صفحات
  • صفحه اول
  • رویداد
  • کلان
  • خودرو
  • مسکن
  • بازار سرمایه
  • انرژی
  • اقتصاد بین الملل
  • صنعت و تجارت
  • تاریخ شفاهی
  • کشاورزی
  • کار و تعاون
  • صفحه آخر
شماره سه - ۲۲ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران اقتصادی - شماره سه - ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۲

ماجرای تغییر نام وزارت دارایی به وزارت امور اقتصادی و دارایی

با نظر مقام معظم رهبری که در آن دوران رئیس جمهور بودند، نام وزارت دارایی به وزارت امور اقتصادی و دارایی تغییر یافت

بانک‏‌ها به لحاظ جهت‏‌گیری، خنثی و رها بودند مسئولان وقت بانک مرکزی به همراه تعداد کمی از مدیران بانک‌‏ها تا حدودی قانون را قبول داشتند. اما نگاه این افراد به قانون تا حدودی به صورت شکلی بوده و صرفاً تطبیق شکلی کارکرد موجود با قانون را کافی می‏‌دانستند. متأسفانه هنوز هم رسوب چنین تفکری در نظام کنونی بانکداری ایران وجود دارد. ضمن اینکه بانک‏‌ها به لحاظ جهت‏‌گیری، خنثی و رها بودند

در نخستین شماره روزنامه ایران اقتصادی به بررسی جلد دوم کتاب محرمانه‌های اقتصاد ایران پرداختیم که در آن با محمدجواد ایروانی، وزیر اقتصاد دولت در دوران دفاع مقدس در سال های 64 تا 68 گفت‌وگو شده است. در شماره قبل روزنامه عنوان شد که کتاب به دنبال بررسی و بیان شرایط اقتصاد ایران و تحولات اقتصادی دوران دفاع مقدس است. همچنین نکاتی پیرامون نحوه ورود محمدجواد ایروانی به ساختارهای دولتی مطرح شد و در نهایت به این مباحث پرداخته شد که وی چگونه به نظام بانکی وارد و سپس راهی وزارت بازرگانی شد و در این وزارتخانه چه اقداماتی در راستای تأمین کالاها و خدمات مورد نیاز کشور صورت پذیرفت. در ادامه مباحث روز گذشته، بحث به سمت حضور وی در وزارت اقتصاد و دوران وزارت ایروانی خواهد رفت و اینکه در وزارت امور اقتصادی و دارایی سال‌های جنگ چه اقداماتی و به چه شکلی صورت می‌گرفت.

به وزارت اقتصاد آمدم. نگاهی که آن زمان به وزارت اقتصاد داشتم این بود که سیستم بانکی باید در خدمت اقتصاد ملی بوده و تسهیلات بانک‌‏ها به سمت تولید سوق پیدا کند. ضمن اینکه نرخ رشد تسهیلات در بخش بانکی نشانگر بی‌توجهی بانک‌‏ها به مسأله قرض‏‌الحسنه بود. بنده جزو منتقدانی بودم که به ‏شدت معتقد بودم این شرایط باید تغییر می‏‌کرد. البته مخالفانی هم داشتم که نگاهی در تضاد با افکار من داشته و به طور عمده نگاهی لیبرال‏‌گونه به اقتصاد داشتند. طبیعی هم بود، بالاخره انقلاب شده بود و لیبرالیسم فکری در فضای اقتصادی کشور قدرتمند بود. انقلاب هم نتوانسته بود کاری کند، در نهایت هم خیلی زمان برد تا قدرت این تفکر در بدنه حاکمیت و دولت کم شود.

ولی پس از جنگ دوباره این تفکر شدت و قدرت گرفت.
 کاملاً درست است، من هم این مسأله را قبول دارم. بالاخره تفکر لیبرالی دوباره پس از جنگ بر اقتصاد ملی حاکم شد و همان نگاه‏‌های قبلی خود را بر اقتصاد ایران حاکم کرد، به گونه‌‏ای که با اجرای سیاست‏‌های تعدیل صندوق بین‌‏المللی پول، حجم عظیمی از منابع ارزی صرف واردات شد. کسری بودجه آشکار به کسری بودجه پنهان تبدیل و به شکل ایجاد و رشد سریع حساب ذخیره تعهدات ارزی در ترازنامه بانک مرکزی ظاهر شد. یا کسری بودجه ناشی از بدهی دولت تبدیل به بدهی شرکت‌های دولتی به بانک مرکزی شد که هر دوی اینها همان تأثیرات کسری بودجه را داشتند. با توجه به اینکه کاهش ارزش پول ملی باعث افزایش جهشی منابع درآمدی در بودجه عمومی دولت می‏‌شود، این اتفاق موجب گسترش هزینه‏‌ها بویژه تشکیلات اداری شد، سهم دولت در اقتصاد برعکس شعارهای تعدیل افزایش یافت! به گواهی اسناد سازمان برنامه و بودجه حجم دولت در اقتصاد در زمان جنگ 48 درصد بود و پس از جنگ با شعار تعدیل و کوچک کردن دولت، ضد آن عمل شد و اندازه دولت به صورت جهشی بیش از 64 درصد افزایش یافت. البته شاخص‏‌های مشخصی نظیر نسبت مخارج دولت به تولید ناخالص داخلی، یا شاخص بودجه کل کشور به GDP وجود دارد که نشان‏‌دهنده عمق فاجعه است. ضمن اینکه اگر آمارهای عملکرد برنامه پنج‏ساله اول که دربسته مانده و در دانشگاه‏‌ها و مراکز پژوهشی کمتر از آن صحبت می‏‌شود، اگر با اهداف برنامه مقایسه شود متوجه خواهیم شد که تفاوت‏‌های فاحشی با اهداف برنامه دارد. مثلاً در سال آخر برنامه، تورم به جای 1/8 درصد به 6/49 درصد افزایش یافت که این نرخ بسیار بالای تورم هنوز در تاریخ اقتصاد معاصر ایران بی‏‌سابقه است.

دوستان شما معتقدند وقتی به وزارت اقتصاد رفتید با یک نگاه کاملاً بانکی و پولی به وزارتخانه قدم گذاشتید. یعنی در دوره شما سیاست‏‌های پولی، غلبه بیشتری بر سیاست‏‌های مالی داشت. این نقد را قبول دارید؟
 اتفاقاً این موضوع کاملاً برعکس است. کارهای عظیمی، هم در حوزه مالی و مالیاتی، هم در حوزه حسابرسی و سرمایه‌‏گذاری صورت گرفت. از جمله تجدیدنظر در قوانین مادر، تأسیس سازمان حسابرسی و تشکیل شرکت سرمایه‌‏گذاری خارجی، تأسیس سازمان جمع‌‏آوری و فروش کالای متروکه، طراحی مالیات بر ارزش افزوده، سیستم‏‌های جدید همکاری با اصناف و تشکیل کمیسیون‏‌های مالیاتی در اتحادیه‏‌های صنفی برای تشخیص مالیات صنف‏‌های مرتبط و همچنین بین نظام مالیه دولتی مثل قانون محاسبات عمومی، سازمان حسابرسی و نظام مالیاتی و سرمایه‏‌گذاری خارجی بخش بین‏‌المللی و روابط اقتصادی خارجی با تأسیس ستاد تنظیم روابط اقتصادی خارجی و بخش اقتصادی یا تأسیس و یا دچار تحول در مقررات و عمل و یا تغییرات رو به جلو شدند. جالب است بدانید رئیس‏‌جمهور وقت حضرت آیت‏‌الله خامنه‌‏ای در ابتدای ورودم به وزارت اقتصاد به من فرمودند: «همه، نام وزارتخانه شما را وزارت دارایی و وزیر را وزیر دارایی می‌دانند، شما باید وزارتخانه را به وزارت امور اقتصادی و دارایی تبدیل کنید.» من هم این کار را با تحولات صورت گرفته انجام داده و اتفاقاً از دوره مسئولیت من بود که عبارت: وزیر امور اقتصادی و دارایی یا وزیر اقتصاد باب شد.
البته صحبت شما صرفاً یک نقد نیست، بلکه با واقعیت نیز، هم‏خوانی دارد. چرا که اقتصاد ما هنوز هم بانک‌‏پایه است. من معتقد بودم بانک‏‌ها موتور توسعه کشور هستند. اصلاً مورد اختلافی بنده با رئیس کل وقت بانک مرکزی نیز همین نگاه بود. به نظرم هنوز در کشور ما ظرفیت عظیم نظام بانکی و نقش آن در توسعه درک نشده است. تخصیص منابع در سیستم بانکی بسیار فراتر از بودجه عمومی دولت و بودجه کل کشور تأثیر داشته و دارد.
در کشورهای پیشرفته جهان نظیر آلمان و ژاپن، بانک‌‏ها نه ‏تنها نقش مهمی در تخصیص منابع دارند، بلکه نقش مؤثری در هدایت منابع به سوی اولویت‏‌های ملی نیز دارند. برای مثال بانک‏‌های آلمانی اگر در پروژه‌‏ای، مسائل زیست‌‏محیطی را رعایت نکنند تسهیلاتی به آن پروژه تخصیص داده نمی‌‏شود، چرا که ده‏‌ها سال تخریب محیط زیست و پدیده باران‌‏های اسیدی لطمات زیادی را به آلمان و اروپا وارد کرده است.
بنده حتی قبل از مسئولیتم در وزارت اقتصاد، وقتی در بانک ملت بودم به وام‏‌های تولیدی توجه داشتم و همیشه مخالف وام‏‌های صنفی وارداتی گوناگون و توسعه واحدهای انبوه توزیع به مصداق «آفتابه لگن هفت دست  شام و ناهار هیچی» بودم. باور من این بود که سیستم بانکی باید در خدمت تولید و اقتصاد باشد و بخش توزیع، متناسب با تولید باشد و نه بر عکس آن و هر دو بخش در خدمت تقاضای جامعه. معتقد بودم اصلاً فلسفه وجودی بانک با توجه به صراحت قانون و نیز روح حاکم بر آن برای کمک به تولید است. بانک‏‌های دولتی برای این تشکیل شده‏‌اند که به توسعه کشور کمک کنند، نه اینکه هدفشان صرفاً این باشد که به دولت به عنوان سهامدار سود حداکثری بدهند. البته در دوره مسئولیت من، بانک‏‌ها همه دولتی بودند و آن سال‏‌ها نیز، زمان دفاع مقدس بود و اغلب بانک‌‏ها سیاست‏‌های اقتصادی و پولی را مراعات می‌‏کردند. وقتی به وزارت اقتصاد رفتم تغییرات وسیعی را در این باره شروع کردم. متأسفانه برخی از دوستان چنین نظری نداشته و درباره تغییرات در نظام بانکی با من مخالف بودند. به همین دلیل هم با یک‏سری از آنها در حین کار به مشکل برخوردم. در ابتدای ورودم با کمک بانک مرکزی و مدیران بانک‏‌ها جهت‏‌گیری بانک‌‏ها را تغییر داده و رویکرد آنها را نگاه ویژه به بانکداری بدون ربا و حذف ربا از سیستم بانکی تعریف کردم. با اینکه قانون بانکداری بدون ربا، دو سال قبل از روی کار آمدن من طراحی و ابلاغ شده بود، اما در نظام بانکی اهتمام و علاقه‏‌ای برای اجرای دقیق و کامل این قانون مشاهده نمی‏‌شد. بعد از استقرارم در وزارتخانه بشدت بر موضوع اجرای بانکداری بدون ربا کار کردم تا بانک‏‌ها را ملزم به اجرای قانون مترقی و مدرن عملیات بانکی بدون ربا کنم.
در مجموع می‏‌توانم بگویم اتفاقاً آنچه در دوران مسئولیت من در شرایط جنگ تحمیلی رخ داد، ناگزیر از شرایط و هزینه‏‌های جنگ، سیاست مالی انبساطی و همزمان سیاست پولی تثبیتی همراه با گرایش تولیدمحوری تسهیلات بانکی در یک اقتصاد جنگی بود.
در این راه مخالفت‏‌هایی هم با شما می‏‌شد؟ بدون شک کسانی بودند که اعتقادی به بانکداری بدون ربا نداشتند و با اسلامی شدن بانک‏‌ها و اجرای قوانین اسلامی در بانک‏‌ها مخالفت می‏‌کردند. درست است؟
بله، یادم است که مقاومت‏‌هایی در این باره صورت گرفت. برخی از آنها طبیعی بود زیرا تکنوکرات‏‌های موجود در سیستم، پس از طرح بانکداری بدون ربا عملاً با آن احساس بیگانگی می‏‌کردند و نیروهای ارزشی که مسلط به بانکداری بدون ربا بودند به‏‌طور طبیعی در آن برهه مطرح شده و وارد صحنه اجرایی کشور می‏‌شدند. طبیعی بود که تکنوکرات‏‌های سیستم بانکی عموماً علاقه‌ای نداشتند کسانی که با بانکداری اسلامی آشنا هستند به صحنه بیایند.
مسئولان وقت بانک مرکزی به همراه تعداد کمی از مدیران بانک‌‏ها تا حدودی قانون را قبول داشتند. اما نگاه این افراد به قانون تا حدودی به صورت شکلی بوده و صرفاً تطبیق شکلی کارکرد موجود با قانون را کافی می‏‌دانستند. متأسفانه هنوز هم رسوب چنین تفکری در نظام کنونی بانکداری ایران وجود دارد. ضمن اینکه بانک‏‌ها به لحاظ جهت‏‌گیری، خنثی و رها بودند. به هر حال زمان جنگ بود و من آن زمان با برخی از مدیران اجرایی کشور که نگاهی غیرمنطبق با سیاست‏‌های اقتصادی کشور به بانک داشتند مشکل داشتم.

لطفاً درباره نظام بانکی در زمان رژیم پهلوی هم توضیح بدهید. سیستم بانکی در آن زمان چگونه اداره می‏‌شد و دست چه کسانی بود؟
در سال‏‌های پایانی رژیم پهلوی، به صورت گسترده تأسیس بانک‏‌های داخلی و خارجی در دستور کار مدیران وقت قرار گرفت. تأسیس بانک‌‏های مختلط داخلی و خارجی نظیر بانک بین‏‌الملل ایران، بانک ایران و عرب، بانک ایران و ژاپن، بانک ایران و خاورمیانه و... رو به گسترش گذاشت. قطب‏‌های عظیم اقتصادی نظیر گروه صنعتی شهریار مربوط به رضایی، عمیدی حضورها و سایر گروه‏‌های صنعتی هر کدام یک بانک تأسیس کردند. گروه‌‏های اقتصادی و صنعتی هم تأمین مالی خود را توسط بانک‌‏هایی که خودشان تأسیس کرده بودند انجام می‏‌دادند. چرا که بانک‌‏ها منابع مالی را به‌‏راحتی در اختیار تولید نمی‏‌گذاشتند و نرخ بهره و نزول، در بیرون بانک نیز دو برابر نرخ بهره بانکی بود. بنابراین با تأسیس بانک با بهره‌‏گیری از موجودی مردم نزد بانک‏‌های خود، مثلاً حساب‏‌های جاری که هزینه آن برای بانک صفر بود و با استفاده از این منابع نیازهای خود را برطرف می‏‌کردند. رشد سریع تعداد بانک‏‌های خصوصی منجر به تخلفات گسترده آنها در زمینه‏‌های ارزیابی اعتباری مشتریان و صدور ضمانت‏‌های بانکی بی‏‌ضابطه ارزی و هرج و مرج بانکی در اعتباردهی‏‌ها شده بود. یکی از رایج‏‌ترین تخلفات بانک‏‌ها وام به افراد حقیقی بود، ولی وثایق این وام‏‌ها مربوط به شرکت‌های آنان بود. پس از انقلاب موارد فراوانی از این‌گونه تخلفات کشف شد. ضمانت‏نامه‏‌های بدون قید و شرط و یک‏طرفه به نفع خارجی‏‌ها که نمونه‏‌های آن در بانک عمران که مربوط به خانواده سلطنت و افراد نزدیک به آنان بود، صادر می‏‌شد. حساب جاری شماره یک بانک عمران به نام شاه بود و هر امتیاز و تسهیلاتی که خاندان سلطنتی می‏‌خواست در بانک عمران به دست می‌‏آورد. البته در مواردی هم هوشنگ رام مدیرعامل بانک که گفته می‌‏شد عضو سیا است مخالفت می‏‌کرد، ولی خطاهای فاحش بانکی امری مرسوم بود. بسیاری از خروج ارزها در زمان آغاز انقلاب اسلامی توسط همین شبکه گسترده و فاقد انضباط مالی صورت می‌‏پذیرفت، تا اینکه خروج ارز، محدود به 20 هزار دلار در هر حواله شد. ولی حقه جدید این بود که در برخی شعب بانک‌‏ها دفاتر شماره‏‌گذاری حواله‏‌های ارزی را سفید گذاشته و هر وقت می‏‌خواستند با نوشتن حواله به تاریخ گذشته ارزها را خارج می‏‌کردند. در هر حال داستان بانک‌‏ها طولانی است...
پس از انقلاب پرونده‏ای توسط شرکت استارت امریکا، پیمانکار ساخت و سازهای ساختمان‏‌های مجموعه عمران تکلار و تهران تاج یکم که در حاشیه اتوبان چمران امروزی واقع است، علیه جمهوری اسلامی ایران در دادگاه لاهه تشکیل شد که درخواست حدود 200 میلیون دلار غرامت داشت. پس از انقلاب این پیمانکاران خودشان پروژه را رها کرده بودند، لذا استناد آنها به ضمانت‏نامه‏‌های ارزی بانکی بدون قید و شرط و عجیب و غریبی بود که در اوایل دهه 50 که اوج اقتدار نظام سلطنتی بود توسط بانک عمران و مدیرعامل آن هوشنگ رام صادر شده بود. وقتی در بخش امور بین‏‌الملل بانک مسئولیت داشتم، موضوع جالب توجه این بود که بسیاری از اسناد بانک عمران در آتش‌‏سوزی از بین رفته بود! و نمی‏‌شد کاری کرد. از طریق یکی از نیروهای ارزشی، مطلع شدم در یکی از انبارهای بانک در کرج دو گونی کاغذ وجود دارد. برای پیگیری این موضوع تیمی را به محل این انبارها فرستادم، اسناد داخل گونی‏‌ها را بررسی کردند و در آنها اسنادی از پروژه فوق به دست آوردیم. همان شرکت استارت در یکی از دادگاه‏‌های نیویورک بابت همین پروژه صرفاً مبلغ 36 میلیون دلار ادعای غرامت کرده بود! در حالی که در لاهه 200 میلیون دلار مطالبه غرامت کرده بود که اسناد را به بخش حقوقی برای بهره‌‏برداری در این پرونده دادیم.
اضافه بر موضوع فوق هوشنگ رام در جریان فرار از کشور دستگیر شد. وقتی مطلع شدم وی در زندان اوین است، جهت سؤالاتی از وی در مورد ضمانت‏نامه‏‌ای که صادر کرده بود از حجت‏‌الاسلام والمسلمین رئیسی، رئیس دادگاه اوین درخواست جلسه‏‌ای کردم. ایشان هم مجوز داد. آن روزها شایع شده بود هوشنگ رام در زندان کور شده‏‌است، وقتی وی را برای ملاقات با من به اتاق آورده و چشم‌‏بند وی را برداشتند، چشم‏‌هایش کاملاً درخشنده، سرحال و بینا بود. به او گفتم: «تو که دکترای حقوق داری، چگونه ضمانت‏نامه‏‌هایی را بدون قید و شرط - که حتی اگر در ایران انقلاب شود یا اموال ضبط و مصادره شده یا حتی شرایط اضطراری باشد - باز هم این ضمانت‏نامه  را که به محض درخواست استارت باید توسط بانک عمران پرداخت شود، امضا کردی.» ضمن اینکه در کنار بیان این مطالب وی را تهدید کردم که وضعیت تو به نحوه همکاری‌ا‌ت با ما جهت تأمین ادله در محاکم بین‌المللی بستگی دارد. وی در پاسخ گفت: «به نظر من این ضمانت‏نامه اعتباری ندارد، شما که بانکداری بین‌‏المللی می‏‌دانی، باید از این موضوع مطلع باشی که برای هر سند تعهدآور، دو امضای درجه A و B مورد نیاز است. در حالی که در اینجا فقط یک امضا وجود دارد. هر چند این امضا متعلق به بالاترین مقام بانک یعنی مدیرعامل بانک باشد باز هم ارزشی ندارد.»
استدلال حقوقی محکمی بود و پذیرفتم. به دادسرا هم اعلام کردم هوشنگ رام با ما همکاری داشته است و به این ترتیب در این پرونده تأمین دلیل شد.
اما در پرونده‏‌های دیگر نظیر تامسونCSF، ضمانت‏نامه‏‌های پروژه رادیو تلویزیون و همه پروژه‏‌هایی که عمدتاً خارجی‏‌ها در ایران انجام می‌‏دادند درکل قراردادها برخلاف منافع ملی و طرف ایرانی تنظیم شده بود. با استفاده از تجربیات تلخ این پرونده‏‌ها که حقوقی شده بودند متن ضمانت‏نامه‏‌های ارزی متحدالشکلی با همکاری یکی از کارشناسان برجسته به‏‌نام آقای ایوبی در بانک ملت برای موضوعات گوناگون تهیه شد و سپس آن را به بانک مرکزی پیشنهاد کردیم که بانک مرکزی هم اجمالاً پذیرفت و این متون متحدالشکل که واجد منافع ملی و منافع طرفین بود به بانک‏‌ها ابلاغ شد.
به هر حال نظام بانکی در دهه پنجاه توسط کلان سرمایه‌‏داران بانک‌‏های خصوصی مختلط اداره می‏‌شد و نظارت بانک مرکزی نیز بی‏‌رمق و ناچیز بود و به دلیل نقش محوری بانک‏‌ها در اقتصاد ملی که موجب تحمیل ضرر به منافع ملی می‏‌شد، هر کدام از این پرونده‌‏ها یک کتاب می‏‌شود که مستندسازی آنها یک تجربه و به سود کشور بوده و ضروری است.

 

بــــرش

فشار لیبرالیسم فکری اقتصادی به تفکر انقلابی
نگاهی که آن زمان به وزارت اقتصاد داشتم این بود که سیستم بانکی باید در خدمت اقتصاد ملی بوده و تسهیلات بانک‌‏ها به سمت تولید سوق پیدا کند. ضمن اینکه نرخ رشد تسهیلات در بخش بانکی نشانگر بی‌توجهی بانک‌‏ها به مسأله قرض‏‌الحسنه بود. بنده جزو منتقدانی بودم که به ‏شدت معتقد بودم این شرایط باید تغییر می‏‌کرد. البته مخالفانی هم داشتم که نگاهی در تضاد با افکار من داشته و به طور عمده نگاهی لیبرال‏‌گونه به اقتصاد داشتند. طبیعی هم بود، بالاخره انقلاب شده بود و لیبرالیسم فکری در فضای اقتصادی کشور قدرتمند بود. انقلاب هم نتوانسته بود کاری کند، در نهایت هم خیلی زمان برد تا قدرت این تفکر در بدنه حاکمیت و دولت کم شود.

 

بــــرش

ایجاد گسترده بانک‌های داخلی و خارجی در رژیم پهلوی
در سال‏‌های پایانی رژیم پهلوی، به صورت گسترده تأسیس بانک‏‌های داخلی و خارجی در دستور کار مدیران وقت قرار گرفت. تأسیس بانک‌‏های مختلط داخلی و خارجی نظیر بانک بین‏‌الملل ایران، بانک ایران و عرب، بانک ایران و ژاپن، بانک ایران و خاورمیانه و... رو به گسترش گذاشت. قطب‏‌های عظیم اقتصادی نظیر گروه صنعتی شهریار مربوط به رضایی، عمیدی حضورها و سایر گروه‏‌های صنعتی هر کدام یک بانک تأسیس کردند. گروه‌‏های اقتصادی و صنعتی هم تأمین مالی خود را توسط بانک‌‏هایی که خودشان تأسیس کرده بودند انجام می‏‌دادند. چرا که بانک‌‏ها منابع مالی را به‌‏راحتی در اختیار تولید نمی‏‌گذاشتند و نرخ بهره و نزول، در بیرون بانک نیز دو برابر نرخ بهره بانکی بود.

جستجو
آرشیو تاریخی