در یکی از همین مراجعات هم با تعدادی از دختربچههای یتیم عکس یادگاری گرفتم. بعد از این آشنایی، تصمیم گرفتیم غذاهایی را که در ماه رمضان به ما میدادند به اضافه غذاهایی که بچههای دیگر نمیخوردند، در سردخانه و یخچال دانشکده نگهداری کنیم و موقع افطار به آنجا ببریم.
آن زمان دانشکده نفت به رفاه دانشجویان خیلی اهمیت میداد.
علاوه بر صبحانه، ساعت 10 هم شیرینی و کیک میدادند. ناهار، عصرانه و شام هم برقرار بود.
در ایام ماه مبارک رمضان علاوه بر این وعدههای غذایی، افطاری و سحری هم میدادند. هر کس میخواست روزه بگیرد، این امکان برای او فراهم بود. ما روزه میگرفتیم و صبحانه، ناهار، عصرانه و شام را مصرف نمیکردیم و آنها را بستهبندی میکردیم و برای بچههای یتیم احمدآباد میبردیم. کم کم حتی آنهایی که روزه خور بودند؛ چون حجم غذا زیاد بود، کمک میکردند و اواخر دوران دانشجویی شاید حدود 200 نفر از بچههای یتیم را تحت پوشش قرار داده بودیم و تغذیه آنها را تأمین میکردیم.