ضدانقلاب و گروهکهای چپ به طور استراتژیک در مراکز اهواز همچون صنعت نفت، فولاد و نیروگاهها نفوذ کرده بودند. در جریان خلق عرب مرکز ثقلشان به طور عمده مسجد سلیمان، آبادان و تا حدودی هم در خرمشهر و اهواز بود، اما بیشتر مرکز آنها در آبادان و مسجد سلیمان بود. گروهکها آن موقع هنوز چهره واقعیشان مشخص نبود و به آن وضوحی که سال 1360 در مقابل نظام موضعگیری کردند، مواضعشان را آشکار نمیکردند. خیلی از آنها ظاهرالصلاح میآمدند و زمانی که گروههای کارگری تحصن میکردند، سخنگویشان بودند و امتیازخواهی میکردند و دنبال این بودند که بتوانند نظرات خودشان را تحمیل کنند. دوستانی هستند که اسمهایشان را نمیگویم و بعضیهایشان الان مسئولاند و الحمدلله تغییر جهت دادهاند و دیگر آن حالتها را ندارند، ولی آن زمان با گروههای چپی میآمدند و متحصن میشدند. یکی از تحصنهای آنها حدود 36 ساعت در فرمانداری طول کشید. در این تحصن جمعیتی چند هزار نفری در خود فرمانداری و خیابانهای اطراف استانداری و فرمانداری، که نزدیک هم بود، جمع شده بودند. سران آنها چپی بودند؛ یعنی از گروههایی چون امتی ، پیکاری و منافقین بودند. تعدادی از آنها بعداً خودشان را از منافقین جدا کردند. یادم هست نزدیک به 22 ساعت در دفتر کار خودم در حالی کار میکردم که این متحصنین روی میز یا روی زمین دفترم نشسته بودند و من آن قدر با آنها صحبت میکردم که تحت تأثیر قرار میگرفتند و اجازه میدادند که من نامهها را بگیرم و جواب بدهم یا اجازه میدادند که بتوانم نمازم را بخوانم یا غذا به داخل بیاورند. ما طی دورانی با آنها درگیری داشتیم، منتها استراتژی آنها در خوزستان حذف و درگیری فیزیکی با مسئولان وقت نبود.