عدالت گستری رمز استثمار جامعه پزشکی
فراغت از تحصیل برای پزشکان، به معنای شروع کار دلخواه و استفاده از توانمندی کسبشدهای نیست که طی ۷سال برای آن زحمت کشیدهاند. این تازه آغاز راه است برای جمع کردن امتیازهایی که منجر به دریافت مجوز طبابت شود. این سیاست نزدیک به ۴ دهه پیش با هدف توسعه خدمات درمانی در مناطق محروم و دسترسی مردم این شهرها به پزشک پایهگذاری شد و حالا به مشکلی جدی برای پزشکان و حتی مردم بدل شده است. برای پزشکان از این منظر که به راحتی قادر به جمع کردن این امتیازات نیستند و حتی معیشتشان هم طی این مدت تأمین نیست و برای مردم هم از این نگاه که حق برخورداری از یک پزشک ثابت را ندارند به ویژه پزشکی که با فرهنگ و جغرافیای منطقه آنها تطابق داشته باشد. اما پزشکان طرحی دائم در حال تغییرند که در روند درمانی مردم یک منطقه به شدت تاثیرگذار است.
جمع آوری امتیاز تنها راه نجات پزشکان است تا بتوانند مطبی برای خود دست و پا کنند و به طبابت بپردازند اما همین جمعآوری امتیاز نیز روایتی از سوءتدبیرها و رانت بازیهای عجیبی دارد تا جایی که امتیاز طرح در مناطق محروم بسیار پایینتر از امتیاز دوره طرح در کیش و دماوند است اما همین کیش و دماوند که بالاترین امتیاز را دارد فقط به نورچشمیها میرسد و پزشکانی که وصل نیستند باید سالها در دورترین مناطق به شوق دریافت مجوز مطب خدمت کنند. به منظور رفع این تبعیض تلاشهای بسیاری از سوی مرکز ملی بهبود محیط کسب و کار صورت گرفت تا این میزان امتیاز پزشکان از ۳۶۰ به ۲۵۰ رسید که هنوز هم جمعآوری این امتیاز سالهای طولانی از عمر یک پزشک جوان را گرفته و در بسیاری از موارد موجب انصراف آنها از رشته پزشکی شده و یا این قشر را به مهاجرت وا میدارد.
البته برای تسهیل شرایط فعالیت پزشکان اقدامات مثبتی در دوره رئیسجمهور شهید رخ داد و با تلاش ریاست فعلی سازمان نظام پزشکی، دکتررئیسزاده، امتیاز پزشکی از ۳۶۰ به ۲۵۰ رسید. تلاش تیم مدیریتی سازمان نظام پزشکی هم حذف کلی این ضابطه از صدور مجوز پروانه مطب بود چون نتیجهای به جز ایجاد انحصار و محدود کردن فعالیت پزشکان نداشت اما محقق نشد. به همین دلیل ضرورت دارد که چنین نگاهی به صدور مجوز طبابت و پروانه مطب درباره پزشکان اصلاح شود چون پزشکی که خود را محکوم به ماندن در منطقهای میداند، عنصر با جان و دل فعالیت کردن از او گرفته میشود.
طبابت کردن در مناطق محروم برای امتیاز
در اینباره دکتر سهیل عظیمی، پزشک عمومی و مدیر تیم پزشکان یک شبکه اینترنتی هم تأیید میکند و انتقاداتی هم به سیاستی که با نیت عدالتگستری خدمات درمانی در مناطق کم برخوردار رقم خورده، دارد.عظیمی درباره اینکه پزشکان در چه صورتی مجوزهای رسمی فعالیت و طبابت را پیدا خواهند کرد، عنوان میکند: مدرک پزشکان در بخش عمومی یا تخصصی و فوق تخصصی، به محض پایان تحصیل در سامانه سازمان نظام پزشکی بارگذاری یا بهروزرسانی میشود اما برای اینکه بتوانند در آن رشته کار کنند باید پروانه طبابت بگیرند که اخذ آن منوط به تعهدات قانونی است. اگر هم بخواهند در بخش خصوصی کار کنند باید امتیاز جمع کنند.
به گفته این پزشک تنها راه معمول برای جمعکردن امتیاز، طبابت در مناطق محروم است. هر منطقه هم یک ضریب و امتیاز متفاوت دارد و براساس محروم بودن منطقه یا برخوردار بودن آن امتیازات متفاوت است.
او با بیان اینکه مجموع این امتیازات اگر به ۲۵۰ برسد، یک پزشک میتواند طبابت را بهعنوان کسب در شهرهای بزرگ داشته باشد اما برای کسب مجوز طبابت برای فعالیت در شهرهای کوچکتر این عدد کمتر است، عنوان میکند: البته پزشک میتواند بدون این مجوزها هم کار طبابت را با ویزیت و نوشتن نسخه انجام دهد و حتی نسخه او منجر به دریافت دارو برای بیمار هست و رسمیت دارد اما برای اینکه مطب به شکل قانونی داشته باشد، نیاز است که امتیازات لازم آن شهر را کسب کند.
انتظار برای تسهیل صدور مجوزها ضرورت دارد
عظیمی از تلاشهای صورت گرفته در دولت سیزدهم برای کاهش حدنصاب این امتیازدهی خبر میدهد و میگوید: در دوره فعلی نظام پزشکی این عدد در شهرهای بزرگ از ۳۶۰ به ۲۵۰ رسید و بر اساس سیاستهای کلی دولت و رئیس جمهور شهید، کمی تسهیل شد. اما به هر حال همه دلسوزان این حوزه میدانند که اساس صدور پروانه طبابت پایه درستی ندارد. چون پزشک مجبور است علاوه بر حضور در مناطق محروم برای گذراندن دوره طرح و انجام تعهد قانونی، مدت زمان دیگری هم در مناطق محروم سپری کند تا بتواند امتیاز لازم برای دریافت پروانه طبابت را کسب کند. بدون تردید این شیوه درستی برای صدور مجوز طبابت نیست و نقدهای زیادی نسبت به آن مطرح میشود.
البته این پزشک به این نکته هم اشاره میکند که انتظار برای تسهیل صدور مجوزها، شاید به مذاق پزشکان قدیمیتر که همین مسیر سخت را طی کردهاند خوش نیاید، اما مسأله مهم اینجاست که نباید شرایط سخت و مشقتهای پزشکان برای دورههای مختلف طرح به سختی همان گذشته ادامه داشته باشد. چون شواهد نشان میدهد که این سختی برای مردم مفید نبوده و دراین صورت چه نیازی به ادامه آن وجود دارد؟
شرایط سختتر برای پزشکان زن
طرح پزشکی قرار بود یک دوره «گذار» باشد که کشور را از دوران جنگ و سازندگی به سلامت عبور دهد. این نکته دیگری است که این پزشک مطرح میکند و در ادامه میگوید: اگر قرار بود مناطق دور و کمتر برخوردار صرفاً با پزشکان طرحی پُر شود، اساساً نقطه مقابل عدالت قرار میگرفت. اگر هم این اعتقاد وجود دارد که پزشکی سطح خوبی از طبابت دارد و فارغالتحصیل شده، پس چرا او را به عنوان تازهکار به جای دورتر اعزام میکنند که بعد از کسب تجربه به مناطق نزدیک بیاید. چنین تصوری با عدالت فاصله بسیاری دارد.
عظیمی معتقد است وجود و تداوم این طرح پزشکی در حال حاضر فقط حاصل تنبلی در مدیریت سلامت و پشت میزنشینی مدیران سلامت است و دراین باره توضیح میدهد: شرایط به گونهایست که پزشکان باید یک مدت زمان مشخص را برای طرح در مناطق کمتر برخوردار بگذارند و هدف از آن هم پر شدن حضور پزشک در این مناطق است.
این پزشک شرایط طرح اجباری و کسب امتیاز را برای پزشکان زن سختتر عنوان میکند و میگوید: دانشجوی دختر پزشکی از ۱۸ سالگی وارد دانشگاه میشود و در ۲۶ سالگی بعد از فراغت از تحصیل مجبور به حضور در طرح پزشکی در منطقهای است که اقلیم، فضای متفاوت و حتی زبان دیگری دارد. همین مسأله در ابتدای راه استرس و اضطراب شدیدی به او و خانوادهاش وارد میکند با همان جمله نخنما شده و تکراری عدالتگستری در مناطق دور یا عدالت درمانی در مناطق محروم. این در حالی است که پزشکان امکانات چندان مناسبی هم در اختیار ندارند و حتی کارانه خدمات آنها هم یک تا ۱.۵ سال بعد پرداخت میشود و این یعنی مشکلات مالی هم وجود دارد.
حس عقبماندگی در پزشکان
عظیمی تداوم چنین شرایطی را دو ظلم در حال تکرار میداند و میگوید: اولین ظلم به کادر درمان و دومین ظلم هم به مردم منطقه است. بیماران در مناطق کم برخوردار این حق را دارند که پزشک ثابت داشته باشند. به ویژه پزشکی که اهل فرهنگ و جغرافیای همان منطقه باشد. این که پزشک طرحی دائم در حال تغییر باشد، در روند درمانی آنها به شدت تاثیرگذار است.
او ادامه میدهد: پزشکان هم در این شرایط، زمان زیادی را برای انجام طبابت در یک منطقه کمبرخوردار به دلیل کسب امتیازات صرف میکنند. اما در بازگشت به شهری که خواهان ادامه فعالیت هستند یا محل اصلی سکونت اصلیشان است، باید از صفر شروع کنند. جمله مناسب درباره چنین شرایط این است که پزشکان بارها زندگیشان صفر میشود و این باعث ایجاد احساس عقبماندگی در آنها شده است.
این پزشک برخی ضوابط این حوزه را دست و پاگیر میداند و تأکید میکند: مدیران ارشد کشور این دغدغهها را شناسایی کردهاند. اما نکته مهم اینجاست که فرد حتی بعد از تعهدات قانونی و انجام طرح حق ندارد، شهر محل کارش را انتخاب کند و برای برخورداری از این حق ملزم به حضور بیشتر در یک منطقه محروم و کمبرخوردار میشود که شرایط آزاردهندهای را برای او فراهم میکند. این درحالی است که هیچ رشتهای در کشور خدمت اجباری ندارد و اگر باشد هم بسیار محدود است.
ایست فعالیت پزشکان
پزشک، بخش مهمی از نظام سلامت کشور است نباید با طولانی کردن مسیر تحصیل و صدور مجوزها، عمر آنها را هدر دهیم. این نکته دیگری است که عظیمی به آن تأکید میکند و در توضیح بیشتر میگوید: ایست فعالیت پزشکان به امید اینکه نیرو برای مناطق محروم تأمین شود، راهکار مناسبی نیست. چنین شرایطی دلسردی پزشکان را رقم زده و آنها را در شرایط مهاجرت شغلی یا حتی جغرافیایی قرار داده است. مهاجرت همیشه برای جامعه بد و معنای آن از دست رفتن نیروی کار است.
او البته این مسیر را یک شرایط اجباری پیش روی پزشکان میداند و عنوان میکند: اعتقاد من این است که اکثر مهاجران چنین شرایطی را از ته دل نمیخواهند و همواره به دنبال دلیلی برای ماندن هستند. اما بسیاری از مواقع این بهانهها در اختیار آنها قرار نمیگیرد. این مسأله در همه حوزهها آسیبزاست و پزشکی هم از این شرایط مستثنی نیست. اما چیزی که امروز جامعه پزشکی و به ویژه وزارت بهداشت دراین باره نشان میدهد به نوعی کتمان و بیان این مسأله است که هر میزان پزشک از کشور خارج شود، خط تولید پزشکان ادامه خواهد داشت.
احساس بیاعتنایی در جامعه پزشکان!
البته به گفته این پزشک، احساسی که جامعه پزشکی از بیاعتنایی متولیان نظام سلامت دریافت میکنند هم درد بزرگی است. نحوه برخورد مدیران مربوطه با این موضوع باعث شده به جز مهاجرت پزشکان، مشکل دومی در کشور ایجاد شود؛ احساس بیاعتنایی در جامعه پزشکان!
عظیمی در این باره توضیح میدهد: در صورت حذف ضوابط و محدودیتها، پزشکان فضای دائمی کارشان را راحتتر انتخاب میکنند و اگر انتخاب یک پزشک منطقه کمبرخوردار باشد، این انتخاب آگاهانه است و از سر ناچاری نبوده است. هیچ زمانی هم نگاه او به آن منطقه موقتی نیست و خودش را متعلق به منطقهای میداند که به مردمش خدمات درمانی ارائه میکند. اما مسألهای که اکنون رخ داده این است که پزشکان خودشان را چه در دوران طرح و چه در زمان کسب امتیاز جدا از منطقه محروم میدانند. در این شرایط چطور میتوان توقع برخوردهای اخلاقی و دلسوزی مضاعف از پزشکان داشت. به همین دلیل نباید ریسکهایی را ایجاد کنیم که پزشکان در مناطق محروم برخی بیاخلاقیها را بروز دهند، البته سیستم مدیریتی چنین شرایطی را به آنها میدهد.
او البته معتقد است که شغل پزشکان در وضعیت بلاتکلیفی قرار دارد چون در ایران، پزشکان نه کاسب بخش خصوصی هستند و نه کارمند دولتی. خندهدار است که حتی بیمه و بازنشستگی هم ندارند. در چنین شرایطی باید طرح اجباری سپری کنند. این نشان میدهد که سیستم بهرهکشی بدی در حال جریان است و بیاعتنایی به پزشکان ادامه هم دارد.