی بودند، مثلاً درودگران به جناح چپ آن روز منتسب و تمایل بیشتری داشتند اما اتحادیه چوببرها به سمت بازار متصل بودند. من سعی میکردم با هر دو نگاه، صمیمی باشم و از نقطه نظرات تمام دیدگاهها استفاده میکردم. در واقع هرگز احساس تفوق بر آنها نداشتم، بلکه تمام تلاشم این بود که بتوانم در راستای انجام وظایف خودم همه را فعال کرده و مشارکت دهم.
از دوران وزارت بازرگانی تجربیات و خاطرات شیرینی دارم. یادم هست وقتی که از وزارت بازرگانی به وزارت اقتصاد میرفتم، همین دوستانی که به بازاری معروف بودند، برای تبریک آمده بودند. گویا برخی به این دوستان گفته بودند: «ایروانی که چپ است، شما چرا از آمدن وی به وزارت اقتصاد خوشحالید؟» آنها هم گفته بودند: «ما با این آدم مدتها کار کردیم، آدم درستی است و اهل چپ و راست نیست و مردم و صنوف را به حساب میآورد و اهل خدمت است.» بعدها در حوزههای مالیاتی همکاریهای گسترده و صمیمانهای با همه اصناف تجربه کردم. البته همواره همه میدانستند از سر ضعف مدیریتی همکاری نمیکنم، بلکه براساس اعتقاد و سبک مدیریتیام و با حفظ موضع اقتدار مدیریتی همکاری کامل و صمیمانه دارم.
شرط و شروطی هم برای قبول وزارت با نخست وزیر گذاشتید؟
بجز پیشنهاد رئیس کل برای بانک مرکزی که البته صراحت قانون هم بود و شرط محسوب نمیشد، نه هیچ شرط دیگری وجود نداشت.
در جایی خواندم شما علاقهای به وزارت اقتصاد نداشتید، منظورم وزیر اقتصاد شدن است.
اجازه بدهید درباره این جمله که «علاقهای به وزارت اقتصاد نداشتم» توضیح بدهم. منظورم از بیان این جمله این بود که عطش گرفتن پست وزارت اقتصاد را نداشتم. بیشتر، خدمت و مؤثر بودن برایم مهم بود. چندبار در زمان مسئولیتم پنجشنبه شبها به دیدار رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) رفتم، چراغهای اتاق ریاست جمهوری را خاموش و فقط چراغ مطالعه برای بررسی پروندهها و ارجاع کارهای کارتابل روشن بود و ایشان کاملاً صرفهجویی را در عمل و نه به صورت نمایشی رعایت میکردند. یکی از نمایندگان آن موقع مجلس در مورد ایشان میگفت: «غیر از خرید از محل سهمیه کوپن خانوار برای خانواده، خرید مواد غذایی اضافی ندارند.» یکبار شخصاً به من گفتند که دغدغههای هزینه حفاظت ایشان که به بیتالمال تحمیل میشود را دارند. علیرغم اینکه ایشان در بمبگذاری منافقین مجروح و جانباز شده بودند و حفاظت از ایشان بسیار ضروری بود، اما خیلی جالب بود که به فکر هزینههای حفاظت از خود بودند.
وضعیت زندگی ایشان، اتاق اداری و اتاق دیدارهای رسمی با رؤسای کشورها، پذیراییهای رسمی و غیررسمی ساده ایشان از همه، حکایت از یکی بودن قول و عمل و موجب شیفتگی تمام افرادی است که حتی یک بار با ایشان دیدار داشتهاند. این موضوع موجب افتخار نظام جمهوری اسلامی ایران است که دوست و دشمن هم بدان اذعان دارند.
گفته میشود شما در برههای که در بانک ملت حضور داشتید از جاهای خاصی حمایت میشدید و وقتی که به پست هیأت مدیره بانک هم منصوب نشده بودید، گفته میشد بزودی پست مهمی در نظام بانکی خواهید گرفت.
من از جای خاصی حمایت نمیشدم. به دلیل فعالیتهای قبل از انقلاب برخی مسئولین بنده را میشناختند و شبکه بانکی و انجمن اسلامی بانکها با توجه به عملکرد و نگاهم از من حمایت میکردند. در نگارش بیانیههای انجمنهای اسلامی مشارکت فعال داشتم و نوع دلسوزی و نگاه جامع من به انقلاب اسلامی شاید موجب چنین تصوری میشد. بالاخره انقلاب شده بود و نیروهای مکتبی وارد فضای سیاسی - اقتصادی کشور شده بودند. این حرفهایی هم که در آن برهه درباره بنده زده میشد، به نظر من اقتضای زمان بوده و طبیعی بود. آن زمانی هم که در بانک ملت، حتی عضو هیأت مدیره نشده بودم از گوشه و کنار میشنیدم که میگفتند ایروانی عملاً دارد بانک را اداره میکند و یا اینکه وی در مراکز و سازمانهای رسمی و غیررسمی خیلی نفوذ دارد و از این حرفها.
حتی در مقطعی افرادی این شایعه کذب را مطرح کردند که ایروانی نماینده امام در بانکهاست! در حالی که امام (ره)، اصلاً نمایندهای در بانکها نداشت. به هر حال حرفهایی بود که در آن زمان مطرح میشد و کاملاً بیوجه بود و من نیز تکذیب میکردم.
در جمعی گفته بودید که قرار بوده به جای شما، آقای علی ماجدی وزیر اقتصاد شود. از شما برنامه خواستند و چند روز بعد اسمتان را، آن هم در روزنامهها، به عنوان وزیر معرفی شده خواندید. درست است؟
وقتی قرار شد برای وزارت اقتصاد و دارایی بعد از رفتن آقای دکتر نمازی فرد دیگری تعیین شود، پس از جلسهای که در نزد مهندس موسوی بودم، قرار شد ایشان با هماهنگی بنده نظر خود را اعلام کند. لذا رأساً از طرف نخستوزیر به رئیس جمهور معرفی شدم و آقای محمدخان که آن موقع مشاور رئیسجمهور بود از طرف ایشان مرا خواست و جلسهای در ریاست جمهوری داشتیم. ایشان پیشنهاد وزارت را مطرح کردند. بنده در آن جلسه آقای علی ماجدی را برای وزارت اقتصاد به وی معرفی کردم و گفتم بهتر است ماجدی وزیر اقتصاد شود. آقای محمدخان گفت شما از طرف نخستوزیر به رئیسجمهور معرفی شدید و نظر جناب آقای خامنهای رئیس جمهور روی شماست. گفتم برای اینکه نظر ریاست محترم جمهوری تأمین شود من حاضرم قائم مقام ماجدی شوم تا در کنار آقای ماجدی فعال باشم و در کنار هم کارها را جلو ببریم. آقای محمدخان گفت: «بناست شما وزیر اقتصاد باشید و قرار است که شما این مسئولیت را برعهده بگیرید.» نهایتاً هم اتفاق مورد نظر بنده روی نداد و در یک غافلگیری، خبر معرفی خود را توسط آقای نخستوزیر به مجلس شورای اسلامی در روزنامه جمهوری اسلامی خواندم و سپس از برنامه مورد نظرم در مجلس دفاع کردم و رأی خوبی هم از نمایندگان مجلس کسب کردم.
آقای ماجدی در آن زمان چهکاره بود؟
ماجدی جزو کارشناسان برجسته بانک مرکزی، عضو هسته مطالعات بانکداری اسلامی بانک مرکزی و عضو انجمن اسلامی بانک مرکزی بود.
آقای دکتر! میخواستم درباره تفکرات اقتصادی شما سؤال کنم. تفکر اقتصادی شما چیست و طرفدار کدام مکتب مشخص اقتصادی هستید؟
بنده طرفدار مکتب اقتصاد اسلامی هستم و باور دارم که اگر آموزههای اسلامی در جامعه پیاده شود و تبدیل به مقررات قانونی و مورد عمل قرار گیرد، طبق بیان قرآن کریم برکات الهی از زمین و آسمان نازل خواهد شد. اصولاً تعبیر بنده از مکتب اقتصاد اسلامی یک نظام مقید هدایت یافته توسط حکیم و عقل مطلق خلقت است. چهارچوب مکتب در جهت رفاه و هدایت و فضائل و کمال انسان است. لذا منشأ وحیانی و عقلانی مطلق دارد و افق دیدش کوتاهمدت نیست. ژرفنگر و عدالتمحور است. کارآیی را با تحقق عدالت به حداکثر میرساند. آزمون و خطا نیست تا همانند مکاتب فعلی که به دست بشر تدوین و پیاده شده و مرتب حک و اصلاح و تغییر میکنند.
ثبات و پایداری یعنی دوشاخگی دنیا و آخرت، فرد و جامعه، رفاه مادی و معنوی، دین و دنیا همواره با هم دیده میشود و هیچکدام فدای دیگری نمیگردد. این مکتب صرفاً به مطلوبیت فردی توجه ندارد بلکه نگاه آن مطلوبیت توأمان فردی و اجتماعی است. رکن این مکتب وجود هادی است. لذا به انسان جایزالخطا مطلقنگری ندارد و ویژگیهای دیگری که امکان توضیح بیشتر در این مجال وجود ندارد. اما در شرایط کنونی من این تقسیمبندیهایی را که به عنوان چپ و راست صورت میگیرد قبول ندارم و نداشتم و شخصاً خودم را نه چپ میدانم و نه راست. اصولاً در درون این چپ و راستهای معمول گرایش مشخص اقتصادی وجود ندارد و بهرغم اغراض سیاسی بعضاً حتی و هیچوقت معلوم نشد که چه گرایش اقتصادی دارند. من رویکرد عدالتمحور و نهادگرا یعنی مردمگرا را چارهساز میدانم. یعنی رشد عدالتمحور که مؤلفههای مشارکت گسترده مردم و نیز رقابت را در اقتصاد نهادی کند. بنده بر پایه آموزههای مکتب اهل بیت(ع) معتقدم که چون خداوند عادل است؛ بنابراین حکومت نیز در راستای عدالتگستری تأسیس میشود آن وقت است که اهمیت نظر حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه حکومت اسلامی شعبهای از انوار الهیه است مکشوف میشود و اصولاً جوهره عدالت هم برای بقا و پایداری حکومت است و اگر این رمز و راز را هر حکومتی رعایت کند بقای خودش را تضمین کرده و اصولاً فقه و شریعت اسلامی اهمیتش این است که حکومت را با عنصر عدالت پایدار میسازد و بر این اساس است که با فطرت انسانها سازگار است. چرا که انسانها نیز ذاتاً خواهان عدالت و بقا هستند و بدین سبب است که ما آینده را از آن اسلام و انقلاب اسلامی میدانیم. دیدگاه دیگری وجود دارد که بنیان آن Individualism (فردگرایی) بوده و با یک نگاه لیبرالی معتقد است خود افراد وقتی منافع خودشان را بطور مجزا بیشینه کنند منفعت جامعه نیز خود به خود بیشینه میشود. البته خود آدام اسمیت پدر اقتصاد کلاسیک هم در یکی از کتابهای خود این گزاره را زیر سؤال میبرد و کافی نمیداند. اما تاریخ به ما ثابت کرده این اتفاق رخ نمیدهد و مدینه فاضله لیبرال دموکراسی یعنی امریکا به توسعهطلبی و میلیتاریسم و تبدیل جهان به شر و خیر امریکایی در عرصه بینالمللی و گوانتانامو و ابوغریب و زندانهای سری اروپا و در داخل امریکا به بیعدالتی جنبش 99 درصد OW و تبعیض نژادی و فاشیسم روی آوردند. حساب کمونیسم که به دیکتاتوری و اضمحلال در دهه 90 رسید، روشن است. اثبات این قضیه نیز بسیار ساده است. کسی که با دیدگاه فردگرایی لیبرالی مسئولیت میپذیرد اقدام خاصی انجام نمیدهد چرا که معتقد است: «افراد آزاد هستند.» یعنی اصولاً نوع نگاه این افراد بر اساس بیطرفی دولت و عدم پذیرش مسئولیت است و نقش حداقلی و کاملاً خنثی برای حکومت قائلاند و آن را به نشر اسکناس و پول ملی، سیاست خارجی و تا حدودی ارتش محدود میکنند. این تیپ افراد مسئولیت را خیلی راحت تلقی میکنند، چون با اینکه مسئولیت دارند هیچ کاری انجام نمیدهند و فقط حرف میزنند. در واقع یک نوع جاخالی دادن از مسئولیت و بیعملی در این طیف از افراد وجود دارد. در برههای که بنده در وزارت اقتصاد مسئولیت داشتم چنین تفکرات اقتصادی در ظاهر قدرت بروز نداشتند ولی وجود داشتند و در عمل سعی به اجرای تفکرات خود داشتند و اقتضایی عمل میکردند.
اما کسی که عدالتگرا است و مسئولیت دارد وقتی در حوزه اقتصادی مسائلی از قبیل ضریب جینی، شکاف درآمدی، تورم، اشتغال، مشارکت و بالا بردن سطح درآمد آحاد جامعه در یک جامعه و... اصلاح نشود خودش را مسئول میداند، اما لیبرالها اینطور نیستند. به عنوان مثال لیبرالها خودشان را مسئول اصلی به تعادل رساندن بازارها نمیدانند و معتقدند بازارها خود به خود به تعادل میرسند و دولت باید دخالتی نکند. تفکر عدالتگرا حتی در زمان جنگ تحمیلی نیز معتقد بود که باید به فکر کاهش ضریب جینی بود که همینطور شد و از افتخارات زمان جنگ است، اما برخی از همین افراد معتقد به بازار آزاد در زمان جنگ میگفتند، دولت باید اقتصاد را رها کند. بدیهی بود که تولید ضربه میخورد، بنگاهها هم در شرایط سختی جنگ نباید بیکاری کارگران را در دستور کار قرار میدادند و... در نظام اقتصاد اسلامی همه نسبت به همه و جامعه مسئولیت دارند و مسئولیت عالیه و کلان جامعه را ولیفقیه به عهده دارد و حکومت در همین راستا (طولاً) وظیفه ایفای عملی آن را به عهده میگیرد. در نظام اقتصاد اسلامی وظایف عمومی بهعهده دولت است. دولت نقش مهم تکافل و توازن اجتماعی را به عهده دارد.
در برخی از اسناد خواندهام شما از لحاظ تفکر اقتصادی به نخستوزیر نزدیک بودید. لطفاً بگویید شخص نخستوزیر دارای چه تفکر اقتصادی بود؟ چون برخیها میرحسین را دارای تفکرات بسیار چپگرایانه میدانند.
شیرینی داستان این است که خیلی از اینهایی که امروز راست اقتصادی و سیاسی هستند قبلاً چپهای رادیکال بودند. یکی از همین آقایانی که به چپ بودن مشهور بود میگفت: «من مکلیب هستم یعنی علاوه بر مکتبی بودن لیبرال هم هستم.» خیلی از اینهایی که راست افراطی و لیبرال شدند آن زمان چپرویهای زیادی داشتند. لذا من خیلی این تقسیمبندیها را از گذشته تا امروز جدی نمیگیرم. به نظرم دیدگاه نهادگرایی یا مردمی و عدالتمحورانه مهمترین چیزی است که ایشان و اکثریت دولت آن زمان در آن خط بودند.
میرحسین از چه تفکر اقتصادی حمایت میکرد؟
نخستوزیر لیبرال نبود، اتفاقاً تفکر لیبرال را اصلاً قبول نداشت. اما بالاخره اطراف وی، افراد با گرایشات مختلفی بودند. مشاورانی مانند استاد عالینسب و آقای فرشاد مؤمنی که عدالتخواه بودند و نیز لیبرالهایی که اگرچه خودشان را به صراحت لیبرال معرفی نمیکردند اما اقدامات و حرفهایی که میزدند نشان میداد با نخستوزیر و رئیسجمهور هماهنگ نیستند. اطراف آقای نخستوزیر این جور افراد زیاد پیدا میشد. روزی آقای نخستوزیر به من گفت: «به من میگویند خصوصیسازی کنید. اولین کاری که بخش خصوصی برای پایین آوردن هزینه، پس از خصوصیسازی کارخانجات انجام میدهد، بیکاری کارگران خواهد بود. بدون شک این اتفاق دارای یک موج اجتماعی منفی، آن هم در زمان جنگ است که بروز خواهد کرد.» میرحسین معتقد بود: «با این روش جنگ را میبازیم.»
بــــرش
همکاری صمیمانهای با اصناف تجربه کردم
از دوران وزارت بازرگانی تجربیات و خاطرات شیرینی دارم. یادم هست وقتی که از وزارت بازرگانی به وزارت اقتصاد میرفتم، همین دوستانی که به بازاری معروف بودند، برای تبریک آمده بودند. گویا برخی به این دوستان گفته بودند: «ایروانی که چپ است، شما چرا از آمدن وی به وزارت اقتصاد خوشحالید؟» آنها هم گفته بودند: «ما با این آدم مدتها کار کردیم، آدم درستی است و اهل چپ و راست نیست و مردم و صنوف را به حساب میآورد و اهل خدمت است.» بعدها در حوزههای مالیاتی همکاریهای گسترده و صمیمانهای با همه اصناف تجربه کردم. البته همواره همه میدانستند از سر ضعف مدیریتی همکاری نمیکنم، بلکه براساس اعتقاد و سبک مدیریتیام و با حفظ موضع اقتدار مدیریتی همکاری کامل و صمیمانه دارم.
بــــرش
ماجرای معرفی به مجلس به عنوان وزیر اقتصاد
وقتی قرار شد برای وزارت اقتصاد و دارایی بعد از رفتن آقای دکتر نمازی فرد دیگری تعیین شود، پس از جلسهای که نزد مهندس موسوی بودم، قرار شد ایشان با هماهنگی بنده نظر خود را اعلام کند. لذا رأساً از طرف نخست وزیر به رئیس جمهور معرفی شدم و آقای محمدخان که آن موقع مشاور رئیس جمهور بود، از طرف ایشان مرا خواست و جلسهای در ریاست جمهوری داشتیم. ایشان پیشنهاد وزارت را مطرح کرد. بنده در آن جلسه آقای علی ماجدی را برای وزارت اقتصاد به وی معرفی کردم و گفتم بهتر است ماجدی وزیر اقتصاد شود. آقای محمدخان گفت شما از طرف نخست وزیر به رئیس جمهور معرفی شدید و نظر جناب آقای خامنهای رئیس جمهور روی شماست. گفتم برای اینکه نظر ریاست محترم جمهوری تأمین شود، من حاضرم قائم مقام ماجدی شوم تا در کنار آقای ماجدی فعال باشم و در کنار هم کارها را جلو ببریم. آقای محمدخان گفت: «بناست شما وزیر اقتصاد باشید و قرار است که شما این مسئولیت را برعهده بگیرید.» نهایتاً هم اتفاق مورد نظر بنده روی نداد و در یک غافلگیری، خبر معرفی خود را توسط آقای نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی در روزنامه جمهوری اسلامی خواندم و سپس از برنامه مورد نظرم در مجلس دفاع کردم و رأی خوبی هم از نمایندگان مجلس کسب کردم.