حول و حوش ساعت 11 شب داشتم به سمت منزل میرفتم که آقای احمدینژاد تماس گرفت و پرسید: «کجایی؟» بیا دفتر کارت دارم. همینطور که داشتم به سمت دفتر رئیسجمهور حرکت میکردم، شجاعی کیاسری نماینده وقت ساری با من تماس گرفت. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «نظر رئیس مجلس این است که باید استعفا بدهی.» من در جواب کیاسری گفتم: صبح به رئیس گفتم، الان هم به شما میگویم، من کشتیگیرم، روز فینال اگر روی تشک نروی حتماً دوم میشوی، ولی اگر روی تشک بروی حداقل دوم میشوی. فردا من روی تشک میآیم. وقتی به دفتر رئیسجمهور رسیدم، آقای احمدینژاد دلداریام داد و گفت: «امروز از لاریجانی خواستم و باز هم خواهم خواست که فردا شخصاً از تو دفاع کند. نگران نباش، فردا من هم در جلسه خواهم بود و انشاءالله دفاع خواهیم کرد.» احمدینژاد به من گفت: «استیضاحت رأی بیاورد معاون رئیسجمهور یا رئیسکل بانک مرکزی خواهی شد، ولی مطمئناً این اتفاق نخواهد افتاد.