صفحات
  • صفحه اول
  • رویداد
  • تحلیل
  • کلان
  • بانک و بیمه
  • انرژی
  • حمل و نقل
  • بازار سرمایه
  • اقتصاد بین الملل
  • صنعت و تجارت
  • تاریخ شفاهی
  • کشاورزی
  • کار و تعاون
  • صفحه آخر
شماره هفت - ۲۷ خرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران اقتصادی - شماره هفت - ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۱۲

تأمین مالی بی‌سابقه مترو در تاریخ اقتصاد کشور

آنچه در قضیه مترو اتفاق افتاد، در تاریخ فعالیت‏‌های اقتصادی کشور بی‏ سابقه بود و بانک مرکزی برای اولین بار بازگشت سرمایه‌‏گذاری و سود بانک‏‌ها را ضمانت کرد

طی شماره‌های اخیر «ایران اقتصادی» و در معرفی جلد دوم کتاب محرمانه‌های اقتصاد ایران، مباحث مختلفی از حال و هوای سال‌های نخست انقلاب اسلامی در حوزه اقتصاد به نقل از محمدجواد ایروانی، وزیر اقتصاد آن سال‌ها مطرح شد. همچنین عنوان شد که در سال‌های دهه60، اقتصاد کشور بویژه در بخش بانکی به سمت اسلامی شدن و بر پایه اصول اسلامی متمایل شد و حرکت کرد. از نحوه مناسبات مجلس و دولت در آن دوره سخن به میان آمد و بحث به سمت نحوه تعاملات بین‌المللی اقتصاد ایران پیش رفت. در این شماره مباحث جدیدی در خصوص تفکرات مردان اقتصادی کابینه دولت و همچنین آغاز تأمین مالی بانک‌ها برای ساخت متروی تهران مطرح شده است.

معتقدید نگاه شما، آیت‌‏الله خامنه‌‏ای و حتی میرحسین موسوی مردم‏گرا و عدالت‌محور بوده است، اما در بدنه اقتصادی کشور تفکر افرادی مانند مرحوم نوربخش یا روغنی‌زنجانی و... با شما فرق می‌کرد و به هر حال نگاه لیبرال داشتند. این افراد چطور وارد کابینه شدند؟
در ابتدای انقلاب شناخت دقیقی از تفکر اقتصادی افراد وجود نداشت. به عبارت دیگر زمینه عملکردی وجود نداشت تا افراد بر اساس آن مورد سنجش قرارگیرند. یادم نمی‌‏رود قبل از انقلاب، ابراهیم یزدی در یک سخنرانی چنان از نظر اقتصادی چپ‌گرایانه و به قول من عدالت‌‏خواهانه و انقلابی صحبت می‌کرد که انسان فکر می‌کرد وی دارای تفکر اقتصادی عدالت‌خواهانه است. لذا وقتی برخی از افراد پای عمل و در موقع مسئولیت قرار می‌گرفتند لیبرال می‌شدند. مرحوم عزت‌‏الله سحابی هم همین‏طور بود. ولی در مقابل آیت‌‏الله شهید بهشتی چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب و چه در مجلس خبرگان قانون اساسی و چه در مسئولیت‏‌های بعدی، رویکرد اقتصادی اسلامی عدالت‌‏محورانه داشت و صاحب سبک و نظر بود، ولی این مسأله در میان مسئولان عمومیت نداشت.
اما درباره سؤال شما که مشخصاً پرسیدید وقتی نگاه رئیس‏‌جمهور، نخست‌‏وزیر و وزیر اقتصاد عدالت‌محور است، چطور روغنی‌زنجانی و نوربخش وارد دولت می‌شوند باید اذعان کنم، افکار هر کسی برای خودش محترم است. من بعداً وارد کابینه شدم، چرا که آقایان نوربخش و روغنی‌زنجانی قبل از من در دولت حضور داشتند. در عمل، نگاه به سیستم بانکی، نگاهی خنثی بود. ما این تفکر را که متغیرها و بازارهای پول، کالا و کار خودشان شکل می‌گیرند و استفاده از پول به عنوان ابزار سیاست اقتصادی باید تعطیل باشد، قبول نداشتیم. یکی از تعاریف پول علاوه بر وسیله سنجش و ابزار داد‌وستد و وسیله ذخیره دارایی، وسیله اجرای سیاست‏‌های اقتصادی است. لذا معتقد بودیم، «باید از این ابزار استفاده شود.» امروز این حرف‏‌ها ثابت شده است. الان سیستم بانکی ما از بحران فقدان جهت‌گیری‏‌های مشخص به نفع برنامه‌‏های اقتصاد ملی رنج می‌‏برد و در جهت بخش واقعی اقتصاد حرکت نمی‌کند. آمارها نیز مؤید این نکته است. لذا ما در این موارد نگاه‏مان با افرادی مانند روغنی‌زنجانی و مرحوم نوربخش تفاوت داشت و این اختلاف نظرها کمابیش در برخی از مواقع شکل چالش به خود می‌‏گرفت.
مثلاً در سیستم‌های مربوط به تخصیص ارز در دوره وزارت بنده نگاهی وجود داشت که معتقد بود در آن شرایط، دولت باید به کسانی که برای سفر و تفریح به خارج از کشور می‌‏روند، ارز به نرخ دولتی بدهد. وقتی که کشور در شرایط کمترین درآمدهای ارزی چند دهه خود بود و به هر حال ما در آن روزها در شرایط جنگ قرار داشتیم، تفکر لیبرالی این بود که این نوع ارزها همچنان باید پرداخت شود و عده‌‏ای در این زمینه نگاه آزاد و رها داشتند.
اما ما به بخش تولید نگاه ویژه‌‌‏تری داشتیم و در سیاستگذاری‌های کمّی، بانک‌ها را مقید به پرداخت تسهیلات به بخش تولید می‌کردیم، به‌گونه‌‏ای که بانک‏‌ها مکلف بودند تسهیلات را حتی ارزان‏تر به تولید ارائه کنند. اعتقاد ما این بود که اصلاً اگر بانک‏‌های دولتی سودآوری زیادی داشته باشند باید توبیخ شوند، چرا که هزینه‌‏اش را اقتصاد ایران می‌‏پردازد و بانک‏‌ها صرفاً یک بنگاه اقتصادی که برای پیشبرد سود سهامدار به وجود آمده است، نیستند بلکه طبق قانون عملیات بانکی بدون ربا و آیین‌نامه‌‏های آن، بانک‌‏ها در مسیر توسعه اقتصاد کشور فعالیت می‌کنند. بنابراین طبیعی است که دادن تسهیلات ارزان به بخش تولید و کمتر شدن سهم بخش غیرمولد، سود بانک‌‏ها را کمتر می‌‏کند. چرا که بخش غیرتولیدی در سال چندین بار گردش داشته و رانت فراوانی برای بخش دلالی و سود و کارمزد بیشتری برای بانک نیز دارد. لذا طبیعی است که براساس منافع بانک‏، گرایش به سمت تولید کمتر شود، اما هدف از تشکیل و فعالیت بانک در قانون اساسی و قانون عملیات بانکی بدون ربا این نیست. از نگاه ما، همین که بانک زیان‌‏ده نبوده و سودآور باشد، کفایت می‌‏کند. حال اگر دولت‏‌ها در نتیجه تأسیس و تکثیر بی‌‏رویه بانک‌‏های خصوصی با هدف یک بنگاه صرف اقتصادی و صرفاً به دلیل افزایش سود مالکین بانک، به جای اینکه سود بانک نتیجه واقعی مشارکت تسهیلات باشد، سود سپرده‏‌گذاران را دستوری به عرش ببریم، قطعاً اقتصاد از رکود خارج نمی‌شود و نقش اقتصادی بانک‌‏ها را نادیده می‌گیرد. چرا که شما در این روش اصالت را به سود از قبل تعیین‌شده سپرده‏‌ها داده‌‏اید و این کاملاً برخلاف آموزه‌‏ها و صراحت تئوری و قانون بانکداری بدون رباست. این روش، زدن شیپور از سر گشاد آن است و شکست خواهد خورد و ربطی هم به بانکداری بدون ربا ندارد. زیرا جان کلام اقتصاد اسلامی این است که رابطه ربوی پول - پول را به پول - کالا- پول تبدیل می‌کند، یعنی به بخش واقعی اقتصاد توجه دارد. همان‌گونه که امام خمینی (ره) در جمع مسئولان اقتصادی و کشاورزی می‌‏گوید: «چنانچه بانکداری به آن معنایی که در جاهای دیگر هست رواج پیدا بکند، مردم از صنعت و کار و سایر چیزها باز می‌مانند، می‌‏نشینند توی خانه‌شان و پولشان برایشان کار می‌کند و حال آنکه پول نباید کار بکند.»
بر اساس بانکداری بدون ربا، بانک‌‏ها باید بعد از دادن تسهیلات، ماحصل سود آن را تقسیم و توزیع کنند. یعنی بعد از اینکه وام داده شد و سودش اخذ شد، پس از کسر کارمزد بانک، باقیمانده آن به سپرده‏‌گذار داده می‌شود. در حالی که هم‌اکنون شاهد آن هستیم که قبل از اینکه فعل اقتصادی صورت بگیرد، سود سپرده‌گذاران تعیین می‌شود و برعکس بعد از آن میزان سود تسهیلات و وام‌‏ها به صورت دستوری مشخص می‌شود. بنده در اخذ کارمزدهای خدمات بانکی به قیمت تمام شده و سود متناسب و نیز با تولیدمحور شدن ساختار تسهیلات اعتباری بانک‌‏ها بشدت موافق و حساس بودم. اعتقاد دارم که بانک‌ها نباید خدمات مختلف را مجانی انجام دهند و در نتیجه هزینه‌‏های خدمات متنوع خود را صرفاً از گیرندگان وام با بالا بردن نرخ سود وام بگیرند. بلکه معتقدم باید سایر خدمات متنوع بانکی با قیمت تمام‌شده عرضه شود.
به هر حال، اختلافاتی با جریانات دیگر در دولت داشتم که عمده اختلاف بنده در بخش حرفه‌ای و کارشناسی بود. اما بعضی‌‏ها می‌خواستند این اختلاف نگاه را به سلایق سیاسی منتسب کنند، در حالی که اینطور نبود. اتفاقاً بنده شخصاً بیشترین احترام را برای مرحوم نوربخش قائل بودم. آقای روغنی‌زنجانی مرد صمیمی و راحتی بود و روابط محترمانه‌‏ای با ایشان داشتم و با این دو بزرگوار درگیری خاصی نداشتم، اما به هر حال دیدگاه‏‌های بنده و ایشان متفاوت بود. اعتقاد من این بود که همه دیدگاه‏‌ها باید میدان عمل کافی داشته باشد تا نتایج آن باعث شود عملکرد خود را اصلاح کرده و اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. بحث تفاوت دیدگاه‌‏ها از این حیث مطرح است که آقای روغنی‌زنجانی در جایی می‌گوید: «ما برای اقتصاد ایران هیچ الگویی نداشتیم. وقتی وارد کابینه شدیم هیچ‌کدام از نیروهای انقلاب در اداره حوزه اقتصادی تجربه عملی نداشتند. علاوه بر این، در حوزه تئوریک هم مشکل اساسی وجود داشت و دائماً با رفت و برگشت تئوری و واقعیت روبه‌‏رو بودیم.»
بالاخره همین اختلاف‌ نظرهایی که با هم داشتیم نشان می‌‏دهد مدل‏‌ها و افکار مختلفی در درون دولت وجود داشت؛ اختلافاتی که منجر به استعفای من و نهایتاً تغییر رئیس کل بانک مرکزی شد.
 به هر حال تفکرات متفاوتی در دولت وجود داشت، وگرنه من با مرحوم نوربخش اختلاف شخصی نداشتم. اتفاقاً ایشان را دوست داشتم. به یکدیگر احترام می‌‏گذاشتیم و یک‏بار هم با هم اوقات تلخی نداشتیم. در دوران سازندگی که وی وزیر اقتصاد و من قائم‌مقام وزیر جهاد سازندگی بودم هر موقع برحسب اتفاق در جلسه دولت شرکت می‌کردم و بحث اقتصادی مطرح بود، نوربخش به من اشاره می‌کرد که در مباحث اقتصادی شرکت کنم. من هم همین کار را می‌‏کردم، این مسأله تا جایی پیش رفت که حتی یک بار وزیر کشاورزی در جلسه دولت گفت: «آقای ایروانی تو دیگر وزیر اقتصاد نیستی که این‌گونه در دفاع از وزارت اقتصاد موضع می‌‏گیری، تو قائم‌مقام وزیر جهاد سازندگی هستی!»
یعنی بنده با آقای نوربخش هیچ اختلاف شخصی نداشتم. وی کاملاً من را می‌شناخت و با باورهای اقتصادی من کاملاً آشنا بود. حتی به یاد دارم در دهه 70 یک بار در جلسه‌ای بین وزارت اقتصاد و جهاد سازندگی موضوعی اختلافی بر سر بانک کشاورزی در مجمع بانک مذکور وجود داشت، مرحوم دکتر نوربخش در آن جلسه به وزیر جهاد که در آن زمان آقای مهندس فروزش بود، گفت: من قائم‌مقام شما آقای ایروانی را قبول دارم، تا در این موضوع بین ما حکمیت کند و هرچه گفت هر دو قبول کنیم. این حرف در آن جلسه یک غافلگیری برای همه افراد حاضر ایجاد کرد و آقای فروزش پذیرفت و من هم موضوع را حل‌و‌فصل کردم.

مثلاً موارد اختلافی‌تان چه بود؟
اعتقاد داشتم در بحث ایجاد و گسترش زیربناها مثل مترو، اتوبان‌‏ها، پتروشیمی و کارخانجات، بانک‌‏ها باید وارد شوند. از سال 64 که بنده وارد وزارت اقتصاد شدم و آقای دکتر قاسمی رئیس‌کل بانک مرکزی شد، احیای طرح متروی تهران کلید خورد. قبل از آن سال، سازمان برنامه و بودجه به این طرح اعتقادی نداشت. وقتی آقای محتشمی وزیر کشور دنبال برگزاری جلسه مجمع مترو بود و دغدغه داشت، گفت سازمان برنامه و وزارت راه موافق نیستند، گفتم سیستم بانکی منابع را تأمین می‌کند نیاز به موافقت آنها نیست، دکتر قاسمی موافق بود و آقای وطنی مدیرعامل بانک ملت و آقای افتخار مدیرعامل بانک تجارت موافقت کردند. بنابراین در مجمع مترو رأی اکثریت آورد، آقای محتشمی هم گفت خدا پدرت را بیامرزد و کار آغاز شد.

بانک مرکزی هم مترو را قبول نداشت؟
نه، آقای‌ هاشمی هم در نماز جمعه و سایر تریبون‌‏ها خیلی روی احداث مترو اصرار داشت و بانک‏‌ها را مورد انتقاد قرار می‌‌داد. صرفاً بعد از حضور بنده در وزارت اقتصاد و نیز تأیید مکتوب دکتر قاسمی رئیس کل جدید بانک مرکزی با حمایت بانک‏‌های ملت و تجارت ساخت مترو آغاز شد. بالاخره این مسائل و اختلاف نظرها خودش نشان ‏دهنده تفاوت دیدگاه‏‌ها بود. پس نمی‏‌توان گفت دیدگاهی وجود نداشت. ما معتقد بودیم: «نظام پولی و سیستم بانکی کشور باید در خدمت اهداف توسعه باشد» و در عین حال معتقد بودیم این نقش بانک‏‌ها هم سودآور و اقتصادی خواهد بود.
این را هم یادآوری می‌‌کنم که از قدیم هم، زمانی که در سال 1360 در بانک ملت به عنوان عضو هیأت مدیره حضور داشتم، اجازه نمی‏‌دادم برای تأسیس واحدهای صنفی بی ‏رویه تسهیلات پرداخت شود. چرا که معتقد بودم در تهران کثرت صنوف مختلف وجود دارد. به طوری که به ازای هر خانوار، تعداد واحدهای صنفی ما خیلی بیشتر از متوسط جهانی بود و اصولاً بزرگ شدن بی‏ رویه تهران مشکلاتی دارد. البته آن زمان اکثریت اعضای هیأت مدیره بانک با بنده مخالف بودند و می‌‌‏گفتند: «این چه حرف‌‏هایی است که می‏زنی؟! رقبا مشتریان ما را می‌‌برند.»
در بحث تأمین مالی مترو، بعد از ورود من به وزارت اقتصاد در سال 64 و حضور دکتر مجید قاسمی در بانک مرکزی از سال 65 این اتفاق مهم در کشور رخ داد. نکته قابل توجه درباره مترو این بود که بعدها در افتتاح مترو تنها کسانی که دعوت نشدند، دکتر قاسمی و من بودیم و البته هیچ ادعایی هم نداشته و نداریم. کار اگر برای خدا و در خدمت مردم باشد مأجور است، بنابراین پسندیده این است که قدر همدیگر شناخته شود و افراد با کارهایشان مورد قضاوت قرار گیرند. آنچه در قضیه مترو اتفاق افتاد، در تاریخ فعالیت‏‌های اقتصادی کشور بی‌سابقه بود. بانک مرکزی برای اولین بار بازگشت سرمایه‌‏گذاری و سود بانک‏‌ها را طی نامه‌‏ای ضمانت کرد. امروز چنانچه متروی تهران وجود نداشت، جمعیت بزرگ با فاجعه ترافیکی مواجه بودند.

در جایی خواندم که شما با برخی از اعضای دولت درباره تنظیم بازار هم مشکل داشتید. نظر آنان چه بود و شما چه می‌‌گفتید؟
دیدگاه اعضای دولت در مسائل مختلف کاملاً مشخص بود. مثلاً در مورد تنظیم بازار عده‌‏ای عملاً معتقد بودند دولت باید تماشاگر باشد، اما باور ما این بود که بازار باید تنظیم شود. در مورد تنظیم بازار چه در بحث اجرا و چه در مسائل تئوری فعالیت زیادی داشتیم و به هیچ ‏وجه صفر کیلومتر یا تازه‏‌کار نبودیم. قبل از مسئولیت وزارت اقتصاد زمانی که در سال 64-63 رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل مرکز تهیه و توزیع کاغذ و چوب وزارت بازرگانی بودم، روی قیمت این کالاها نظارت و حساسیت داشتم. آن روزها در مقطعی قیمت هر مترمکعب چوب به بیش از 14 هزار تومان رسیده بود. بنده بنا به مسئولیتی که داشتم، با اتحادیه‌‏های مربوطه جلساتی برگزار کردم.
نمایندگان این صنف می‌‌گفتند: «خیلی‌‏ها موجودی‌شان را در بازار عرضه نمی‌کنند، چرا که آینده بازار نامعلوم است و ما از برنامه‌های دولت اطلاعی نداریم و...» به یاد دارم بعد از شنیدن مطالب‏شان به آنان گفتم: «همه این مسائل را حل خواهیم کرد و ان‏شاءالله ثبات ایجاد خواهد شد.» در ابتدا حرف‏‌هایم را باور نمی‌کردند. من قرار گذاشتم که ادامه جلسات در محل اتحادیه‌ها به میزبانی این دوستان برگزار شود. وقتی دیدند جهت‏‌گیری‏‌های جدید جدی است و به جای نشستن در بالاترین طبقه ساختمان به محل این اتحادیه‌‏ها می‌‌‏روم، اعتمادشان نسبت به من بیشتر شد. من قول دادم با کمک یکدیگر، هم بازار را تنظیم و هم منفعت مصرف‏ کنندگان و هم منفعت پایدار آنها یعنی منفعت مثلت طلایی سیاستگذار، عرضه ‏کننده و مصرف‏ کننده تأمین شود. از آنجا که قیمت واردات این کالا با قیمت بازار آزاد فاصله زیادی داشت، لذا متقاضیان نیاز بیشتری اعلام می‌‌کردند تا بتوانند مازاد نیاز خود را در بازار آزاد بفروشند، برای همین اعلام کردم که ما هم برآورد نیازها را در بخش دولتی و غیردولتی به ‏جای معاونت بازرگانی داخلی خودمان به شما- اتحادیه ارجاع می‌‌دهیم! و شما هم توزیع این چوب‏‌ها را در بازار برعهده بگیرید! وقتی مسئولین اتحادیه‌‏ها این حرف را شنیدند، از اعتماد و اعتقادی که به آنها نشان دادیم، متعجب شدند. نتیجه اعتماد ما این شد که خوشبختانه ذره‌‏ای در کار کم نگذاشتند و سر سوزنی از اختیارات تفویضی خود سوء استفاده نکردند. آن زمان این چوب‌‏ها از درختان سوزنی ‏برگ تولید شده و در پروژه‏‌های عمرانی و ساختمانی مصرف داشتند و عموماً از کشورهای اروپایی مانند فنلاند و... وارد می‌‌شدند. من قول داده بودم که بازار را تنظیم و نیاز وارداتی آنها را تأمین کنم. به هر حال این افراد چون در وسط میدان قرار گرفته و انجام‏ دهنده واقعی کار شدند با صداقتی که از ما دیده بودند، توانستیم به تعادل قیمتی مناسبی در بازار که به نظر اتحادیه 2 هزار و 600 تومان بود، برسیم. یعنی قیمت از 14 هزار تومان به 2 هزار و 600 تومان تنزل کرد.
الگوی تنظیم بازار با استفاده از نظریه همکاری مثلث به قایقی که همه سوار آن بودیم تعبیر می‌‌شد، یعنی باید منافع خود و همدیگر یا به عبارتی منافع فرد و جامعه در نظر گرفته شود. یادم هست آن زمان وقتی این چوب‌‏ها وارد ایران می‌‌‏شدند، حجم آنها آنقدر زیاد بود که رئیس گمرک سهلان با من تماس گرفت و گفت: «بلند شو بیا اینجا، حجم این چوب‌‏ها خیلی زیاد است، می‌‌‏ترسم اینجا آتش‌‏سوزی رخ دهد.» گفتم: «تازه این، همه چوب‏‌ها نیست، مقدار زیادی در راه است و تا چند روز آینده وارد کشور می‌‌شود.» تنها با یک اعتبار اسنادی مسأله را حل کردیم و چون ارز آزاد کم بود با ابتکاری جالب از ارز تهاتری دلار اکو استفاده و اعتبار اسنادی برای ترکیه باز می‌‌کردیم. ولی مرغوب‌‌ترین جنس جهان را که با ارز آزاد می‌‌‏بایستی تهیه می‌‌کردیم، از فنلاند با اعتبار اسنادی دلار اکو از ترکیه می‌‌آوردیم، لذا مشکل ارزی را این‏گونه حل می‌‌کردیم. شما اگر عزم و اراده و تسلط به مسئولیت و حرفه خود داشته باشید، باید برای هر مشکل راهکاری بیندیشید و آن را حل کنید و نق هم نزنید. اصلاً مدیریت یعنی جست‌وجو و اعمال گزینه‏‌های مختلف برای هر مشکل.

وقتی کالا آمد، کامیون‏دارها دیدند کالا در گمرک زیاد است. به قول معروف دَبه درآوردند و نرخ‏‌هایشان را دو برابر کردند!
وقتی متوجه این قضیه شدم، سریعاً با راه‏آهن تماس گرفتم و هماهنگ کردم که این کالاها به‏ جای کامیون برای اولین بار با قطار حمل شوند. البته حمل چوب‏‌ها با قطار خیلی سخت‌تر می‌‌شد، چرا که کامیون‌‏ها از گمرک مستقیماً به شهرستان‏‌های مقصد حواله کالا می‌‌‏رفتند اما قطارها باید به راه‏ آهن تهران رفته و از آنجا با کامیون حمل می‌‌‏شدند و هزینه جابه‌جایی کالا داشت. با اتحادیه‌‏ها صحبت کردم که هزینه‌های جابه‌جایی را از کجا بیاوریم. گفتند: «ما می‌‌‏دهیم!» وقتی اولین شیپور قطار راه‏آهن در گمرک سهلان به صدا درآمد، همه کامیون‏دارها به همان نرخ‌‏ها و تعرفه‏‌های رسمی برگشتند و مسأله حل شد. در تنظیم بازار نکته کلیدی این است که شما به کسی اجازه انحصار ندهید، در غیر این صورت خودش را به شما و بازار تحمیل خواهد کرد. به هر حال من با داشتن چنین تجربه‌هایی در حوزه بانکداری بین‌‏المللی، تجاری، تنظیم بازار و سیاست‏‌های پولی به وزارت اقتصاد رفتم و انصافاً مبتدی هم نبودم و قبل از انقلاب با بانکداری بین‌‏الملل و تجارت بین‏‌الملل آشنایی عملی داشتم و مقالاتی هم در این باره نوشته بودم. از ابتدا نیز با نظاره‏‌گری صرف دولت مخالف بوده و اعتقاد داشتم دولت باید در اقتصاد نقش داشته و در نهایت مسئولیت تنظیم بازار با دولت است. در کشوری که انحصار وجود دارد اگر آزادسازی صورت بگیرد، قانون جنگل حکمفرما شده و تخصیص بهینه منابع اتفاق نمی‌افتد. یا اگر امکانات لازم برای فعالیت‏‌های اقتصادی به اندازه کافی برای همه مهیا نباشد، کسی که بیشتر بهره‌مند بوده و امکانات بیشتری دارد، صاحب انحصار شده و بر دیگران غلبه می‌‌کند. لذا فقط شاکله و ساخت ناعادلانه و نامطلوب گسترش می‌‌‏یابد.
ما در سیاست‏‌های اقتصادی خود در زمان جنگ و به اقتضای شرایط موجود، سیاست‌‏های پولی کشور را انقباضی تعریف کردیم. البته در شرایط جنگ تحمیلی ناگزیر از استقراض محدود از بانک مرکزی بودیم. شما هیچ کشوری را پیدا نمی‏‌کنید که در زمان جنگ استقراضی از بانک مرکزی نداشته باشد. اگر هم برخی از دوستان، استقراض در دوران جنگ را زیر سؤال می‌‌برند، نشان از عدم آگاهی آنان است.
کافی است به اقتصاد کشورهای آلمان، ژاپن یا بریتانیا در زمان جنگ نگاه کنید. در آن زمان متوجه خواهید شد با توکل به خدا و اراده و عزم امام و مدیران کارآمد و همراهی مردم، چه اعجازی در اقتصاد کشور در سال‏‌های جنگ صورت گرفت و در نهایت باعث تداوم دفاع از کشور، مردم و انقلاب اسلامی شد. به هر حال بنده در زمان جنگ، وزیر اقتصاد بودم. وقتی امروز برخی از آمارها را نگاه می‌‌کنم، براحتی لطف خداوند را احساس می‌‌کنم. ستون درآمدهای ارزی بودجه ناشی از صادرات در سال 1365 به کمتر از 5.7 میلیارد دلار کاهش یافته بود که تا سال 1367 این محدودیت‏‌های ارزی تداوم پیدا کرد. سقف آرزوهای من در آن زمان در‏آمد 12 میلیارد دلاری کشور از صادرات نفت بود. به هر حال در آن شرایط توانستیم با یک برنامه‌‏ریزی دقیق و با حوصله تخصیص منابع را انجام دهیم. آن زمان در بحث‏‌های مالیاتی ابهاماتی وجود داشت. پس از ورود به وزارت اقتصاد و پیگیری‏‌ها و توجیهات لازم، دیگر کسی از لحاظ شرعی در اصل مسأله مالیات حرفی نداشت. بلکه مباحث روی نحوه اجرای عدالت در مالیات‏‌ها مطرح و از اصل موضوع عبور کردیم. در نهایت قانون مالیات‏‌های مستقیم را از مجلس گرفتیم.  ما در این موضوع نیز رویکرد مشخصی داشتیم و توانستیم سیستم مدیریت نهادی را اجرا و انقلابی در حوزه مالیاتی ایجاد کنیم، به نحوی که اختیارات‌مان را به صنوف تفویض و اجازه دادیم خود صنوف با تشکیل کمیسیون‏‌های مالیاتی، مالیات صنف خود را تشخیص دهند. با اینکه این طرح مخالفانی داشت اما ما با قدرت این کار را انجام دادیم.
برعکس، دریافتی مالیات‌‏های ما کاهش پیدا نکرد. وقتی مردم و اصناف با تدبیر در تعامل با دستگاه‏‌های اجرایی قرار می‌‌گیرند، در چهارچوب ترکیب خردمندانه دولت - بازار اتفاقات بسیار مثبت و خوشایندی برای کشور می‌‌‏افتد. متأسفانه در کشور ما مدیریت بسیاری از مدیران، صفر و صدی است. یا صد درصد دولتی یا صد درصد بازاری فکر می‌‌کنند که این افراط و تفریط با به جا گذاشتن هزینه‏‌های فراوان اقتصاد را قرین شکست می‌‌کند.

 

بــــرش

تأمین مالی مترو تهران از سال 65
 در بحث تأمین مالی مترو، بعد از ورود من به وزارت اقتصاد در سال 64 و حضور دکتر مجید قاسمی در بانک مرکزی از سال 65 این اتفاق مهم در کشور رخ داد
نکته قابل توجه درباره مترو این بود که بعدها در افتتاح مترو تنها کسانی که دعوت نشدند دکتر قاسمی و من بودیم و البته هیچ ادعایی هم نداشته و نداریم
کار اگر برای خدا و در خدمت مردم باشد، مأجور است، بنابراین پسندیده این است که قدر همدیگر شناخته شود و افراد با کارهایشان مورد قضاوت قرار گیرند. آنچه در قضیه مترو اتفاق افتاد، در تاریخ فعالیت‏‌های اقتصادی کشور بی‏ سابقه بود
بانک مرکزی برای اولین بار بازگشت سرمایه‌‏گذاری و سود بانک‏‌ها را طی نامه‌‏ای ضمانت کرد. امروز چنانچه متروی تهران وجود نداشت، جمعیت زیادی با فاجعه ترافیکی مواجه بودند

 

بــــرش

واردات چوب فنلاندی
با LC ترکیه
 یادم هست آن زمان وقتی این چوب‌‏ها وارد ایران می‌‌‏شدند، حجم آنها آنقدر زیاد بود که رئیس گمرک سهلان با من تماس گرفت و گفت: «بلند شو بیا اینجا، حجم این چوب‌ها خیلی زیاد است، می‌‌‏ترسم اینجا آتش‌‏سوزی رخ دهد.» گفتم: «تازه این، همه چوب‏‌ها نیست، مقدار زیادی در راه است و تا چند روز آینده وارد کشور می‌‌شود.» تنها با یک اعتبار اسنادی مسأله را حل کردیم و چون ارز آزاد کم بود، با ابتکاری جالب از ارز تهاتری دلار اکو استفاده و اعتبار اسنادی برای ترکیه باز می‌‌کردیم. ولی مرغوب‌ترین جنس جهان را که با ارز آزاد می‌‌‏بایستی تهیه می‌‌کردیم، از فنلاند با اعتبار اسنادی دلار اکو از ترکیه می‌‌آوردیم، لذا مشکل ارزی را این‏گونه حل می‌‌کردیم

جستجو
آرشیو تاریخی