رئیس مؤسسه مطالعات بینالمللی انرژی همکاریهای گازی ایران و روسیه را بررسی میکند
در یکسال اخیر دیپلماسی گازی کشور از حالت انفعال خارج شد
اخیراً ایران و روسیه تفاهمنامهای 40 میلیارد دلاری امضا کردند که در نتیجه این تفاهمنامه ایران میتواند نقش پررنگتری در بازار گاز جهان به دست بیاورد. از جمله تکمیل طرحهای گازی مانند ایران الانجی که ظرفیت صادرات گاز به هر نقطه از جهان را در اختیار کشور قرار میدهد. در کنار این مباحث، موضوع واردات گاز از روسیه و صادرات آن به بازارهای موجود مطابق اسناد بالادستی و هدفگذاری تبدیل ایران به هاب گاز منطقه مطرح است. اما این سؤال پرسیده میشود که روسیه به عنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان گاز جهان چرا باید به چنین همکاری تمایل داشته باشد؟ محمدصادق جوکار، رئیس مؤسسه مطالعات بینالمللی انرژی در گفتوگو با «ایران» به این سوال پاسخ میدهد. جوکار همچنین درجه اهمیت بازار اروپا برای ایران را بررسی میکند و پاسخ میدهد که آیا اصلاً اروپا به دنبال عرضه گاز ایران به این اتحادیه هست یا خیر؟
اخیراً تفاهمنامهای 40 میلیارد دلاری میان ایران و روسیه به امضا رسید که در نتیجه بخشی از این تفاهمنامه ایران و روسیه قرار است در زمینه گاز همکاریهایی داشته باشند. حتی گفته میشود که در قالب این همکاری، ایران، گاز روسیه را هم میخواهد بخرد. آیا قرار است که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گاز جهان، واردکننده گاز یا سوآپر شود؟ چرا چنین تصمیمی گرفته شده است؟
ابتدا این را بگوییم که درباره وضعیت صادرات گاز هر کشور، در وهله نخست متناسب با ظرفیت صادراتی آن کشور و همچنین پتانسیلهای تجارت گاز آن صحبت میشود. کلمه تجارت گاز را تعمداً به کار میبرم که یک کلمه اعم است و شامل خرید، سوآپ، ترانزیت، سوآپ هیبریدی، تبادل ((Trade-off میشود. از این رو، وقتی که ما درباره بازار صادرات گاز ایران صحبت میکنیم، باید به پتانسیلهای خودمان در وضعیت فعلی و وضعیت احتمالی متناسب با ظرفیت صادرات گاز در چشمانداز میان مدت و بلندمدت نگاه کنیم. یعنی تعهدات صادراتی که داریم و میخواهیم در آینده کوتاه مدت و چشمانداز بلندمدت داشته باشیم. طبیعتاً ظرفیت صادرات ابتدا از مابهالتفاوت بین تولید و مصرف داخلی و در گام بعدی، استفاده از پتانسیلهای خرید بیرونی برای صادرات مجدد حاصل میشود. در مورد این موضوع، توجه به چند مورد ضروری است. در وضعیت کنونی کشور ما قراردادهای فعالی دارد که این قراردادها به دلیل شدت مصرف انرژی داخلی و سیاستهایی که در گذشته باید پیگیری میشد و نشد- بویژه در زمینه بهینهسازی و مدیریت مصرف داخلی و به موازات آن افزایش عرضه جدید از میادین جدید- تحت تأثیر قرار دارند.
این افزایش تولید و عرضه با توجه به ذخایر کشور در حوزه گاز میتوانست اتفاق بیفتد، چه از طریق افزایش تولید میادین فعلی، توسعه میادین جدید یا اینکه کشور میتوانست جمعآوری گازهای همراه که برآورد میشود نزدیک به ۱۷ میلیارد مترمکعب در سال گاز مشعل داشته باشیم، رقم بخورد. اما این اقدامات انجام نشد. از سوی دیگر، شدت مصرف داخلی که آن هم خودش یک معلول و ناشی از پیگیری نشدن بحث مدیریت مصرف است، سبب شده که در صورت تداوم روندهای گذشته، شرایط صادرات و حفظ بازارهای صادراتی سختتر شود که این دولت جدید قصد دارد روندهای نادرست گذشته را تغییر دهد. در نهایت وضعیت به گونهای رقم خورده است تا تعهدات صادراتی گاز کشور- بویژه در زمانی که تقاضای مصرف داخلی به پیک میرسد- بسیار تحت آثار منفی قرار بگیرد و بازارهای صادراتی ما در برخی موارد دنبال بدیل و جایگزینسازی برای گاز ایران باشند. مانند کشور عراق که در یک برههای تلاش کرد گزینههایی را برای جایگزینی گاز ایران دنبال کند یا حتی واردات برق را از حوزه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دنبال میکند. زمانی این کشور واردات گاز مصر از مسیر اردن را مطرح میکرد و حتی گفتوگوهایی با قطر و ترکمنستان انجام داده بود که به خاطر نااطمینانی از تأمین امنیت عرضه انرژی به این کشور بود. به هرحال وقتی موضوع امنیت انرژی که یک کار ویژه اصلی دولتها درهر کشوری به عنوان «تأمینکننده کالای عمومی» است و عدم تأمین آن فشارهای مردمی را به دنبال خواهد داشت، تهدید شود، جایگزینها بررسی میشوند. ایران در سالهای گذشته به این موضوع کم توجه بود.
از این رو، دو کار را این دولت در دستور کار قرار داده است که یکی داخلی است و دیگری بینالمللی. در بخش داخلی برنامه کشور دو بال دارد و ترسیم برنامه اجرایی همزمان و همراستا در دو موضوع داخلی، یعنی افزایش عرضه داخلی با مدیریت مصرف انرژی، در تمام بخشها از صنعت تا خانگی، مد نظر است. جمعآوری گازهای مشعل، توسعه میادین جدید یا ازدیاد برداشت از موارد افزایش عرضه داخلی است که علاوه بر اقدامات بخش داخلی، کار دوم این است که در کوتاهمدت از فرصتهای ژئوپلیتیکی و آنچه در اختیار ماست استفاده کنیم و به شکل اقتصادی گاز از کشورهایی که مازاد دارند بخریم و به کشورهایی که گاز نیاز دارند صادر کنیم. یعنی خرید گاز انجام بدهیم و با اختیار خودمان به بازارهای دیگر بدهیم. نه اینکه تأکید اولیه بر سوآپ یا ترانزیت داشته باشیم، بلکه تأکید بر تجارت گاز داریم. فرصتهای ژئوپلیتیکی مقطعی و پر نوسان است. اگر از این فرصتها استفاده کنیم، میتوانیم برای بالا بردن سهم کشور در تجارت گاز بدون اینکه سهم بازارمان را از دست بدهیم، اقدام کنیم. درکشورهای پیرامونی ما تقاضایی بیش از ظرفیت صادراتی ما وجود دارد. لذا برای عرضه گاز به این کشورها یا قرارداد داریم، یا قرارداد میبندیم که گاز را از کشورهای ثالث بخریم و با قیمت مدنظر خودمان در اختیار کشورها خریدار قرار دهیم. پس بازاری را از دست نمیدهیم.
در همین حال، زمانی که ظرفیت تولید داخلی بالا میرود- چه از طریق مدیریت مصرف و چه از طریق افزایش تولید یا جمع آوری گازهای همراه- گاز خود را در بازار جایگزین میکنیم و حتی این موضوع سبب میشود که در خرید گاز از کشور ثالث دست بالا را در مذاکرات داشته باشیم. این موارد با یکدیگر منافاتی ندارند، بلکه نشان دهنده پیچیدگی دیپلماسی انرژی در بازار گاز است. از این طریق نمیگذاریم ضعفی که الان داریم یعنی عدم توسعه ظرفیت صادراتی، موقعیت و بازار ما را تهدید کند. با موقعیتشناسی از بحران ژئوپلیتیکی که الان اتفاق افتاده، استفاده میکنیم که با گاز طرف ثالث سهم راهبردی خود را در بازار گاز افزایش دهیم.
در این همکاری ایران بازار گاز خود را از دست نمیدهد؟ اکنون این نگرانی وجود دارد. آیا ایران بازار گازی که در برنامههای توسعهای دیده شده، به روسیه واگذار نمیکند؟
اگر پاسخ سخن شما این گونه بود که روسها با پاکستانیها قرارداد میبندند و ما در این میان فقط حق سوآپ یا ترانزیت میگرفتیم این نگرانی درست بود. آن زمان این مسأله شکل میگرفت که دولت بازار در دسترس را از لحاظ سهم بازار به یک رابطه «هزینه ترانزیت یا سوآپ گیرنده» تبدیل کرده و بازار را از دست داده است. اما قرار است که ما گاز روسها را در این وضعیت ژئوپلیتیکی در شرایطی که خودمان ظرفیت آزاد چندانی برای صادرات نداریم، از روسیه بخریم و آن را صادر کنیم. به بیانی دیگر، میخواهیم به چند هدف راهبردی با گاز روسیه برسیم. اول، بازارهای در دسترس را به جای اینکه به دنبال جایگزینها بروند، با این گاز حفظ کنیم. دوم، از موقعیت و فرصت پیش آمده که ممکن است در آینده کمتر رخ دهد، استفاده کنیم و کشورهای دیگر را به ایران وابسته کنیم. الان کشور روسیه به دلایل مختلفی از جمله مسأله اوکراین، با مشکل صادرات گاز مواجه است. سهم راهبردی روسیه در بازار اروپا در حال تضعیف است و درنهایت تبدیل به یک سهم تجاری میشود. به کلمه «راهبردی» توجه کنید. یعنی روسیه نمیتواند در بازار گاز اروپا دیگر نقش راهبردی داشته باشد و از گاز به عنوان یک اسلحه استفاده کند. این مسأله سبب میشود برخی از پروژهها مثل خط لوله «نورد استریم 2» و خط لوله «ترک استریم» به سمت کشورهای حوزه بالکان و سایر خطوط لوله روسیه توسعه نیابد و در نهایت وضعیت کنونی هم تضعیف شود.
در سال 2021 سهم خطوط لوله گاز روسیه از بازار اروپا نزدیک به 145 میلیارد مترمکعب بود و حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیارد مترمکعب نیز صادرات «ال ان جی» بود. حالا نه تنها نورد استریم 2 با سهمی حدود 50 میلیارد مترمکعب افتتاح نمیشود بلکه تقریباً نزدیک به ۷۰ تا ۹۰ میلیارد مترمکعب از سهم روسیه زده میشود. تقریباً میتوان با یک عدم قطعیت پایین بیان کنیم که چشمانداز تعاملات روسیه به اروپا مبهم و بسیار به سمت تیره پیش میرود. یعنی نه تنها امیدی نیست که رابطه این دو طرف بهبود یابد، بلکه از نظر تحلیلی میتوان گفت که اگر اروپا در این شرایط از زمستان آتی بگذرد، دیگر شرایط سال ۲۰۲۰ را با روسیه تکرار نمیکند و به سمت تضعیف راهبردی گاز روسیه میرود. از این رو سهم روسیه از بازار تجاری میشود و دیگر راهبردی نیست. اما روسها این ظرفیت مازاد را میخواهند چکار کنند؟ این ظرفیت براحتی قابل سوئیچ و تغییر مقصد به سمت شرق نیست. هرچند که این استراتژی بخشی از سیاست گذشته «Pivot to Asia» روسیه بوده، اما ۷۰ تا ۹۰ میلیارد مترمکعب گاز را براحتی به دلیل مشکلات زیرساختی نمیتوانند از غرب کشور به سمت شرق کشور ببرند. دوم اینکه آیا چینیها راضی خواهند شد که حجم بالایی از گاز مصرفی خود، مثلاً ۱۵۰ میلیارد مترمکعب را به روسیه اختصاص بدهند و تجربه اروپا را که گاز اهرم فشار است، تکرار کنند و به روسیه جایگاه یک عرضهکننده برجسته را بدهند؟ طبیعتاً برای روسها هم یک سهمی در نظر گرفتهاند و سعی میکنند منابع تأمین انرژی وارداتی را برای تضمین امنیت انرژی خود متنوع نگه دارند.
یک مسأله دیگر که مطرح میشود، این است که ایران میخواهد گاز روسیه را در داخل کشور برای تأمین سوخت زمستانی استفاده کند. صحت دارد؟
هدف تجارت گاز، حفظ بازارهای موجود و ایجاد بازارهای جدید است. میخواهیم از شرایط جدید ژئوپلیتیک گازی استفاده کنیم و گاز را ارزانتر بخریم و با سود بفروشیم. اما این گاز در اختیار جمهوری اسلامی است و مانند گاز خودمان است. مثل گازی که از ترکمنستان در گذشته میخریدیم. با این حال، میتوانیم برای تراز داخلی خودمان یا صنایعی نظیر پتروشیمی نیز استفاده کنیم. اگرچه توسعه صنعت پتروشیمی به سمت توسعه زنجیره متانول متمایل است. اما در مجموع اگر برای سوخت داخلی هم استفاده شود، بازهم سودبخش است. یعنی به جای آنکه مایعات نفتی گرانتر را در زمستان استفاده کنیم، از این گاز استفاده کنیم و مایعات را صادر کنیم.
از این 70 میلیارد مترمکعب ظرفیت آزاد شده روسیه، چه حجمی را قرار است ایران بخرد؟
این فرصتی است که ما هر چقدر بتوانیم باید از آن استفاده کنیم. یعنی بازارسازی کنیم، گاز روسیه را بگیریم و بازارهای صادراتی خود را گسترش دهیم. باید از فرصت پیش آمده برای تحقق آن هدف تبدیل ایران به هاب(قطب) گاز منطقه بهره برد. یعنی از هر کشوری که گاز مازاد دارد، بخریم و خودمان به کشور دیگری که تقاضا دارد بفروشیم. شرایط الان خاص است. این روسها هستند که دنبال بازارند و این طور نیست که ما بگوییم، روسیه به ما گاز بفروش.
در این باره، در جولای ۲۰۱۹ روسیه با ترکمنستان 5.5 میلیارد مترمکعب قرارداد گازی منعقد کرد که از ترکمنستان گاز بگیرد و تعهدات صادراتی را بدهد. میخواستند این گاز را بخرند که وقتی پروژههایی مانند نورد استریم2 افتتاح شد، توان تأمین تعهدات را داشته باشند. اما الان حتی گاز کشور ثالث مانند ترکمنستان را که نمیخواهند، در فروش گاز خود نیز با مشکل مواجهند.
ما دو خط لوله با ترکمنستان داریم که در مجموع ۲۰ میلیارد مترمکعب ظرفیت انتقال دارد. ترکمنستان که قرارداد ۸ میلیارد مترمکعبی گاز با ما را به دلایلی در دولت گذشته متوقف کرد. هر چند که از نظر قراردادی چند مدتی اعتبار دارد، اما ترکمنستان بخشی از گازی را که به ما میداد، اکنون به جمهوری آذربایجان میدهد. حالا ما میگوییم، آن گازی که با شرکت روسی گازپروم قرارداد داشتند و روی دست مانده، اگر روسیه بند مقصد در قرارداد را حل کند، میتوانیم آن 5.5 میلیارد مترمکعب در سال را وارد کنیم. زیر ساخت آن وجود دارد و در گام بعدی میتوانیم با اقداماتی به ۲۰ میلیارد مترمکعب نزدیک شویم. چون یک خط لوله دیگر نیز وجود دارد که میتوان با معکوس کردن خط Reverse برای واردات گاز روسیه استفاده کرد. این خط جزئی از شبکه کلی آسیای مرکزی بود که در دهه 1960 احداث شد و عمدتاً بخشی به ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان وصل است که جزئی از شبکه شوروی سابق است. یکی از شاخههای مهم آن خط لولهای است که گاز ترکمنستان را به صورت سنتی به شوروی انتقال میداد. این اقدام از نظر فنی شدنی است و براحتی میتوان مابهالتفاوت 5.5 میلیارد تا ۲۰ میلیارد مترمکعب را از این محل به ایران انتقال داد. تأکید میکنم، این گاز را میخریم. آن هم با قیمت بسیار اقتصادی و گاز جمهوری اسلامی ایران میشود و سودآوری دارد.
به همین خاطر است که مسئولان صنعت نفت میگویند این بخش از تفاهمنامه به قرارداد نزدیک است؟
بله. زیرساختهای آن وجود دارد. در کنار آن، برای افزایش سهم بازار و همینطور توسعه ظرفیتهای تولید داخلی هم، وزارت نفت برنامه مدونی در سناریوهای مختلف تحریمی یا برجامی دارد. در حقیقت در برنامههای صادرات گاز، بخشی را با ظرفیتهای داخلی پیش میبریم و بخشی را هم با استفاده از شرایط ژئوپلیتیک گاز اجرا میکنیم. هر زمانی که توان داخلی ما بالا رفت، دست بالاتر هم نسبت به گذشته در مذاکرات با روسها خواهیم داشت چون روسها دیگر به این راحتی بازار پیدا نمیکنند. اما ما میتوانیم پروژههای صادراتی مثل قرارداد پاکستان و عراق را اجرایی کنیم و با این گاز از بازارمان تا زمان افزایش تولید داخلی محافظت کنیم و اگر هم فشارهای خارجی کمتر شود و برخی از ریسکها را عمانیها بپذیرند، با آنها نیز قرارداد ببندیم.
اکنون برای روسها دسترسی به بازار محدود شده، اتحادیه اروپا را از دست دادهاند و حتی ترکها هم به راحتی نمیتوانند برای خرید گاز روسیه مقابل اروپا قرار بگیرند. اما این همکاری برای ایران سودبخش است. با این کار نه تنها بازار را از دست ندادیم بلکه خردمندانه و با درک موقعیت فعلی آثار منفی مصرف داخلی و عدم توسعه منابع در سالهای گذشته را پوشش دادهایم. این بهترین وضعیت دیپلماسی گازی در شرایط فعلی برای ماست. سهم بازار برای امنیت، اهمیت راهبردی دارد و ما حاضر نیستیم به راحتی بازار را از دست بدهیم. به خاطر مشکلاتی که ریشه در گذشته دارد، عراق به دنبال قرارداد با ترکمنستان بود و عنوان میکرد که جمهوری اسلامی فقط سوآپ کننده شود؛ اما ما میگوییم اگر قرار است این اتفاق بیفتد، ترکمنستان و هر کشوری که گاز دارد، به ما بفروشد و آن وقت ما آن را به عراق میفروشیم. اما اگر مدل رفتاری گذشته در زمینه ظرفیت صادرات ادامه مییافت، به همان نقطه هم میرسیدیم که صرفاً تزانزیتکننده باشیم. اگر اکنون عراق شکایت دارد که گاز به اندازه داده نمیشود، جدا از مباحث بدهی گازی، یک دلیل آن این است که در هشت سال گذشته برنامهای مبتنی بر تقویت توان داخلی خودمان نداشتیم.
آیا با تکیه بر توان داخلی میشد این توسعه و بهینهسازی را ایجاد کرد؟
ما معتقدیم که میتوانیم با تکیه بر توان داخل، توسعه را ادامه بدهیم. ضمن آنکه الزامی ندارد حتماً همکاری بینالمللی را صرفاً به همکاری با شرکتهای به اصطلاح معظم بینالمللی منحصر کنیم هرچند مخالف آن هم نیستیم. گزارش سال ۲۰۱۶ مؤسسه سلطنتی روابط بینالمللی Chatham House را با عنوان مرگ شرکتهای بینالمللی بخوانید. اشاره میکند که دیگر این شرکتهای کوچک هستند که هم لبه فناوری را دارند و هم ریسکپذیر هستند. توتال شاید در شرایط تحریم با ما همکاری نکند، اما شرکتهای کوچک ریسکپذیرند و در چنین شرایطی باز هم میمانند.حتی با این شرکتهای شرق و غرب میتوانستیم بسیاری از پروژههای داخلی را خودمان پیش ببریم. همین شرکتها بودند که انقلاب شیل امریکا را رقم زدند. حتی اسمش را انقلاب گذاشتند و صنعت نفت امریکا را متحول کردند. به واسطه فعالیت اینگونه شرکتها بین سالهای 2010 تا 2015 نزدیک به ۴ میلیون بشکه در روز به تولید نفت امریکا افزوده شد. اینها پیشرو تولید نفت شیل در امریکا بودند. ما هم با تکیه بر توان همین پیشروهای فناور کوچک شرقی و غربی میتوانیم تکنولوژیهای بخشی و موضوعی را تأمین کنیم یعنی با تکیه بر توان خود، شرکتهای دانش بنیان و همکاری با این شرکتهای کوچک فناور کار را پیش ببریم.
آیا پاکستان قبول میکند که گاز ایران را بخرد؟ حضور روسیه در این معادله تأثیری دارد؟
اول این نکته را بگویم که در تعاملات ما با روسها بحث خرید گاز به تنهایی مطرح نیست. بخشی از آن خرید گاز است، همانطور که از ترکمنستان گاز میخریدیم. قبلاً 8 میلیارد مترمکعب از ترکمنستان میخریدیم اما حالا از روسیه میخریم. اما ظرفیت بالفعل ما برای خرید گاز محدود است و به اندازهای میخریم که الان بازار داریم. اما اگر روسیه بیش از ۲۰ میلیارد مترمکعب میخواهد به ایران گاز صادر کند، لازم است که برای تحقق برنامههای صادراتی ما هم سرمایهگذاری کند. برای مثال روسها حاضرند برای اینکه گاز بیشتری به ما بفروشند - نه اینکه طرف قرارداد شوند- روی پروژههای صادراتی گازی ما سرمایهگذاری کنند. از جمله روی خط لوله گاز ایران به عمان که از آن طریق گاز بیشتری به ما بفروشند. روسها حتی حاضرند ساخت خط لوله صادرات گاز به هند را حمایت کنند و با هندیها از نظر سیاسی نیز وارد مذاکره شوند و نگرانیها آنها را نسبت به اقدامات احتمالی پاکستان از نظر فنی از طریق مسیر جدید عبور خط لوله در قسمت دریایی برطرف کنند تا گاز بیشتری به ایران بفروشند. بنابراین، این وابستگی روس به ایران است که در حال وقوع است. حدود ۷۰ تا 90 میلیارد متر مکعب گاز روی دست روسیه مانده و باید برای بازاریابی مجدد آن سرمایهگذاری کند. لذا علاوه بر صادرات گاز به ایران، الان بحث سرمایهگذاری در زیرساختها از جمله تأسیسات الانجی نیز مطرح است.
اما در مورد پروژه صادرات گاز ایران به پاکستان از طریق خط لوله IP، در این مورد روسها اصلاً نقشی ندارند. در شرایط فعلی پاکستان از نظر اقتصادی تحت فشار داخلی است که این قرارداد واردات گاز از ایران را عملی کند. چرا که راههای دیگر پرهزینهاند که برای اقتصاد انرژی پاکستان منجر به بحران شده است. همچنین پاکستان در حال سرکوب روند مصرفی خود است و زمانی بویژه در دوره کرونا که صرفه اقتصادی داشت به دنبال عرضه ال ان جی نیز رفت. سودانگاری پاکستان و غیرامنیتی فکر کردن این کشور در شرایط کرونا الان گریبانگیر آن شده است. این کشور توجه نکرد که وقتی قیمتها در بازه 2 ساله پایین میآید، سرمایهگذاری روی منابع کم میشود و امنیت عرضه در آینده آسیب میبیند و قیمتها به یک باره رشد میکند یعنی همین بلایی که الان گرفتار شده است. الان حدود 3 الی 4 درخواست محموله الانجی آن با مشکل تأمین به دلیل قیمت بالا مواجه شده است. این کشور با کسری تراز مالی در حساب دولتی روبهرو است و عددهای واردات آن دارد به سالی 30 میلیارد دلار میرسد. پاکستان که در دوره کرونا الانجی را 4 دلار در میلیون بیتی یو (واحد ارزش حرارتی) خریداری میکرد حالا باید برای هر میلیون بیتی یو 35 دلار هزینه کند. به همین خاطر مجبور شده برخی از نیروگاههای خود را به سمت مصرف نفت کوره سوق دهد یا از ظرفیت پالایشگاهی خودش استفاده کند یا بخرد. البته ارزان نیست اما شرایط تأمین آن راحتتر از گاز است. حتی از لحاظ قیمتی باز هم گران است اما بالاخره هست زیرا الانجی نیست. کل جنوب آسیا به سبب تقاضای شدید اروپا با کمبود عرضه مواجه شدهاند. حتی زیرساخت و عرضه فیزیکی الانجی در امریکا هم در ماههای گذشته با بحران روبهرو شد. اتفاقی که به وخامت اوضاع اینگونه کشورها میافزاید این است که اروپا در آینده عطشاش به الانجی بیشتر خواهد شد. الان برخی پایانههای واردات ال ان جی اروپا آماده است اما شبکههای داخلی به این میزان توسعه پیدا کرده است پس اگر شبکه توسعه پیدا کند این عطش بیشتر هم میشود. مثلاً ظرفیت پایانههای الانجی اسپانیا بین 50 تا 60 میلیون تن در سال است اما هنوز شبکه اتصالی این کشور با اتحادیه تکمیل نشده است. خب وقتی این شبکه تکمیل شود، مصرف الانجی بالاتر میرود و عطش اروپا بیشتر میشود به همین سبب قیمت ال ان جی به این اندازه بالا رفته است.
در چنین شرایطی آیا پاکستان میخواهد بازهم الانجی وارد کند؟ الان این کشور با بحران مواجه است. یکی از دلایلی که عمران خان کنار گذاشته شد، به خاطر ناتوانی در تأمین کالاهای حیاتی از جمله انرژی بود. چرا ما فکر میکنیم بازار پاکستان که با ایران قرارداد دارد، گاز ایران را نمیخواهد؟ قرارداد take or pay است. اما یک مسأله وجود دارد. ما خط لوله را تا مرز نبردیم که به پاکستان بگوییم یا بخر یا پولش را بده، قرارداد نافذی که میتوانستیم از آن استفاده کنیم. ما از نظر حقوقی دست بالاتر را داریم اما چون الزامات را پیش نبردهایم و خط لوله را تا مرز نبردهایم که بگوییم یا باید بخری یا پولش را پرداخت کنی؛ این قرارداد اجرا نشده است.
یعنی تحریمها در عدم اجرای این قرارداد تأثیری نداشت؟
اساساً تحریمها برای این موضوع پاکستان جز توجیه برای عدم اجرای آن هیچ کارکردی نداشته است. ما چه زمانی تحریم شدیم و چه زمانی با پاکستان قرارداد منعقد کردیم؟ قرارداد اواخر سال 2012 منعقد شد. قرار بود اول ژانویه 2015 گاز به پاکستان ارسال شود. ما در اوج تحریمها این قرارداد را منعقد کردیم. تحریمهایی مانند مجوز دفاع ملی سال مالی 2012 (از ژانویه 2012 اجرایی شد) یا تحریم امریکایی CISADA (سال 2010) و تحریمهای اتحادیه اروپا (مهمترین آن ژوئیه 2012 اجرایی شد) وجود داشتند و پاکستان با اطلاع از تحریمها با ایران قرارداد بست. یعنی با همه این بحرانهای تحریمی از اواخر سال ۲۰۱۲ و با علم به اینکه ایران تحریم است، اما برای 3 سال بعد میخواهد از ایران گاز بگیرد، قرارداد take or pay را هم منعقد کرده است. اگر خط لوله را ما تا مرز میبردیم، پاکستان را مجبور میکردیم در شرایط تحریم 2 کار انجام دهد، یا مانند ترکیه و عراق برود مجوز معافیت تحریمی برای واردات گاز ایران را از امریکا بگیرد یا گاز را نگیرد و جریمهاش را بپردازد. الان با این توصیفات تحریمها مانعی برای ما بود یا مشکلی برای پاکستان که برای عدم پرداخت جریمه برود معافیت بگیرد؟
قصد ندارم به اینکه چرا در دولت قبل این خط لوله را تا مرز نبردند، بپردازم. نگاه ما به آینده است. بجز در مواردی که با آسیب شناسی گذشته، سناریوهای آینده را ترسیم میکنیم. لذا در مورد آسیب شناسی پاکستان وقتی صحبت میکنیم، این گزاره غلطی است که تحریم مانع صادرات گاز ایران به پاکستان شد. اگر ما قراردادی را که در اوج تحریم بسته شده بود، به درستی جلو میبردیم، یا پولش را میگرفتیم یا جریمهاش را. همان کاری که ترکها کردند. مگر در زمان تحریم ما گاز به ترکیه صادر نکردیم؟ یا در زمان تحریم گاز به عراق صادر نشد؟ حالا اگر استدلال میشد که ما ظرفیت صادرات نداشتیم که این بحث دیگری است اما وجود تحریم بهانه است.
چقدر بازار گاز برای ایران ظرفیت دارد؟ آیا معادل گازی که از روسیه به ایران صادر خواهد شد، بازار جدید خواهیم داشت؟
ظرفیتهای تقاضای واردات گاز در محیط پیرامونی منطقهای ما بیش از میزان گازی است که قرار است از روسیه وارد کنیم. باید گاز برای ورود به این بازارها داشته باشیم. اما مگر تولید گاز کشور چقدر است؟ اگر همه قراردادها را بخواهیم اجرایی کنیم، چقدر باید تولید داخلی گاز ما افزایش پیدا کند؟ ما هنوز به خیلی از بازارها توجه نکردهایم. الان افغانستان 5 میلیارد مترمکعب در سال تقاضای گاز دارد. تاجیکستان از مسیر افغانستان 5 الی 10 میلیارد مترمکعب در سال تقاضای گازی دارد. قرار بود گاز مورد نیاز این کشور از لاین D خط لوله آسیای مرکزی که گاز را از ترکمنستان به چین میبرد در این مسیر 5 میلیارد مترمکعب به قرقیزستان، 5 میلیارد مترمکعب به تاجیکستان و 15 میلیارد مترمکعب به چین داده میشد اما به خاطر طولانی بودن مسیر، چین سرمایهگذاری را تعطیل کرد. همین ظرفیت تاجیکستان از مسیر افغانستان در سناریوهای مختلف وضعیت سیاسی افغانستان قابل اندیشه است. لذا ظرفیت در پیرامون ما بیش از گازی است که تولید میکنیم یا میخواهیم از روسیه بخریم.
همین حالا در بازار عراق 20 میلیارد مترمکعب در سال قرارداد جاری داریم و اگر روزی بخواهیم عرضه گاز به منطقه مدیترانه داشته باشیم، این بازار وجود دارد. بازار عمان هم تقاضا دارد. عمان چرا تقاضا دارد، چون 14.5 میلیارد مترمکعب ظرفیت ال جی - مایعسازی گاز- دارد. از این میزان خودش در چشمانداز آینده فقط ۲ تا ۳ میلیارد متر مکعب میتواند تأمین کند و تولیدش آسیب دیده و کم میشود لذا نیاز به گاز دارد. سال گذشته از عمان 6.7 میلیارد مترمکعب صادر شد. یعنی با کمتر از نصف ظرفیت کار میکند و هر چه سال به سال بگذرد این ظرفیت کمتر میشود. عمان دارد به وضعیتی میرسد که حتی اگر مجوزOFAC (دفتر کنترل داراییهای خارجی) هم لازم باشد، برای واردات گاز ایران میگیرد.
لذا تحریم مشکل ما نیست و پیرامون ما این تقاضا وجود دارد. مهم این است که ما برای این صادرات چه ظرفیتی میتوانیم داشته باشیم. لذا با برخی اقدامات میتوانیم این ۳۰ میلیارد مترمکعبی را که الان داریم، حداقل دوبرابر کنیم. این درحالی است که هنوز به دلایلی به بازارهایی مانند بازار کویت نگاه نکردهایم و فقط بر اساس آنهایی که در قرارداد داریم یا نزدیک به قرارداد هستند -مانند پاکستان و عمان- از ظرفیتهایمان میگوییم.
آیا معتقدید که اروپا بازار گاز ایران نیست؟
اول اینکه در تحلیل اقتصاد سیاسی انرژی بویژه در مورد سیاستگذاریهای راهبردی، نگاههای ایدئولوژیک پیشینی چه همگرایانه و چه واگرایانه بشدت آسیبزا است. بازارهای گازی بر اساس چند مؤلفه تعریف و راهبردها (Stertegy) معمولاً هر ۵ سال یک بار بازنگری میشوند. خط مشیها و برنامههای اقدام (Policy&Action Plan) هم در زمان کمتری مورد بررسی و بازنگری قرار میگیرند. درخصوص صادرات گاز، قیمت گاز در آن بازار، زیرساختها، وضعیت کنونی و همینطور چشمانداز واردات آن و اینکه حجم واردات آن بازار در آینده چقدر افزایش پیدا میکند و نیز سهم عرضه از مجموع کلی واردات آن، مورد توجه است. برخی از بازارها ممکن است که 15 سال پیش در اولویت بودهاند اما امروز با تغییر شرایط دیگر اولویت صادرات گاز بویژه با خط لوله نباشند. مثلاً اروپا سال ۲۰۱۰ یک چشماندازی داشت و حالا چشمانداز دیگری. از سال ۲۰۱۶ و با تهیه پیش نویس توافقنامه اجلاس تغییرات آب و هوایی پاریس، اروپا پیشران دوره گذار انرژی شد. اروپایی که الان روند مصرف خود را به سمتی میبرد که سهم فسیلها را کم کند. اگر بحران اوکراین اتفاق نیفتاده بود -که الان به صورت سیاسی در اروپا منجر به کمبود گاز شود و نیاز به منابع جدید و جایگزین گاز پیدا کند- این بازار به یک باره با کمبود ۱۵۰ میلیارد مترمکعبی روبهرو نشده بود. به عبارتی، اگر این گاز در دسترس اروپا نیست، به خاطر جنگ روسیه و اوکراین است.
برای بررسی این بازار باید نگاه کرد به اینکه چشمانداز آن چگونه است. اروپاییان دارند تمرکز خود را در بازار گاز به سمت ال جی میبرند و از سه منطقه واردات ال ان جی میکنند. اروپاییها مصوب کردهاند که در سال آینده 15 درصد تقاضای کمتری روی گاز داشته باشند و این کاهش ۴۵ میلیارد مترمکعب در سال است. با این روندی که در پیش گرفتهاند چشمانداز بازار گاز اروپا به غیر از این چند ماهی که به دنبال کاهش سهم روسیه هستند، چندان مثبت نیست. ایران چگونه میخواهد به بازار اروپا ورود کند. زیرساخت ال ان جی که نداریم و ارزیابیها نشان میدهد که از نظر اقتصادی هم ایجاد خطوط لوله با رویکرد سیطرهگرایانه ترکیه برای «راهبرد برتری مسیر انتقال بر منبع عرضه» و تحمیل هزینه انتقال بالا صرفه اقتصادی ندارد. بله؛ اگر ۲۰ سال قبل بود، در مدلهای اقتصادی میشد به اروپا هم فکر کرد اما الان حتی کشورهایی مانند جمهوری آذربایجان هم برای صادرات گاز به اروپا با مشکل مواجهند. در ماه مه 2020 قیمت گاز در بازار اروپا ۲۳۰ تا ۲۳۵ دلار در هر هزار مترمکعب بود. جمهوری آذربایجان به بازار اروپا، گاز را با هزینه نهایی ۲۷۵ دلار صادر میکرد. چرا اکنون جمهوری آذربایجان گاز ترکمنستان را وارد میکند؟ به این خاطر که در چند سال گذشته بسیاری از پروژههای این کشور که هدفگذاری آنها بازار اروپا بود غیر اقتصادی شد و کنسرسیومهای بینالمللی آن را توسعه ندادند، چرا که بازار اروپا برای جمهوری آذربایجان غیر اقتصادی بود.
اما بعضی میگویند که اروپا را با خطوط لوله گاز به خود وابسته کنیم. چقدر صادر کنیم که بتوانیم این بازار را به خود وابسته کنیم. ۱۵۰ میلیارد مترمکعب برای روسیه امنیت ایجاد نکرد و حالا ما میخواهیم با ۱۰ میلیارد مترمکعب این امنیت را ایجاد کنیم؟ ممکن است که ۲۰ سال قبل در آن وضعیت چشمانداز مثبتی برای این بازار وجود داشته که در تحلیلها به آن اشاره شده است اما الان شرایط فرق میکند. تحلیلهای سال ۲۰۱۰ و استراتژی امنیت انرژی اروپا در این سال را با اسناد ۲۰۱۵ و ۲۰۲۰ مقایسه کنید. چقدر تفاوت در آنها هست. این خیلی غیرعلمی است که بگوییم در تحلیلی در سال 2005 متناسب با آن شرایط وجود داشته است و الان نیز بدون توجه به شرایط متحول بازار و 15 سال بعد هم همان تحلیل را داشته باشید و بر همان تأکید کنید. جالب اینجاست استراتژی ۲۰۱۰ امریکا در امنیت ملی دولت اوباما کاملاً متفاوت از سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ و ۲۰۲۱ است. ببینید چطور امریکایی که فکر میکرد واردکننده انرژی خواهد بود و اعداد بزرگی را هم در نظر میگرفت الان به صادرات فکر میکند. تصمیمات این حوزه و اولویتبندیها در این زمینه اگر خیلی پایدار باشند، نهایت 10 سال پایدار میمانند. کشورها این استراتژیها را ۵ ساله تغییر میدهند. برای ایران اولویت راهبردی در بازار منطقهای روبهرشد خود از نظر تقاضای گازی است تا به اروپایی فکر کند که خود پیشران دوره گذار انرژی به سمت تجدیدپذیرها بوده و هماکنون ممکن است به خاطر تنشهای ژئوپلیتیک تقاضای موقتی نهایتاً دو تا چهار ساله داشته باشد.
نکته مهمتر، آیا اروپا به عرضه گاز ایران به این اتحادیه نگاهی دارد؟ اروپا اگر خیلی در تأمین امنیت عرضه انرژی خود مصر است، در اولین گام و فوریترین پیشنهاد که کاملاً عملیاتی بوده و حتی از الانجی قطر هم زودتر برای این اتحادیه عرضه جدید میآورد، کمک کند تجهیزات واحد ایرانالانجی- زیمنس و لینده- را که حتی ساخته شدهاند و به بهانه تحریم توقیف است آزاد کرده تا با تکمیل ایرانالانجی، عرضه گاز به این اتحادیه وجود داشته باشد. با توجه به سرمایهگذاری و پیشرفت این پروژه - بجز واحد مایعسازی که در توقیف اروپاست- این پروژه خیلی سریعتر از افزایش تولید الانجی قطر به نتیجه میرسد. سرمایهگذاری جدید الانجی قطر عمدتاً در سالهای 2026 و 2027 به نتیجه میرسد. خب اگر اروپا روی ایران برای امنیت انرژی خود تأکید دارد، این یک نمونه پیشنهاد عملیاتی و زودبازده؛ اما میبینیم وقتی اروپا اصلاً تمرکزی بر گاز ایران به عنوان منبع تأمین امنیت عرضه انرژی خود ندارد، برخی معتقدند که حتماً بازار منطقه را رها کنید و بروید دنبال اروپا. بحث نگاه ایدئولوژیک به غرب یا به شرق نیست، بحث نگاه به منافع ملی است.
به عنوان سؤال آخر! چشماندازی که ترسیم کردید، چقدر طول میکشد تا محقق شود؟
اگر میخواهیم برنامه صادرات گاز داشته باشیم و به این سطح از تجارت گاز برسیم؛ باید سه موردی را که اشاره کردم، ابتدا انجام بدهیم. مقدم بر همه موارد، مدیریت مصرف داخل است. دوم افزایش ظرفیت عرضه داخلی (چه تولید میدان جدید، چه ازدیاد برداشت و چه جمعآوری گازهای مشعل) مورد سوم هم استفاده از فرصتها و خرید گاز مازاد کشورها برای صادرات از ایران. خیلی از موارد دیگر به غیر از روسیه هم هست اما چون در حد ایده است نمیخواهم وارد بحث آن شوم.
در همین حال چند مورد را هم باید پیش ببریم. قرارداد واردات گاز از ترکمنستان که در دولت قبل متوقف شد، این کشور گازی را که به ایران میداد، بین دیگر کشورهای روسیه و جمهوری آذربایجان تقسیم و این گاز را در بازارهای دیگر که اتفاقاً خودشان تولیدکننده هستند، خرج کرد. فعلاً باید روی واردات گاز روسیه از مسیر این کشور تمرکز و آن را شروع کنیم و در مرحله بعدی برسیم به جایی که از خودش نیز خرید داشته باشیم. این یک نوع دیپلماسی منطقهای است که کمک میکند تا ما نیز به ایفای تعهدات صادراتیمان بپردازیم. ما باید تعهد صادرات گاز به عراق را به گونهای ایفا کنیم که به دنبال بدیل نباشد. دوم، حفظ بازارمان در ترکیه و تمدید این قرارداد است. سال 2026 قرارداد فعلی تمام میشود. الان مذاکرات برای تمدید این قرارداد در حال انجام است و در همین حال نیم نگاهی هم به بازارهای دیگر نظیر پاکستان داریم که یک مقدمات ضروری دارد که باید آن مقدمات را فراهم کنیم. در پاسخ به سؤال شما، برخی از این موارد نظیر تحقق بیشتر تعهدات صادراتی قراردادهای فعلی ما حتی امسال هم محقق میشود و برخی نیز به زمان بیشتری نیاز دارد، اما باید به سمتی حرکت کرد تا سهم ایران از بازار گاز جهان بیشتر شود.