صفحات
  • صفحه اول
  • رویداد
  • بانک و بیمه
  • انرژی
  • حمل و نقل
  • مسکن
  • بازار سرمایه
  • کلان
  • اقتصاد بین الملل
  • صنعت و تجارت
  • تاریخ شفاهی
  • کشاورزی
  • کار و تعاون
  • صفحه آخر
شماره چهار - ۲۳ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران اقتصادی - شماره چهار - ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۲

اصلاحات ساختاری برای اسلامی شدن بانک‌ها

نگاه ما به بانکداری بدون ربا یک دوران انتقالی برای رسیدن به بانکداری ایده‏ آل اسلامی بود و به همین منظور در قانون، به جای «بانکداری اسلامی» عنوان «بانکداری بدون ربا» جایگزین شد

 

 

در شماره روز گذشته روزنامه و در ادامه بررسی جلد دوم کتاب محرمانه‌های اقتصاد ایران که به بررسی دوره تصدی محمدجواد ایروانی در مدیریت‌های دولتی و وزارت اقتصاد طی دوره سال‌های 64 تا 68 پرداخته است، عنوان شد که همزمان با شروع فعالیت وی در وزارت اقتصاد، مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیس‌جمهور بودند، از وی خواست تا نام وزارت دارایی آن روز به وزارت امور اقتصادی و دارایی تغییر یابد و در ادامه نیز وی به بیان خاطره ای از دیدار با هوشنگ رام؛ مدیرعامل بانک عمران دوران رژیم پهلوی در زندان پرداخت. در شماره امروز، دکتر ایروانی؛ وزیر اقتصاد دوران دفاع مقدس به بیان خاطراتی از آغاز تلاش ها برای ایجاد بانکداری بدون ربا و عملیاتی کردن آن در نظام بانکی کشور و همچنین نحوه تأمین مالی در دوران جنگ پرداخته است.
پس از آنکه به وزارت اقتصاد رفتید مهم‌ترین اقداماتی که برای اصلاح نظام بانکی انجام دادید، چه بود؟
رویکرد بانک‏ها از محوریت وام‏های دلالی و تجاری به امور زیربنایی از قبیل اتوبان‏سازی، پتروشیمی، کارخانجات مهم نظیر کارخانجات سیمان و صنعت دارو تغییر جهت داد. این یک انقلاب بزرگ در کارکرد بانک‏ها و افتخاری برای نظام بانکداری بدون ربا در زمان جنگ بود. به طور مثال یادم است در زمان وزارت بنده، تأمین مالی متروی تهران با همت مجید قاسمی رئیس کل بانک مرکزی توسط بانک ملت با مسئولیت آقای محمدعلی وطنی و بانک تجارت با مسئولیت آقای افتخار انجام شد. این نمونه بارزی از تغییر جهت دادن بانک‏ها در دوران وزارت بنده بود.
یادآوری می‏کنم بیشتر همت‏مان هم این بود که در آغاز راه بتوانیم بانکداری بدون ربا را به طور کامل عملیاتی کنیم. در آن زمان انتقادات فراوانی به بانک‏ها می‏شد و در نمازهای جمعه مسأله بانک‏ها مرتباً مطرح می‏شد. نگاه ما به بانکداری بدون ربا یک دوران انتقالی برای رسیدن به بانکداری ایده‏آل اسلامی بود، اصلاً به همین منظور در قانون، به جای «بانکداری اسلامی» عنوان «بانکداری بدون ربا» جایگزین شد، چرا که در قانون بانکداری بدون ربا در چهارچوب عقود مختلف به مقوله تولید بها داده می‏شود. از آنجا که در این عقود شراکت صورت می‏گیرد به صورت مبنایی تسهیلات نمی‏تواند صوری باشد، چرا که تسهیلات پرداختی باید برای یک فعالیت مشخص اقتصادی در نظر گرفته شود. برای مثال وقتی یک خرید و فروش به صورت اقساطی انجام می‌شود، دیگر تسهیلات پرداختی به «شما»ی متقاضی داده نمی‏شود، بلکه این پول به فروشنده‏ای داده می‏شود که تجهیزات یا مواد اولیه را فروخته است. اما در حال حاضر این ارتباط این‌گونه نیست و این عقود به طور کامل اجرا نمی‏شود و شاهدیم که در بسیاری از موارد افراد پول دریافتی از بانک‏ها را صرف امور دیگری می‏کنند و حتی بانک مرکزی به عنوان ناظر مدعی این تخلفات نبوده و این تخلفات رها شده‏اند. بهانه جدید هم این است که برای برخورد با هر تخلفی چند قانون جدید لازم است!
در بانکداری اسلامی حتی در عقود ساده‏ای مانند مضاربه هم، به طرف مقابل مبلغی پرداخت نمی‏شود، بلکه این رقم به فروشنده پرداخت می‏شود و این، کالای مورد نظر است که به طرف مقابل یعنی گیرنده وام تحویل داده می‏شود. امروزه شاهد هستیم سیاهه‏های صوری رواج یافته است و از سوی دیگر وقتی صدور سیاهه‏های صوری به دلیل عدم اشراف نظام‏مند ساختار مالیاتی مشکلی برای صادرکننده ندارد، فروشندگان نیز بی‏محابا فاکتور صوری صادر می‏کنند. البته با تحقق کامل قانون مالیات بر ارزش افزوده، این مشکل به ‏راحتی مرتفع می‏شود. اصولاً باید به فعالیت‏ها و معاملات اقتصادی با نگاه جامع سیستمی توجه کرد و با چهارچوب‏های نظارتی و خودنظارتی جامع، اجزا و نهادهای زیربخش‏های فرعی را در مسیر خود قرار داد. یعنی نظام بانکی، نظام مالیاتی، ساختار گمرکی و نظام توزیع برقراری کدینگ اقتصادی برای هر شهروند در قالب شماره ملی، مانند اقتصادهای بسیار پیشرفته دنیا شفاف شود.

قبل از شما دکتر نمازی، وزیر اقتصاد بود و قانون بانکداری بدون ربا در زمان وی طراحی، تدوین و ابلاغ شد. آیا شخص آقای نمازی نیز مانند شما به اجرای این قانون اعتقاد داشت؟
البته قانون بانکداری بدون ربا از سال 62 و زمانی که آقای دکتر نمازی وزیر اقتصاد بود آغاز و اجرایی شد. یعنی پیاده‏سازی و اجرای آن در زمان آقای نمازی آغاز شد. آن زمان بنده در بانک ملت عضو هیأت مدیره بودم و می‏دیدم که هم مرحوم نوربخش و هم دکتر نمازی به اسلامی شدن بانک‏ها و اجرای بانکداری بدون ربا اعتقاد داشته و در این راستا تلاش می‏کردند. دکتر نمازی اقتصاددانی مسلط و حافظ قرآن بود، اماعملاً سیستم بانکی خود را تحت اشراف وزیر اقتصاد نمی‏دانست و کار خود را انجام می‏داد. بالاخره وقتی مسئولیت وزارت امور اقتصادی و دارایی را به عهده گرفتم تمرکز خوبی را در رابطه با تحقق قانون بانکداری بدون ربا داشتم و وقت بیشتری را در این زمینه صرف کردم. به عبارت دیگر یکی از کارویژه‏های مهم من در دوران وزارتم، اجرای اصلاحات ساختاری در نظام بانکی بود.

آیا از سوی دولت درباره تغییر ساختار نظام بانکی حمایت می‏شدید؟ از سوی علما چطور؟ با توجه به اینکه انقلاب شده بود، اجرای یک اقدام در راستای اسلامی شدن بانک‏ها، می‏توانست حامیان جدیدی داشته باشد. شما از پشتیبانی این حامیان استفاده کردید؟
اصولاً ریشه سرعت‏بخشی حذف ربا یکی از فرازهای فرمان هشت ماده‏ای مشهور حضرت امام خمینی(ره) بود که پس از آن عزم راسخی در شورای اقتصاد، دولت و مجلس به وجود آمد. حتی با ایجاد کمیسیون خاصی، این کار در مجلس با جدیت دنبال و در مجلس مصوب شد. ضمن اینکه بنده و برنامه‏هایم در دوران مسئولیتم در وزارت اقتصاد، از سوی نخست‏وزیر، رئیس‏جمهور، مجلس و آیت‏الله موسوی اردبیلی ریاست وقت قوه قضائیه حمایت می‏شد. آنها می‏دانستند رویکرد و نگاه من نسبت به بانک‏ها چیست، لذا طبیعی بود در جاهایی که لازم بود از من حمایت کنند.
در برنامه مبارزه با فساد و دانه‏درشت‏ها در سیستم بانکی، یک بار حضرت آیت‏الله موسوی‌اردبیلی شخصاً در دادگاه حضور پیدا کرد تا بر روند قانونی قضاوت یک پرونده مهم که شائبه اعمال نفوذ در آن می‏رفت، نظارت کند. یادم است موضوع مربوط به پرونده کاشانی‌اخوان بود که توسط بانک ملی ایران پیگیری می‏شد یا به طور مثال در رابطه با قانونگذاری، لایحه مهم اصلاح قانون عملیات بانکی بدون ربا را جهت تسهیل و رفع موانع تأمین مالی توسط بانک‏ها به مجلس بردیم که مورد تصویب مجلس نیز قرار گرفت. این لایحه قانونی، قراردادهای تسهیلاتی بانک‏ها را برای واحدهای ثبت اسناد، لازم‏الاجرا می‏کرد.
در خصوص انتصاب مدیران معتقد، باانگیزه و جوان هم یک خانه‌تکانی و تحول مهم در بخش پولی رخ داد که مهم‌ترین آن، انتصاب رئیس کل بانک مرکزی آقای مجید قاسمی بود که جهت‏گیری‏های نظام بانکی را مطابق قانون در خدمت تولید و اقتصاد ملی قرار داده و به این ترتیب رویکرد تمام مدیران بانک‏ها به سمت اصلاح رویکردها و اقدامات تغییر کرد. البته این را هم بگویم که بانک مرکزی و برخی از مدیران دولتی، مانند بهزاد نبوی با تغییرات مدیریتی و تحول در بانک‏ها همراه و موافق نبودند، لذا با تغییر در مدیریت بانک مرکزی و آمدن دکتر قاسمی این تغییرات شتاب گرفت.

از تغییر جهت‏گیری‏ها و اصلاحات ساختاری در نظام بانکی و اقتصاد ایران با روی کارآمدن‌تان سخن گفتید. لطفاً بگویید چه اتفاقاتی در دوره شما رخ داد که ادعا می‏کنید رویکرد شما تفاوت می‏کرد؟
امروز ضروری است تمام جهت‏گیری‏ها به سمت تولید باشد و عملاً وارد عرصه شویم. این اتفاق مهمی بود که در اقتصاد ایران در سال‏های 68-64 رخ داد. در حالی که با خصوصی‏سازی افراطی بانک‏ها، سهامداران خصوصی نه‏تنها قانع به سود متعارف نیستند، بلکه سود حداکثری را طلب می‏کنند و نقش بانک صرفاً به عنوان یک «بنگاه اقتصادی سودمحور» تغییر جهت پیدا کرده و منحرف شده و لذا اهداف و متن مواد قانون عملیات بانکی بدون ربا در حاشیه قرار گرفته است. مثلاً در سال 1390 ارزش افزوده به ستانده در صنعت به 38 رسید. اما همین شاخص در مورد بانک‏ها به 80 درصد صعود کرده و در بخش دلالی به 90 درصد رسیده است. با این وضعیت آیا باز هم عنان سیستم بانکی باید در گرو رویکرد بی‏اعتنایی به بخش واقعی اقتصاد باقی مانده و مرجع بودند تعیین نرخ رشد تسهیلات به بخش‏های مختلف را از هیأت وزیران سلب کرد و آن را با مصوبه شورای پول و اعتبار به توصیه، اخلاق و صرفاً به انتظار همت عالی مدیر که برخی مدیون و مرعوب سهامدار و مالک بانک هستند، سپرد؟!
فکر می‏کنم این انحراف از بانکداری اسلامی و قانون آن، تبعات ناگواری را برای کشور در پیش دارد و مثل ویروس ایدز از خفتگی بیدار خواهد شد که البته هیچ ربطی به بانکداری اسلامی و تئوری پیشرفته آن و قانون ندارد، بلکه تحمیل اراده برخی مسئولین مربوطه، مدیران و تصمیم‏سازان به این سیستم و اقتصاد ملی است. جمله‏ای از آدام اسمیت که مروج اقتصاد لیبرالی محسوب می‌شود خالی از لطف نیست که پارادایم لیبرالی فعلی حاکم بر اقتصاد باید به آن دقت کنند.
جالب است که تکیه به آزادی اقتصادی را باید در نزد پدر تئوریک این نظریه یعنی آدام اسمیت جست‌و‌جو کنیم. اسمیت برای پیشرفت اقتصادی، نظرات متعددی را مبنی بر ضرورت دخالت قاطعانه دولت بویژه در سیاستگذاری‏های گوناگون در اقتصاد ضروری می‏دانست، به‏طور مثال فهرست طویلی از انواع مالیات‏هایی که آدام اسمیت مدافع آنها بود، وجود دارد که همگی در مکانیزم بازار آزاد دخالت می‏کنند. تنها به عنوان یک نمونه، اسمیت با تأکید بر ضرورت وضع مالیات بالاتر بر زمین‏هایی که زیر کشت نیستند، راه را برای مالیات با پوشش بهره مالکانه زمین‏ها هموار ساخت. این امر ضدیت او با زمین‏داران را نیز آشکار می‏سازد. او همچنین از وضع مالیات معتدل بر واردات کالاهای تولیدی خارجی و مالیات بر صادرات پشم (خام) دفاع و به این ترتیب وجهه خود را به عنوان هوادار سرسخت تجارت بین‏المللی آزاد تضعیف کرده است.
همچنین نظر منفی وی نسبت به تجمل را می‏توان در قالب پیشنهاد وضع مالیات سنگین بر مصرف تجملی مشاهده کرد. از این رو، او عوارض جاده‏ای بیشتری برای محموله‏های تجملی نسبت به واگن‏های باری خواستار بود، با این هدف که «تن‏آسایی و بطالت ثروتمندان» را به زیر بار مالیات بکشد.
همچنین اسمیت از سیاست «غسل دادن ثروتمندان»
(Soak – the - rich) مبنی‏بر وضع مالیات بر درآمد تصاعدی هم حمایت می‏کرد.
آدام اسمیت دسته‏ای را به نام «ولخرجان و فرصت‏طلبان» در میان متقاضیان وام تعریف کرده بود. «به عقیده او ولخرجان آنچه را که می‏تواند برای حمایت از صنایع به مصرف برسد، اسراف و ریخت‏و‏پاش می‏کنند.» به این ترتیب تعیین سقف برای نرخ بهره، آن طور که «وست» اشاره می‏کند: «با تخصیص مجدد، منابع اعتبار را در دست مولدترین افراد قرار می‏دهد.»
آدام اسمیت خیلی خوب می‏دانست که چه کار می‏کند. با تأکید بر ضرورت تخصیص مجدد منابع اعتبار توسط دولت به سوی «مولدترین افراد»، در تلاش بود تا کمبود اعتباری برای مصرف‏کنندگان و سوداگران ایجاد کرده و به این ترتیب منابع را به سوی اهالی کم‏ریسک و مطمئن کسب‏و‏کار هدایت کند. اسمیت با پیشنهاد کنترل اعتبار به دنبال کاهش هزینه استقراض نبود بلکه قصد داشت میزان منابعی را که به اقلام خاصی از وام اختصاص می‏یابد، کاهش دهد. اسمیت ذکر می‏کند پول به دولت با نرخ 3درصد و به صاحبان معتبر کسب‏و‏کار با نرخ‏های 4 و 5/4 درصد وام داده می‏شود. تنها «ولخرجان و فرصت‏طلبان» یعنی کسانی که سرمایه را تلف کرده و از بین می‏برند حاضرند نرخ‏های 8 یا 10 درصدی بپردازند. از این رو اسمیت سقفی 5 درصدی را برای نرخ بهره مناسب دانست. این سیاست نه برای آنکه «ولخرجان و فرصت‏طلبان» منابع ارزان‏تری بدست آورند، بلکه برای جلوگیری از دستیابی آنها به هر گونه منبع اعتباری طراحی شده بود. به این وسیله منابع اعتبار به دست کسانی که آینده‏نگرتر هستند، می‏رسید.
احتمالاً مهم‌تر از همه این است که چگونه می‏توانیم شهرت اسمیت را به عنوان قهرمان تجارت آزاد و آزادی اقتصادی با این واقعیت که او 12سال آخر عمرش را در سمت مشاور گمرک اسکاتلند، صرف مبارزه با قاچاقچیانی کرد که قوانین گسترده مرکانتیلیستی بریتانیا را نقض کرده و به دنبال فرار از پرداخت مالیات بودند، تطبیق دهیم؟ آیا او به این شغل با دیده تفنن می‏نگریست؟
خیر، مطالعات اخیر نشان داده است که نقش او به عنوان یکی از بازیگران ارشد قوانین مرکانتیلیستی و وضع تعرفه‏ها، نقشی فعال و پرتلاش بوده است. آیا تنگدستی، او را به این کار واداشته بود؟ بعید است، زیرا با شهرتی که او داشت خیلی راحت می‏توانست مبلغی مشابه را در یک سمت بالای آکادمیک درخواست کند. آیا اسیر عذاب وجدان بود؟ ظاهراً خیر، زیرا نه‏تنها مشتاقانه به شغلش می‏پرداخت، بلکه در اجرای محدودیت‏های سنگین و تعرفه‏ها، بسیار هوشیار و حاضر به یراق نیز بود.
ادوین وست که از دیرباز ستایشگر اسمیت به عنوان هواخواه سرسخت آزادی اقتصادی بوده است، معتقد است: «اسمیت به عنوان یک مدافع عملگرای تجارت آزاد به رده‏های بالای اداره گمرک وارد شد تا از این طریق، هزینه‏های گمرکی موجود بر گرده اقتصاد اسکاتلند را سبک‏تر کند.» اما همان‌طور که اندرسون پاسخ می‏دهد: «اگر اسمیت به واقع نگران کاهش هزینه‏های گمرکی بود که بر اقتصاد تحمیل می‏شد، بهترین استراتژی متناسب با مسئولیت وی در آنجا، سعی در کاهش کارایی سازکارهای اجرایی بود.» اما اسمیت این کار را نکرد. برعکس اسمیت هیچ نشانه‏ای مبنی بر اینکه از ارزش اجتماعی و اقتصادی اقتصاد زیرزمینی یا سنت دیرینه قاچاق در بریتانیا آگاه است، بروز نداد. در عوض، او نهایت تلاش خود را برای اجرای قوانین مرکانتیلیستی و تعرفه‏های گمرکی با حداکثر کارایی ممکن بکار گرفت. او حتی از منصب بالایش برای ایجاد اصلاحاتی در جهت تجارت آزاد استفاده نکرد. در مقابل، تنها پیشنهاد مهم «اصلاحی» و به عنوان مشاوره وی، طرح انبارسازی خودکار تمامی کالاهای وارداتی بود که بازرسی و اجرای مقررات را برای کارمندان گمرک بسیار آسان‏تر و وضع قاچاق را گران و تجارت بین‏المللی و اقتصاد کشور را بسیار بدتر می‌کرد. همان‌طور که اندرسون اشاره می‏کند: «اسمیت اصلاحی را پیشنهاد کرده بود که منجر به افزایش هزینه اقتصاد از جانب عوارض گمرکی می‏شد» و سرانجام سوابق اسمیت به عنوان مشاور گمرک، هیچ نوع تمایل خاصی را به کاهش تعرفه یا محدودیت‏ها نشان نمی‏دهد، برعکس به نظر می‏آید علاقه اصلی او، افتخار کشف قاچاقچیان و در نتیجه افزایش درآمد دولت بوده است. او در دسامبر 1785، به یکی از همکاران خود در گمرک می‏نویسد: «این امر احتمالاً موجب مسرت آقایان خواهد شد که اطلاع یابند، درآمد حاصل از گمرک اسکاتلند نسبت به 7 یا 8 سال قبل حداقل چهار برابر شده است. درآمدها طی 4 یا 5 سال اخیر با روندی تصاعدی افزایش یافته‏اند و درآمد امسال حداقل 50 درصد از درآمد سال گذشته که تا به حال بزرگ‏ترین رقم تحقق یافته به حساب می‏آمد، بیشتر شده است و تازه شاید بتوانم بگویم ممکن است بیش از اینها نیز افزایش یابد.»
با این سیاست‏های اقتصادی و نه آنچه که القا می‏شود می‏توان چگونگی دوران‌گذار اقتصاد بریتانیا به تولید انبوه را دریافت.

در جایی می‏خواندم در حوزه سیاست‏های تجاری در زمان جنگ، اقدامات خاصی صورت گرفته است. لطفاً در این خصوص هم کمی توضیح دهید.
بله، اتفاقاً یک تحول بنیادی دیگر، فعال شدن سیاست‏های تجاری بود. در مورد سیاست‏های تجاری برای اولین بار در سال 1365 با جلسات فراوانِ روز و شب و نفس‏گیر به نحوی که 35 ساعت مفید کمیسیون اقتصادی دولت با مسئولان مختلف جلسه گذاشته و کل تعرفه‏ها را با توجه به تولیدات جدید ایرانی، بازنگری و سود بازرگانی برای دفاع از تولید‏کننده ایرانی تنظیم و ابلاغ کرد و از یک حالت انفعالی و با تغییرات محدود خارج شد که به‏شدت به نفع تولید ملی بود. از سوی دیگر در بخش مصارف ارزی تراز پرداخت‏ها نیز کاهش ایجاد کرد. برعکس در بخش منابع تراز پرداخت‏ها با ایجاد مشوق واقعی و نه وعده نسیه که برای صادرکنندگان دندان‏گیر بود، موقعیت‏های خوبی ایجاد شد. یعنی به ازای هر دلار صادرات علاوه بر هفت تومان ارز صادراتی 500 درصد آن یعنی 35 تومان اضافه به صادرکننده پرداخت می‏شد. یعنی به ازای یک دلار صادرات (7+35=42) چهل و دو تومان به فوریت نصیب صادرکننده می‏شد. این تدبیر زود جواب گرفت و صادرات در همان سال دو برابر شد. یعنی بکارگیری سیاست تعرفه، روی واردات و تشویق برای صادرات به‏خوبی جواب داد و اقتصاد با 7/5 میلیارد دلار درآمد ارزی توانست تا حدودی از عدم تعادل‏ها بکاهد و در جهت بهبود تراز تجاری کمک کند تا کشور بتواند در شرایط جنگی مقاومت کند.

 

بــــرش

انقلاب بزرگ در نظام بانکی
 پس از آنکه به وزارت اقتصاد رفتم، رویکرد بانک ‏ها از محوریت وام‏‌های دلالی و تجاری به امور زیربنایی از قبیل اتوبان‏ سازی، پتروشیمی، کارخانجات مهم نظیر کارخانجات سیمان و صنعت دارو تغییر جهت داد. این یک انقلاب بزرگ در کارکرد بانک‏‌ها و افتخاری برای نظام بانکداری بدون ربا در زمان جنگ بود. به طور مثال یادم هست در زمان وزارت بنده، تأمین مالی متروی تهران با همت مجید قاسمی، رئیس کل بانک مرکزی توسط بانک ملت با مسئولیت آقای محمدعلی وطنی و بانک تجارت با مسئولیت آقای افتخار انجام شد. این نمونه بارزی از تغییر جهت دادن بانک‏‌ها در دوران وزارت بنده بود. یادآوری می‌کنم بیشترهمتمان هم این بود که در آغاز راه بتوانیم بانکداری بدون ربا را به طور کامل عملیاتی کنیم. در آن زمان انتقادات فراوانی به بانک‏‌ها می‌شد و در نمازهای جمعه مسأله بانک ‏ها مرتباً مطرح می‌شد. نگاه ما به بانکداری بدون ربا یک دوران انتقالی برای رسیدن به بانکداری ایده ‏آل اسلامی بود.

 

بــــرش

بهبود شرایط تولید در زمان جنگ
 چون قدر مطلق بخش بازرگانی و خدمات خودش نیمی از تسهیلات بانکی را که خیلی هم قابل توجه بود به خود اختصاص می‌داد و تسهیلات به بازرگانی چند بار در سال هم گردش داشت، لذا با توجه به سهم کمتر تولید از تسهیلات بانکی در مقایسه با بخش بازرگانی و خدمات، با این اقدامات بخش تولید از افزایش قابل توجهی بهره‌مند شد. به طوری که متوسط رشد سالانه تسهیلات بانک ‏ها به تولید طی سال‏‌های 64-59 از 12.5 درصد به دو برابر یعنی 24.9 درصد در سال‏‌های 64 تا 67 افزایش یافت. این اتفاق یک تحول بنیادین بود، بنابراین با همکاری دکتر قاسمی و مدیران حرفه‌ای و تازه‏ نفس بانکی توانستیم در آن برهه با استفاده از تغییر در سیاست‏‌های پولی وضع را نسبت به گذشته بهبود ببخشیم و فشارهای ارزی شرایط جنگی را با تأمین مالی تولید کاهش داده و گسترش پدیده بیکاری را محدود کنیم. یعنی از تهدید محدودیت‏‌های شرایط جنگ به صورت فرصت برای حفظ و گسترش تولید استفاده کردیم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی